بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای سوفی | صفحه ۳۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دنیای سوفی

بریده‌هایی از کتاب دنیای سوفی

۴٫۰
(۵۷۶)
تنها ويژگی برای يک فيلسوف خوب شدن حيرت کردن است...
fatemeh1991
خانه چوبی قرمز رنگ در ميان باغی واقع شده بود پر از قطعات گلکاری شده، درختچه‌ها و درخت‌های ميوه، يک چمن وسيع با نيمکت معلق و حتی کلاه‌فرنگی کوچکی که پدربزرگ برای مادربزرگ، وقتی که اولين طفل خود را چند هفته بعد از زايمان از دست داده بود، ساخته بود. دخترک از دست رفته را «ماری» ناميده بودند و روی سنگ مزارش حک کرده بودند: «ماری کوچولو به‌ما سلامی داد، سه دور کوچک زد و رفت» در ته باغ، در يک گوشه، پشت بوته‌های تمشک، برآمدگی تپه مانندی واقع شده بود که مانع روئيدن هرگونه گل يا درختچه‌های ميوه می‌شد. بايد گفت که اين برآمدگی در اصل يک پرچين قديمی بود که باغ را از جنگل جدا می‌کرده است، اما چون در بيست سال گذشته هيچکس به‌آن نپرداخته بود. اينک به‌علف‌زار انبوه و غيرقابل عبوری تبديل شده بود. مادربزرگ به‌سوفی توضيح داده بود که در دوران جنگ همين پرچين مانع شده بود تا روباه‌های جنگل به‌خيال ربودن مرغ‌هائی که آزادانه در باغ گردش می‌کردند وارد خانه شوند.
شهبانو
به‌سوی در دويد و سرپوش جعبه سبز رنگ را بلند کرد. حيرت کرد که ديد نامه‌ی ديگری مثل اولی در آن است. با وجود اين کاملاً اطمينان داشت که قبلاً وقتی اولين نامه را برداشته بود، درونِ جعبه را کاملاً بررسی کرده بود... روی اين پاکت باز اسم او نوشته شده بود. بازش کرد و از درون آن تکه کاغذی از هر حيث مثل کاغذ قبلی بيرون آورد. روی آن نوشته شده بود: جهان از کجا می‌آيد؟
شهبانو
امروز تنها نامه‌ی کوچکی در جعبه‌ی نامه‌ها بود و آن هم خطاب به‌سوفی؛ فقط با اين عنوان: سوفی آموندسن شماره‌ی ۳. کوچه شبدرها و هيچ چيز ديگر. نه اسم فرستنده و نه حتی تمبر پست. سوفی به‌شتاب در را بست و پاکت را باز کرد، در داخل آن تکه کاغذی يافت که بزرگ‌تر از خود پاکت نبود و روی آن، اين چند کلمه نوشته شده بود: تو که هستی؟
شهبانو
در مدرسه به‌او آموخته بودند که آفريدگار دنيا را خلق کرده است و بنابراين کوشيد تا در اين بيان تسلائی برای ذهن خود فراهم سازد.
شهبانو
اگر ما بيش از حد دستخوش انتظارهای خويش باشيم، در خطر آن قرار می‌گيريم که نتيجه‌گيری‌های شتابان از آن استخراج کنيم.
Zohreh
در حرکت ذره‌ها هيچ نوع اراده و طرح (Intention) ی وجود ندارد. در طبيعت همه چيز به‌صورت ماشينی Mecanique) ) اتفاق می‌افتد؛ که اين بدان معنا نيست که همه چيز عرضی Accidentel) ) است، زيرا همه چيز در زير نفوذ و قدرت خدشه‌ناپذير طبيعت قراردارد. دموکريت می‌انديشيد که در پشت تمامی اين پديده‌ها يک علت طبيعی وجود دارد، علتی که در خود چيزهاست. او يک روز حتی اظهار داشت که ترجيح می‌دهد يک قانون برای طبيعت کشف کند تا آن که پادشاه ايران (Perse) شود!
حانیه
  آن کس که از درس‌های ۳۰۰۰ ساله چيزی نياموزد، در زندگی کاری جز روز را به‌شب رساندن نمی‌کند.
Moti
يک خرگوش سپيد از يک کلاه سيلندر بيرون می‌آيد و از اين‌که اين خرگوش جثه‌ای عظيم دارد، بازی شعبده ناگزير ميلياردها سال به‌درازا می‌کشد. همه‌ی کودکان و آدم‌ها در نوک کرک‌های لطيف و ظريف پوست اين خرگوش زاده می‌شوند و همين نکته آنها را از اين چشم‌بندیِ حيرت‌انگيز به‌شگفتی‌ها وامی‌دارد. اما هر چه بزرگ‌تر می‌شوند بيشتر به‌ژرفای کرک خرگوش فرو می‌روند و در آنجا می‌مانند. چنان جا خوش می‌کنند و خود را راحت و آسوده می‌يابند که ديگر هرگز جسارتِ در درازای کرک به‌بالا رفتن در خويشتن نمی‌يابند.
حانیه
يک خرگوش سپيد از يک کلاه سيلندر بيرون می‌آيد و از اين‌که اين خرگوش جثه‌ای عظيم دارد، بازی شعبده ناگزير ميلياردها سال به‌درازا می‌کشد. همه‌ی کودکان و آدم‌ها در نوک کرک‌های لطيف و ظريف پوست اين خرگوش زاده می‌شوند و همين نکته آنها را از اين چشم‌بندیِ حيرت‌انگيز به‌شگفتی‌ها وامی‌دارد. اما هر چه بزرگ‌تر می‌شوند بيشتر به‌ژرفای کرک خرگوش فرو می‌روند و در آنجا می‌مانند. چنان جا خوش می‌کنند و خود را راحت و آسوده می‌يابند که ديگر هرگز جسارتِ در درازای کرک به‌بالا رفتن در خويشتن نمی‌يابند.
حانیه
به‌نظر می‌رسد که همراه با افزايش سن و سال، ديگر چيزی ما را به‌حيرت نمی‌اندازد. اما در اين ماجرا، چيزهائی اساسی و اصلی را از دست می‌دهيم که فيلسوفان می‌کوشند تا آنها را در ما بيدار کنند. زيرا در درون ما، در ژرفای وجودمان، صدائی کوتاه به‌ما می‌گويد که زندگی، معمائی شگرف است. اين را خيلی پيش از آن که به‌ما بياموزند، خود تجربه کرده‌ايم.
حانیه
بسياری فکر می‌کنند که جهان به‌همان اندازه غيرقابل فهم است که شعبده‌ی خرگوشی که از کلاه سيلندر شعبده‌باز که همه آن را خالی می‌پنداشتند، بيرون آمده است تا آن‌جا که به‌خرگوش مربوط می‌شود همه می‌دانند که فريب خورده‌اند.
حانیه
بسياری فکر می‌کنند که جهان به‌همان اندازه غيرقابل فهم است که شعبده‌ی خرگوشی که از کلاه سيلندر شعبده‌باز که همه آن را خالی می‌پنداشتند، بيرون آمده است تا آن‌جا که به‌خرگوش مربوط می‌شود همه می‌دانند که فريب خورده‌اند.
حانیه
به‌محض آنکه فکر خود را بر روی زنده بودن خود متمرکز می‌کرد بلافاصله انديشه‌ی پايان اين زنده بودن در عالم تصورش راه می‌يافت. عکس مطلب نيز درست بود: وقتی می‌پذيرفت که زندگی‌اش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوق‌العاده‌ای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار می‌شد.
حانیه
وقتی می‌پذيرفت که زندگی‌اش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوق‌العاده‌ای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار می‌شد.
حانیه
انديشيد که احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن به‌اين‌که روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال به‌مرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزه‌ی حيرت‌انگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
حانیه
در هر حال نمی‌توان لااقل بدون آن که پيرامون اصل و منشأ خويش، خود را مورد پرسش قرار دهيم در اين جهان زندگی کنيم.
yasinds
احساس زنده بودن کردن بدون فکر کردن به‌اين‌که روزی مرگ در خواهد رسيد غيرممکن است؛ و در همان حال به‌مرگ انديشيدن، بدون در همان لحظه معجزه‌ی حيرت‌انگيز زنده بودن را احساس کردن، ميسر نخواهد بود.
yasinds
آدم شايد می‌تواند دوستان خود را انتخاب کند، اما خودش را نمی‌تواند. حتی نمی‌تواند انتخاب کند که يک انسان خلق شود.
yasinds
در زندگی چه چيزی از همه مهمتر است؟ برای کسی که به‌اندازه کفايت رفع گرسنگی نمی‌کند اين چيز مهم، مواد غذائی خواهد بود. برای کسی که در سرماست، حرارت است. و برای کسی که از تنهائی رنج می‌برد، البته هم‌نشينی با ديگر مردمان. اما، فراتر از اين ضرورت‌های اوليه، آيا باز هم چيزی هست که تمامی مردم بهآن نياز داشته باشند؟ فلاسفه گمان دارند که آری. می‌گويند که انسان فقط با شکم زندگی نمی‌کند. البته تمام مردم به‌غذا نياز دارند و نيز به‌عشق و محبت. اما چيز ديگری هم هست که به‌آن نيازمنديم: اين‌که: ما که هستيم و چرا زندگی می‌کنيم.
Deep

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

حجم

۵۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۷ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان