بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
مسيحيت اوگوستين سخت متأثر از انديشهی نوافلاطونی است. پس وقتی که قرون وسطای مسيحی را مورد مطالعه قرار میدهيم نمیتوانيم واقعا از ترک کامل فلسفهی يونانی سخن بگوئيم، زيرا که بخشی بزرگ از فلسفه يونانی، بهبرکت وجود آباء کليسای مسيحی چون سنت اوگوستين در اين دوران ادامهی حيات داده است.
گیتی یوسفی
در پايان سدهی سوم از عظمت رم جز خاطرهای نمانده بود، ليکن اسقف رم رئيس تمامی کليسای کاتوليک شد و لقب «پاپ» را بهمعنای «پدر» دريافت کرد و بهعنوان سخنگوی مسيح بر روی کره خاک شناخته شد. بنابراين رم تقريبا در سراسر دوران قرون وسطی مقر پاپ شد و کمتر کسانی جرأت قيام عليه رم داشتند تا روزی که پادشاهان و امپراتوران قلمروهای تازه بهآن پايه از توانائی رسيدند که بتوانند در برابر قدرت کليسا بهپاخيزند.
گیتی یوسفی
در نخستين سدههای پس از سال ۴۰۰ ميلادی سقوط و انحطاطی حقيقی اتفاق افتاد. عصر رومی برای آگاهی و فرهنگ دورانی درخشان بود با شهرهای بزرگی که فاضلاب، حمامها و کتابخانههای عمومی داشتند، بدون بحث از معماری و شکوهمندی آن. در آغاز قرون وسطی اين آگاهیها يکسره نابود شدند و همراه با آن تجارت و امور مالی. جوامع دوباره بهاقتصاد خانوادگی و پاياپای بازگشتند. دنيای اقتصاد زير سيطره و تسلط نظامی واقع شد که آن را «فئوداليسم Feodalisme» (ملوکالطوايفی) نامند. ملکداران بزرگ زمينها را در اختيار داشتند و مباشران ـ برای ادامه حيات خود ـ برای آنها کار میکردند. در سدههای نخستين اين عصر زاد و ولد نيز نقصان فاحش يافت.
گیتی یوسفی
مسيحيت نيز زمان درازی گذراند تا در قشرهای عميق تودههای مردم نفوذ کند. در جريان قرون وسطی، ملتهای گوناگون با شهرها و شهروندها، موسيقی و اشعار مردمی پديد آمدند. اگر قرون وسطی نبود، اين همه قصهها و آوازهای تودهای کی پديد میآمدند؟ و اروپا، سوفی؟ آيا همچنان يک ايالت امپراتوری روم میماند؟ اين اسمهای اختصاصی را که ما حتی در نامگذاری نروژ، انگلستان يا آلمان باز میيابيم، همه دقيقا از همين دوران قرون وسطی برای ما ماندهاند. دريا میتواند در دل آبهای ژرف خود ماهیهای عظيمالجثهای داشته باشد که با چشم معمولی ديدنی نيستند.
گیتی یوسفی
اصطلاح قرون وسطی در عصر «رنسانس» ابداع شد. اين احساس در ميان بود که قرون وسطی «شب تاريک هزار ساله»ای بوده است که بر سراسر اروپا، از عصر باستان تا فرارسيدن «رنسانس» پرده انداخته است. امروز نيز اصطلاح «قرون وسطائی» همچنان معنای ناپسند خود را برای توصيف روشهای استبدادی و عقبافتاده محفوظ داشته است. بعضیها، اما، قرون وسطی را بهمنزلهی «نشو و نمای هزار ساله» تلقی کردهاند. مثلاً در دوران قرون وسطی بوده است که نظام درسی مدرسه شکل گرفته است. در آغاز قرون وسطی بود که نخستين مدارس صومعهای شکوفائی يافتند. بعد، حدود سال ۱۱۰۰ بعد از ميلاد، مدرسهها در درون کليساهای بزرگ پديد آمدند و در حدود ۱۲۰۰ بعد از ميلاد نخستين دانشگاهها تأسيس شدند. در روزگار ما نيز مواد درسی را بهدانشکدهها تقسيم کردهاند، مثل قرون وسطی.
گیتی یوسفی
سال ۵۲۹. اين سالی است که کليسای مسيحی درهای آکادمی افلاطون را در شهر آتن بست. در همين سال فرقهی «بنديکتن Bénédictins» بنيانگذاری شد. اين نخستين نظام صومعهای در مسيحيت بود. بهاين ترتيب سال ۵۲۹ مظهر و نماينده تاريخ دستاندازی و تسلط کليسا برحکمت يونانی است. از اين سال بهبعد ديرها انحصار تعليم، تفکر و تفسير متون مذهبی را در دست گرفتند.
گیتی یوسفی
در سال ۳۳۰ امپراتور کنستانتين پايتخت را بهشهر «کنستانتينونل (قستنطنيه)» که آن را در مدخل دريای سياه ساخته بود آورد و قستنطنيه «رم جديد» لقب يافت. در سال ۳۹۵ امپراتوری روم بهدو بخش شد: امپراتوری غربی با شهر رم و امپراتوری شرقی با شهر جديد قستنطنيه (استانبول). در سال ۴۱۰ اقوام وحشی (بربرها) رم را غارت کردند و در سال ۴۷۶ امپراتوری روم غربی منهدم شد. امپراتوری روم شرقی بههمان صورت تا سال ۱۴۵۳ باقیماند و در اين تاريخ مغلوب ترکان عثمانی شد.
گیتی یوسفی
نفوذ مسيحيت در دنيای يونانی ـ رومی هستيم. چيزی بهکلّی و از ريشه جدا و متفاوت از حکمت اپيکوريان، رواقيان يا نوافلاطونيان. با اين همه پل لنگر گاهی در اين فرهنگ يافت. خاطر نشان کرد که جست و جوی خدا در ژرفای وجود آدميان است اما اين برای يونانيان چيز تازهای نبود؛ آنچه تازه بود اين بود که پل اعلام میکرد که خداوند برآدميان ظاهر شده و بهديدار آنها رفته است. او فقط يک «خداوند فيلسوف» نيست که مردمان بتوانند از طريق عقل و خرد خويش بهاو بپيوندند. او به «يک مجسمهی طلائی، نقرهای يا سنگی» نيز شباهت ندارد؛ از اين تصاوير برروی اکروپل يا پائينتر، در ميدان شهر بسيار بوده است و هست؛ اما خداوند «در معبدهائی که دستهای آدميان برافراشتهاند نيز سکونت ندارد» او يک خدای فردی و خصوصی است که در تاريخ بشريت برای نجات انسان جای میگيرد.
گیتی یوسفی
عيسی براين نکته تأکيد میکرد که هيچ فرد بشری نمیتواند برکت خداوندی را بهسوی خويش متوجه سازد. ما خود در آن مرتبت نيستيم که قادر باشيم خودمان خويشتن را رهائی بخشم. (همان که بسياری از يونانيان نيز معتقد بودند!) زمانی که عيسی در موعظه خويش در کوهستان توقعّات اخلاقی خويش را برهمراهان عرضه داشت، تنها بهخاطر آن نبود که ارادهی خداوند را برآنها بشناساند؛ بهاين منظور نيز بود که نشان دهد هيچ فرد بشری در نظر خداوند درست و کامل نيست. مِهر خداوند بیانتهاست، ليکن مشروط برآنکه ما بهاو از طريق دعا روی آوريم و بخشش او را استدعا کنيم.
گیتی یوسفی
زندگانی عيسی نشان میدهد که او عيب و ناشايستگی در اين امر نمیديد که با روسپيان، تحصيلداران فاسد و سياستپيشگان دشمن خلق معاشرت کند. او از اين هم دورتر رفت: میگفت پسر ناخلفی که تمامی ارثيه پدر را تباه کرده يا تحصيلدار فاسد و عاری از شرافتی که رشوه گرفته است، اگر بهسوی خداوند رو کند و طلب بخشايش کند در نظر خداوند درستکار خواهد بود. خداوند، کريم و بخشنده است.
و ادامه میداد که اين قبيل «گناهکاران» در چشم او بيشتر درستکاراند و بنابراين بيشتر شايستهی بخشايش او هستند تا اين «فريسی»های ظاهرا بیعيب و نقص که با وجدان آرام هر سو میخرامند.
گیتی یوسفی
مردم در انتظار يک رهبر بودند تا ظهور کند و «قلمروو خداوند» را اعلام دارد و اينک میديدند عيسی آمده است با خرقهاش و چارقهايش و میگويد که «قلمرو خداوند»، «عهد تازه»ای است، «پيمان جديد»ی است که میگويد «تو بايد همنوع خود را چون خودت دوست بداری!» سوفی، او حتی از اين هم دورتر میرود و میگويد: ما بايد دشمنان خود را دوست بداريم.
گیتی یوسفی
رسالت او بُعدی ديگر داشت. مثلاً او میتوانست بهميان مردمان رود و بهمخاطبان خود بگويد:
«گناهان شما بخشوده شدهاند.»
«بخشودن گناه» بهاين صورت، حقا کاری انقلابی بود. و بدتر از آن: بهخداوند خطاب میکرد و او را «پدر» (ابی) میناميد. در محافل يهودی اين زمان چنين چيزی ديده نشده بود.
بلافاصله از هر سو، مخصوصا از سوی کاتبها، عليه او صفبندیها شد. روشنتر بگوئيم: در دوران عيسی، بسياری از مردم در انتظار استقرار «قلمروو پادشاهی خداوند» از طريق قدرت نيزه و تيغهی شمشير بودند. عيسی اعلام کرد که «قلمروو خداوندی عشق بههمنوع، غمخواری در قبال تهيدستان و ناتوانان و بخشودن همهی کسانی است که از راه دانش جدائی گزيدهاند.
گیتی یوسفی
پيشگويان اعلام کرده بودند که «مسيح» موعود نجات دهندهی تمامی بشريت خواهد بود. او نه تنها يهوديان را از قيد بيگانه خواهد رهاند بلکه مردمان را از بند گناهان و خطاهايشان آزاد خواهد کرد و حتی برمرگ نيز پيروز خواهد شد. اميد وصول بهچنين «رستگاری»ای در سراسر دنيای هِلِنی گسترده شده بود.
آنگاه عيسی فرامیرسد. او تنها کسی نبود که خود را آن مسيح موعود معرفی و اعلام کند. او نيز اصطلاحات «پسر خدا»، «قلمروو پادشاهی خداوند»، «مسيح» و «رستگاری» را بهکاربرد و خود را در خط پيشگوئیهای کهن قرارداد. بهاورشليم آمد و تودههای مردم بهعنوان يک «نجاتدهنده» از او استقبال کردند. او همان روشی را بهکار بست که پادشاهان کهن هنگام برتختنشينی و برپاداری «تشريفات تاجگذاری» معمول میداشتند.
گیتی یوسفی
اسرائيل بهسرعت رو بهناتوانی نهاد و قلمروو پادشاهی آن بهدو بخش شمالی (اسرائيل) و بخش جنوبی (يهودا Judee) تقسيم شد. در سال ۷۲۲، قلمرو پادشاهی شمالی بهتسخير آسوريان درآمد و برتری سياسی و مذهبی خود را از دست داد. در جنوب نيز وضع بهتر از اين نبود و پادشاهی جنوبی در ۵۸۶ پيش از ميلاد مسخّر بابليان گشت. معبد ويران شد و بخش عمدهای از مردم جنوب بهبابل برده شدند. اين مهاجرت اجباری در زير يوغ بابليان تا سال ۵۳۹ بهدرازا کشيد و در اين سال قوم يهود توانست (بهياری کوروش کبير پارسی) بار ديگر بهاورشليم بازگردد و معبد بزرگ را بنا نهد. اما در آغاز عصر مسيحيت، يهوديان همچنان در زير تسلط بيگانه بودند.
گیتی یوسفی
از ويژگیهای سامیها آن است که «بهنمايش گذاشتن خدا» را قدغن کردهاند؛ يعنی که خدا و آنچه را که خدائی و الهی است نمیتوان در نقاشی تصوير کرد يا بهصورت مجسمه در معرض نظر گذاشت.
«عهد عتيق» مردمان را از ساختن تصاوير خداوند منع میکند و اين معنا هنوز هم در زمان ما، در اسلام و يهوديت مرعی است. در اسلام اساسا بدگمانیِ ريشهدار و بزرگی در قبال عکس و هنرهای تجسّمی بهطور کلی مشهود است؛ و در پشت تمامی اين تعليمات اين ايده نهفته است که انسانها نبايد با خداوند وارد رقابت شوند و بهنوبت خود چيزی «بيافرينند»
گیتی یوسفی
جنبهی مشخص ديگر سامیگری اين است که سامیها «ديد خطّی» از تاريخ داشتهاند؛ بهاين معنا که برای آنها تاريخ بهگونهی يک خط مستقيم پرداخته شده است. خداوندگار عالم روزی کائنات را آفريد که اين روز، آغاز تاريخ است. ليکن روزی فراخواهد آمد که در آن روز تاريخ بهپايان خويش میرسد و اين همان روز «داوری واپسين» خواهد بود، روزی که خداوند بهداوری زندگان و مردگان خواهد پرداخت.
گیتی یوسفی
دو آئين مذهبی بزرگ شرق، هندوئيسم و بوديسم اصل و منشاء هند و اروپائی دارندو حکمت يونانی نيز از همين مبداء است و میتوانيم نزديکیهائی متعدد، از يک سو ميانِ هندويسم و بوديسم و از سوی ديگر در فلسفه يونانی بيابم. در روزگار ما در هندويسم و بوديسم بازتابهای آشکاری از تفکر فلسفی ديده میشود.
در هندويسم و بوديسم، غالبا تأکيد بر حضور همه جانبهی عنصر خدائی در هر چيز (Panthéisme) و امکان پيوند انسان با خداوند از طريق و از برکت آگاهی مذهبی است
گیتی یوسفی
دو آئين مذهبی بزرگ شرق، هندوئيسم و بوديسم اصل و منشاء هند و اروپائی دارندو حکمت يونانی نيز از همين مبداء است و میتوانيم نزديکیهائی متعدد، از يک سو ميانِ هندويسم و بوديسم و از سوی ديگر در فلسفه يونانی بيابم. در روزگار ما در هندويسم و بوديسم بازتابهای آشکاری از تفکر فلسفی ديده میشود.
در هندويسم و بوديسم، غالبا تأکيد بر حضور همه جانبهی عنصر خدائی در هر چيز (Panthéisme) و امکان پيوند انسان با خداوند از طريق و از برکت آگاهی مذهبی است
گیتی یوسفی
دو آئين مذهبی بزرگ شرق، هندوئيسم و بوديسم اصل و منشاء هند و اروپائی دارندو حکمت يونانی نيز از همين مبداء است و میتوانيم نزديکیهائی متعدد، از يک سو ميانِ هندويسم و بوديسم و از سوی ديگر در فلسفه يونانی بيابم. در روزگار ما در هندويسم و بوديسم بازتابهای آشکاری از تفکر فلسفی ديده میشود.
در هندويسم و بوديسم، غالبا تأکيد بر حضور همه جانبهی عنصر خدائی در هر چيز (Panthéisme) و امکان پيوند انسان با خداوند از طريق و از برکت آگاهی مذهبی است
گیتی یوسفی
در شرق، يک رويهی انفعالی و خوددار میتواند يکايدئال مذهبی تلقی شود. در نزد يونانيان نيز، بسياری چنين میانديشيدند که انسان بايد در زهد و دوری از دنيا زندگی کند تا روان خود را رستگار سازد. همين قبيل ايدهها و افکار دنيای يونانی ـ رومی است که میتوانند بيان کنندهی صورتهای گوناگون دنيای ديرها و صومعههای قرون وسطی بهشمار آيند.
گیتی یوسفی
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان