بریدههایی از کتاب شکستن طلسم وحشت
۴٫۰
(۴۲)
برای اینکه توضیح بدهد فهمش از حقوق مردمش چگونه است، از تشبیه بیماری و سرطان استفاده میکند. او میگوید: " وقتی بدنهٔ اجتماع بیمار شده، ممکن نیست که همزمان از همهٔ حقوق انسانی بهرهمند شویم. اکثریت عظیمی از هموطنان ما (محدود کردن حقوق بشر را) قبول و حمایت میکنند، چون میفهمند این محدودیتها بهایی است که باید برای آسایش، آرامش و صلح اجتماعی بپردازیم؛ همان چیزهایی که امروز در جهانی که به تسخیرِ خشونت، تروریسم و آشوب عمومی درآمده، ما را به جزیرهای امن تبدیل کردهاند".
بعد پینوشه توضیح میدهد آنانی که میخواهند حقوق بشر را از میان ببرند، نمیتوانند به همین حقوق متوسل شوند و برایشان هم نباید قائل به چنین حقوقی شد و باز ناله سر میدهد: بسیاری از جوانان، که والدینشان با عقاید شورشی و آلوده به زهر تعصب و نفرت آنها همراه نیستند، لازم است تنبیه شوند.
نازنین بنایی
بله، حتماً، حقوق کودک، حذف تمامی اَشکال تبعیض علیه زنان، حذف تمامی اَشکال تبعیض نژادی، بله، معلوم است که همهٔ ما مخالف کار کودک و مخالف گروگانگیری هستیم، اما حقیقت این است که کلمات بیارزشاند و کشورهای عضو این پیمانها گویی هرگز انتظار ندارند بهخاطر عدم پایبندی به مفاد این اسناد مؤاخذه شوند، و ظاهراً بابت نقض تعهدات مشابه و بیپایانِ متحدان و دوستانشان در اطراف جهان هم دغدغهٔ خاصی ندارند. کافی است به مارگارت تاچر و آگوستو پینوشه نگاه کنید و ژستهای آنچنانی که موقع امضای معاهدهٔ منع شکنجه میگرفتند. بدیهی است که دیکتاتور شیلی ابداً کمترین احتمالی نمیداد که روزی بازداشت شود و با استناد به امضای خود او پای سندی که احتمالاً خیال میکرده چیزی نیست بهجز چند صفحهٔ پر زرق و برقِ آکنده از خزعبلات حقوقی، فرجامخواهیاش را مردود اعلام کنند.
نازنین بنایی
آیا آمادهایم به حرفهای پولیناهای بسیاری که داریم گوش بدهیم؟ آیا میتوانیم از رابطهٔ اعتیادآوری که با دیکتاتور شکل دادهایم جدا شویم، دیکتاتوری که تمام این سالها با ما مثل یک پدر بدرفتار عمل کرده، بچههایش را در خانه زندانی کرده و اجازه نداده نظرشان را بگویند؟ و اگر شروع کنیم به اظهارنظر، آیا از قدرتهایی که شیلی را در گذشتهای نهچندان دور از هم پاشاندند دعوت میکنیم که یکبار دیگر، با درندهخویی بیشتر، با یکدیگر روبهرو شوند و گذار کشور را نابود کنند؟
🍃Anee shirley🍃
قرار است بفهمم که چه میشود اگر هر روز مجبور شوید به قصههای بیشمار قربانیانتان گوش بدهید. اگر مجبور شوید وجودشان را به رسمیت بشناسید.
sedy
بعد کشور خودتان را با دنیا اشتباه گرفتید. فکر کردید میتوانید به انگلیس سفر کنید، کشوری که برای شما نماد مدنیت و تمدن بود. گمان کردید میتوانید کنار رود تمز قدم بزنید انگار که رود ماپوچو است. خیال کردید انگلیسیها به قواعد و قول و قرارهای شیلی احترام میگذارند، مثل شیلی زیردست شما هستند. فکر کردید چایخوردن با مارگارت تاچر در امانتان میدارد.
sedy
در عوض، ویکتوریا با حرفی کاملاً غیرمنتظره میخکوبم کرد: " تو لندن دستگیرش کردن. دیشب. اسکاتلندیارد، به دستور یه قاضی اسپانیایی".
با خودم فکر کردم (ذهنم ناخودآگاه زد به اسپانیایی، زبانی که نقطهٔ اشتراک عجیب من با ژنرال پینوشه بود): Esto tiene que ser un sueño. حتماً دارم خواب میبینم. داشتیم از عرض خلیج به سمت فرودگاه سانفرانسیسکو میرفتیم که ویکتوریا گفت وقتی آن روز صبح بیدار شده واکنش او هم همین بوده - امکان ندارد بازداشت دیکتاتور سابق شیلی واقعیت داشته باشد. اما رادیو دوباره خبر را تکرار کرده بود، انگار خود گوینده هم نمیتوانسته باور کند
sedy
او خودش را قربانیای میدید که پینوشه نجاتش داده، پینوشهای که مثل یک تاتا (پدربزرگ) عمل کرده، پدرسالاری که ضامن حق حیات او بوده است. چطور باید با او ارتباط برقرار کرد، با زنی که در تمام این هفده سال، تکتک سوگهای ما را به سور نشسته بود؟
Mostafa F
جامعهٔ ما باید با گذشتهاش رو در رو شود، حجاب گذشته را بدرد، حتی اگر این کار مایهٔ ترس و لرز و تشویش ما باشد. باید در چشمان یکدیگر نگاه کنیم و حقایقی را که پنهان کردهایم، لذتی را که از درد هموطنانمان چشیدهایم، به زبان بیاوریم. باید ترسهایمان را فاش کنیم، رنج قربانیانی را که جریحهدار شدهاند به زندگیهایمان بیاوریم، مقصران تراژدیای را که تجربه کردهایم بشناسیم، بخواهیم کسانی که بیگناهان را کشتهاند از مناصب دولتی و نیروهای مسلح کنار گذاشته شوند، و وظیفهای که شاید، دستکم برای من، از همه دشوارتر باشد: اذعان کنیم که ژنرال پینوشه بخشی عظیم از تاریخ ماست، مظهر چیزی ژرف و هولناک در هویت ما.
Mostafa F
بازداشت پینوشه در کشوری خارجی عمیقترین حقیقت تاریخ معاصرمان را به یاد ما میآورد؛ با یک سیلی مجبورمان میکند حقیقتی را که از آن پنهان شدهایم درک کنیم: اینکه ما گروگانهای ژنرال پینوشه بودهایم، و هنوز هم هستیم.
Mostafa F
آیا واقعاً لازم بود شکنجه شدن این مردان را تماشا کنید؟ این کار هم از سر خیرخواهی برای میهن بود؟
Mostafa F
حجم
۲۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان