بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۰)
انسان بهخوشبختی نخواهد رسيد مگر آن که تمامی استعدادهائی را که بالقوه در مالکيّت خود دارد، شکوفان سازد و گسترش دهد.
-با نام.
انسان سهمی از خردالهی را در اختيار میگيرد.
-با نام.
بدون مبالغهگوئی میتوان تائيد کرد که «رنه دکارت» بنيانگذار حکمت عصر امروز است
سها
فرزانه کهن چين «چوانگ ـ دزو» (حدود ۳۵۰ پيش از ميلاد) نقل کنيم که میگويد: «بهخواب ديدم که پروانهای هستم و حالا که بيدار شدهام نمیدانم آيا من چوانگ ـ دزو هستم که خواب ديده است که پروانه بوده است و يا پروانهای هستم که خواب ديده است که چوانگ دزو بوده است.
سها
«زندگی چيست؟ يک جنون. زندگی چيست؟ يک توهم، يک سايه، يک خيال و نيک متعالی ارزشی حقير دارد، زيرا که سراسر زندگی خود جز رؤيائی نيست...»
سها
اما «روح» چيست؟ میتوان آن را نيز بهحد ذرهها، يعنی به «چيزهای» مادی محدود کرد؟ بلی، البته! دموکريت از اين فرضيه پشتيبانی میکرد که روح از اتمهای اختصاصا گرد و صيقلی تشکيل شده که «ذرههای روح»اند. پس از مرگ يک انسان؛ ذرههای روح بههر سو پراکنده میشوند و بعد میتوانند دوباره گرد هم آيند تا روح تازهای بسازند.
سها
بهگمان دموکريت، تئوری اتم «ادراکهای Perceptions» ما را نيز توضيح میدهد.
سها
دموکريت فکر میکرد که در طبيعت تعداد بینهايتی اتم وجود دارد که برخی از آنها گرد و صيقلی و بعضی خشن و تيز هستند و بهدليل همين شکلهای متفاوت است که میتوانند بهتعداد بینهايت و در انواع متعدد گردهم آيند.
سها
دموکريت با پيشينيان خود در اين نکته توافق داشت که تغييرات قابل رويت طبيعت، حاصل و نتيجهی يک «تغيير شکل» حقيقی نيست.
سها
بهخاطر داريم که آمپدوکل فکر میکرد که «عشق» بخشهای گوناگون را بهيکديگر میپيوندد تا يک اندام کامل تشکيل دهد. انکساگور نيز نيروئی را تصور میکرد که بهجانوران، موجودات بشری، گلها و درختان «استخوانبندی» و شکل میدهد. او اين نيرو را «هوش Intellect» يا بهبيان ديگر «شعور Intelligence» نام گذاشته بود.
سها
آمپدوکل براين گمان است که در طبيعت دو «نيرو» در تلاشاند: «عشق» و «نفرت» آنچه چيزها را بهيکديگر میپيوندد عشق است و آنچه از هم جدا میکند نفرت است.
سها
تصادفی نبود که آمپدوکل براين گمان بود که «ريشههای» طبيعت درست همان خاک، هوا، آتش و آباند.
سها
آمپدوکل براين باور بود که طبيعت چهار عنصر اوليه دارد که او آنها را «ريشهها» ناميده بود.
سها
آمپدوکل بهاين نتيجه رسيد که میبايستی ايدهی يک مادهی اوليه و واحد را بهدور انداخت.
سها
او بهجای لفظ «خدا» غالبا اصطلاح يونانی لوگوس Logos را بهکار میبرد که بهمعنای عقل و خرد است. بهگمان هراکليت، با آن که ما انسانها نه يکسان میانديشيم و نه استعداد يکسان در بهکار گرفتن عقل داريم، اما بايد نوعی «خرد جهان شمول» وجود داشته باشد که بر هر آنچه در طبيعت میگذرد فرمانروائی کند.
سها
شايد بتوانيم بگوئيم که هراکليت (Héraclite) برخلاف پارمنيد بيشتر بهحواس اعتماد میکرد. میگفت: «همه چيز در جريان دائم است» و اين حرکت، يک حرکت ابدی است. بههمين دليل است که ما نمیتوانيم «دوبار در يک رودخانه واحد آب تنی کنيم» زيرا دفعهی دوم هم رودخانه تغيير کرده است و هم ما.
هراکليت بر تضادهای ناگزير در جهان نيز تأکيد داشت. اگر هرگز بيمار نشويم، نمیدانيم سلامتی چيست. اگر هرگز از گرسنگی رنج نبريم، شادی غذا در برابر داشتن را درک نخواهم کرد. اگر جنگی در ميان نباشد صلح را چنان که شايسته است قدر نخواهيم گذاشت و اگر زمستان وجود نداشت شکوفائی بهار را شاهد نمیشديم.
سها
براساس انديشه پارمنيد، آنچه وجود دارد هميشه وجود داشته است. اين انديشه در نزد يونانيان سخت پراکنده و رايج بود. اعتقاد داشتند که هيچ چيز عادیتر از اين نيست که آنچه در جهان هست ابدی باشد ـ پارمنيد گمان داشت که هيچ چيز از هيچ چيز زاده نمیشود؛ و آن چيزی که نيست نيز نمیتواند چيزی بشود.
اما پارمنيد از ديگران فراتر رفت. برای او تغيير شکل حقيقی وجود نداشت. هيچ چيز نمیتوانست چيز ديگری جز آنچه هست بشود. او کاملاً آگاهی داشت که طبيعت شکلهائی در حال تغيير دائم عرضه میکند. «حواس» او در میيافتند که چگونه چيزها تغيير شکل میدهند، اما «عقل» او چيز ديگری بهاو میگفت. در انتخاب ميان حواس و عقل، او عقل را ترجيح داد و بهآن اعتماد کرد.
سها
يک حکيم يونانی که بيش از دو هزار سال قبل میزيسته است فکر میکند که فلسفه از برکت حيرت و شگفتی مردمان بهجهان آمده است.
سها
اما، فراتر از اين ضرورتهای اوليه، آيا باز هم چيزی هست که تمامی مردم بهآن نياز داشته باشند؟ فلاسفه گمان دارند که آری. میگويند که انسان فقط با شکم زندگی نمیکند. البته تمام مردم بهغذا نياز دارند و نيز بهعشق و محبت. اما چيز ديگری هم هست که بهآن نيازمنديم:
اينکه: ما که هستيم و چرا زندگی میکنيم.
سها
«لوتر» تأکيد میکرد که انسان پس از «هبوط» بهکلّی نابود و تباه شده است. فقط عقد و اغماض و بخشودگی خداوندی میتواند دربارهی انسان «داوری کند» زيرا بهائی که میبايد برای گناه پرداخت شود مرگ است.
سها
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان