بریدههایی از کتاب کلمات تنم را کبود کرده اند
۳٫۵
(۲۸)
عجله کن
تا لبهایت را قیچی نکردهاند
بوسههایت را درون سبدی بگذار
و به رودخانه بینداز
شاید هنوز معجزهای
وجود داشته باشد
ملیکا بشیری خوشرفتار
شرط سر اتاقم بود
تاس را انداختیم
من باختم
«تنهایی» اتاقم را تصاحب کرد
maha
ما، مُردگانی هستیم
که رشد میکنند
عاشق میشوند
و مُردگانی دیگر را میزایند
و حواسشان نیست
که دارند
درون قبری دستهجمعی به سر میبرند
reyhan
در جهانی که گرد آفریده شده است
هیچ کنجی وجود نخواهد داشت
تا با احساست خلوت کنی
reyhan
ما، مُردگانی هستیم
که رشد میکنند
عاشق میشوند
و مُردگانی دیگر را میزایند
و حواسشان نیست
که دارند
درون قبری دستهجمعی به سر میبرند
|ݐ.الف
دستهایم را
به نشانی مردی پست میکنم
که برای گرفتنشان
دست
ندارد
.ً..
آنقدر فراموششدهام
که بتوانم
درون اقیانوس قدم بزنم
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
با قدمهای سنگین
گنجشکهای روی تنم را
به پریدن وا میدارند
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
ما، مُردگانی هستیم
که رشد میکنند
عاشق میشوند
و مُردگانی دیگر را میزایند
و حواسشان نیست
که دارند
درون قبری دستهجمعی به سر میبرند
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
خودم را از تنم درآوردم
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
من دریا شدم
و کبودیهای تنم
ماهیهای کوچکی
که روی اندامم لیز میخوردَند.
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
آغوشی
که تمام وطنم بود
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
در کدام سرزمین رها کنم؟
چند قدم باید به مرگ نزدیک شده باشم
تا بپذیرند
یوزپلنگ وحشیای را
که سرگردان، در خیابانها
به التماس آغوش گربهای افتاده
برای گریستن
گاوبازی هستم
که نیزهاش را
به کتفهای خودش فرو کرده
وحشی شده از تماشای پرچمی
که جلوِ دیدگانش به رقص درآوردهاند
hadiLancaster
من دریا شدم
و کبودیهای تنم
ماهیهای کوچکی
که روی اندامم لیز میخوردَند.
میدیا
ظهر دوشنبهٔ مرداد
زمان مناسبی
برای دل بستن به آدمبرفیها نیست
SaraKu
فرق چندانی ندارد
که کجا ایستاده باشی؛
وقتی که غربت
تا درون خانهات پیش آمده باشد
خیابان
از نوک پاهایت آغاز میشود
دیگر از فکر کردن میترسم
کسی رؤیاهایم را دید میزند
و من
حال زنی را دارم
که دست سربازی بیگانه
روسریاش را از سرش برداشته
Rana
رفتنت
شاعرم کرده است
زورم به ذهنم نمیرسد
کلمهها
تمام تنم را کبود کردهاند
Rana
کاش
جاذبه آنقدر قدرت داشت
تا آرامش را روی زمین بند کند
Rana
آینده
با ظاهری ژولیده
و کفشهایی که به پایش تنگ است
میآید
از رویت میگذرد
میرود
Rana
ما، مُردگانی هستیم
که رشد میکنند
عاشق میشوند
و مُردگانی دیگر را میزایند
و حواسشان نیست
که دارند
درون قبری دستهجمعی به سر میبرند
S E T A C
حجم
۳۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۳۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰۵۰%
تومان