بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
هراکليت در پشت تمامی تغييرات و تضادهای موجود در طبيعت يک وحدت يا يک تماميت مشاهده میکند. او اين «چيز» منشاء و مبداء همه چيز را «خدا» يا «لوگوس» مینامد.
Farzad.Ghanouni
اين اصطلاح را شنيدهای که «تا چيزی را با دو چشم خود نديدهای باور مکن»؟ خب، برای پارمنيد اين اصطلاح باد هواست! بهعقيده او حواسِ ما تصوير نادرست و غلطی از جهان بهما میدهند، تصويری که با آنچه عقل میگويد مطابقت ندارد. کار او بهعنوان فيلسوف اين شد که «خيانت حواس» را در اشکال گوناگون آن برای ما ثابت و بديهی سازد.
Farzad.Ghanouni
«آتن چون اسبی تنبل است و من خرمگسی که میکوشد تا او را بيدار کند و بهزندگی بازآرد»
kayvan
دموکريت بهسرنوشت عقيده نداشت. او يک ماترياليست بود و فقط بهذرهها (اتمها) و تهی (خلاء) معتقد بود.
گیتی یوسفی
ــ بعضی اوقات در زمانی اندک کارهای بزرگ ممکن میشود.
م.ظ.دهدزی
بنابراين «بودن يا نبودن» تمامی مسئله نيست. بايد اين نکته را نيز پرسيد که خود ما چه هستيم. آيا ما حقيقتا يک موجود انسانی هستيم؟ آيا دنيای ما از چيزهای حقيقی تشکيل شده است. يا آن که ما فقط در محاصرهی وجدان هستيم؟
م.ظ.دهدزی
ــ اينکه دو چيز پشت سر هم در يک زمان اتفاق افتند ضرورتا بهمعنای آن نيست که يک رابطهی عليّت در اينجا وجوددارد. و وظيفهی فيلسوف اين است که افراد را هشدار دهد که از وسوسه «شتابان نتيجهگيری کردن» پرهيز کنند. زيرا در غير اين صورت خطرِ آن است که بهدنيای خرافات وارد شوند.
م.ظ.دهدزی
انسان بهخوشبختی نخواهد رسيد مگر آن که تمامی استعدادهائی را که بالقوه در مالکيّت خود دارد، شکوفان سازد و گسترش دهد.
-با نام.
انسان سهمی از خردالهی را در اختيار میگيرد.
-با نام.
بدون مبالغهگوئی میتوان تائيد کرد که «رنه دکارت» بنيانگذار حکمت عصر امروز است
سها
فرزانه کهن چين «چوانگ ـ دزو» (حدود ۳۵۰ پيش از ميلاد) نقل کنيم که میگويد: «بهخواب ديدم که پروانهای هستم و حالا که بيدار شدهام نمیدانم آيا من چوانگ ـ دزو هستم که خواب ديده است که پروانه بوده است و يا پروانهای هستم که خواب ديده است که چوانگ دزو بوده است.
سها
«زندگی چيست؟ يک جنون. زندگی چيست؟ يک توهم، يک سايه، يک خيال و نيک متعالی ارزشی حقير دارد، زيرا که سراسر زندگی خود جز رؤيائی نيست...»
سها
اما «روح» چيست؟ میتوان آن را نيز بهحد ذرهها، يعنی به «چيزهای» مادی محدود کرد؟ بلی، البته! دموکريت از اين فرضيه پشتيبانی میکرد که روح از اتمهای اختصاصا گرد و صيقلی تشکيل شده که «ذرههای روح»اند. پس از مرگ يک انسان؛ ذرههای روح بههر سو پراکنده میشوند و بعد میتوانند دوباره گرد هم آيند تا روح تازهای بسازند.
سها
بهگمان دموکريت، تئوری اتم «ادراکهای Perceptions» ما را نيز توضيح میدهد.
سها
دموکريت فکر میکرد که در طبيعت تعداد بینهايتی اتم وجود دارد که برخی از آنها گرد و صيقلی و بعضی خشن و تيز هستند و بهدليل همين شکلهای متفاوت است که میتوانند بهتعداد بینهايت و در انواع متعدد گردهم آيند.
سها
دموکريت با پيشينيان خود در اين نکته توافق داشت که تغييرات قابل رويت طبيعت، حاصل و نتيجهی يک «تغيير شکل» حقيقی نيست.
سها
بهخاطر داريم که آمپدوکل فکر میکرد که «عشق» بخشهای گوناگون را بهيکديگر میپيوندد تا يک اندام کامل تشکيل دهد. انکساگور نيز نيروئی را تصور میکرد که بهجانوران، موجودات بشری، گلها و درختان «استخوانبندی» و شکل میدهد. او اين نيرو را «هوش Intellect» يا بهبيان ديگر «شعور Intelligence» نام گذاشته بود.
سها
آمپدوکل براين گمان است که در طبيعت دو «نيرو» در تلاشاند: «عشق» و «نفرت» آنچه چيزها را بهيکديگر میپيوندد عشق است و آنچه از هم جدا میکند نفرت است.
سها
تصادفی نبود که آمپدوکل براين گمان بود که «ريشههای» طبيعت درست همان خاک، هوا، آتش و آباند.
سها
آمپدوکل براين باور بود که طبيعت چهار عنصر اوليه دارد که او آنها را «ريشهها» ناميده بود.
سها
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان