بریدههایی از کتاب شکستن طلسم وحشت
۴٫۰
(۴۲)
نامِ پینوشه تنها با کودتاهای غیرمنتظره (مثل کاربرد نام او در اصطلاح Pinochetazo) پیوند نخورده، بلکه تداعیگر مشت آهنینی هم هست که ظاهراً لازم بود کشوری کمتر توسعهیافته، به معنای واقعی کلمه با مشت و لگد، وادار به پذیرش یک مدل اقتصادی مشخص شود، مدلی که کشور را به مدرنیته و پیشرفت میکشاند. خدا میداند در سفرهای دورانِ تبعیدم، چقدر این عبارت ستایشآمیز و سرزنشبار را میشنیدم که " این مملکت یه پینوشه میخواد!"، یعنی این سرزمینِ افسرده به یک ماچوی واقعی نیاز دارد که دردسرسازهای بالقوه را سر جایشان بنشاند. با خودم فکر میکردم که بله، و وحشت را به جانشان بیندازد تا در مقابل شوکدرمانیای که نظام جهانی بهعنوان پیششرط سرمایهگذاری خارجی و اعطای وامهای صندوق بینالمللی پول تجویز کرده، هیچ مقاومتی نشان ندهند.
محسن
حاکمان مستبد چون خوباند نمیروند. میروند چون چارهٔ دیگری ندارند، چون نبرد بر سر تصور آینده را باختهاند، چون میلیونها نفر از هموطنانشان توانستهاند رؤیای جهانی دیگر را در سر بپرورانند، در عمق دیوارهای خصوصی قلبهایشان و آن بیرون در خیابانهای خطرناک شهرهایشان؛ جهانی که در آن مصونیت از مجازات تا ابد برقرار نیست و نباید باشد.
محسن
شیلی کشوری است که در آن، پدیدهٔ طبیعی و خوشایندی مثل خوشگذرانی پرشور و نشاط جوانان هم به مشکل برمیخورد، بهخاطر گذشتهٔ دردناک این کشور که از دفن شدن سر باز میزند. کشوری که نمیتوانیم در آن زندگی را از سر بگیریم، جز در صورتی که زندگیهایی را که دقیقاً همینجا نابود شدهاند به رسمیت بشناسیم.
محسن
اینجا مردم تلاش میکنند زندگی را ادامه بدهند، اما کار سادهای نیست.
محسن
کشوری که سرنوشت نهاییاش بستگی دارد به قضات اسپانیایی، به آژانهای انگلیسی، به وزیر کشور انگلیس که معلوم نیست به ایدئالهای آرمانشهری جوانیاش وفادار هست یا نیست، یکجای کارش بدجوری میلنگد. ما قربانی داستانایم، نه قهرمان آن، با این خطر مواجهایم که تا ابد، بهتنهایی، زیر سایهٔ کینهتوز پینوشه باقی بمانیم، نتوانیم میراث او را پاکسازی کنیم، نتوانیم در سرزمین خودمان و به زبان خودمان با او روبهرو شویم.
محسن
بخش عمدهٔ کیفرخواست قاضی اسپانیایی علیه پینوشه مبتنی بر این است که دستگاه اطلاعاتی او، با کمک سیا، در توطئهای تروریستی به نام " عملیات کرکس" نقشآفرینی کرده است، عملیاتی که به حاکمان شیلی، آرژانتین، بولیوی، برزیل، پاراگوئه و اوروگوئه اجازه داد طی دههٔ ۱۹۷۰، مخالفان سیاسی را در کشور خودشان و کشورهای یکدیگر تعقیب و شکنجه کنند و به قتل برسانند.
محسن
بهترین اتفاقی که میتواند برای یک جنایتکار بیفتد دستگیری اوست، چون در سلول انفرادیاش، بدون دفاعیات همیشگی که با آنها گذشتهاش را از خودش پنهان کرده، گاهی معجزهوار دریچهای کوچک درون قلبش باز میشود، دریچهای که ممکن است به خودآگاهی و رستگاری رهنمون شود.
محسن
میخواهم بدانید ژنرال، که من مجازات اعدام را قبول ندارم. چیزی که به آن باور دارم رستگاری انسانی است. حتی رستگاری شما، ژنرال آگوستو پینوشه.
محسن
دیکتاتورها مشتاقِ قدرت مطلق هستند تا بتوانند از شر شیاطینی که زنجیر از پایشان گشودهاند در امان بمانند. برای ساکت کردن اشباح درونشان است که میخواهند با برج و بارویی از آینههای مجیزگو و مشاوران خاکبوس احاطه شوند که همگی به دیکتاتور اطمینان میدهند بله، تو از همه زیباتری، بهترینی، بیشتر از همه میدانی.
محسن
هفتادهزار مرد و زن ناگهان ساکت شدند با شنیدن صدای تکنوازی پیانیستی که آن پایین، روی زمین چمن، داشت واریاسیونی از یکی از ترانههای ویکتور خارا را مینواخت، خوانندهٔ مبارز بلندآوازهای که چند روز بعد از کودتا به دست ارتش کشته شد. ملودی که خاموش شد، گروهی زن با دامن سیاه و بلوز سفید وارد شدند، با پلاکاردهایی از عکس ناپدیدشدگانشان. و بعد یکی از زنان - همسر؟ دختر؟ مادر؟ - شروع کرد به کوئهکا رقصیدن، رقص ملی ما، تمام تنهایی عظیمش را میرقصید، چون رقصی را بهتنهایی اجرا میکرد که در اصل برای یک زوج طراحی شده بود.
محسن
حجم
۲۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۹۰,۰۰۰۱۰%
تومان