بریدههایی از کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم)
۴٫۶
(۸۵)
وای، آقای سمپسون، آقای سمپسون، خدا یک موجود خشمگین نیست. کسی که چنین حرفی میزند هیچچیز از او نمیداند
maryam
شامگاه است و من توی اتاقم نشستهام. پنجره باز است و قورباغهها آواز آنچه را که سالها پیش رخ داده، میخوانند. در امتداد باغچهٔ وسطی، اهالی باغچه، فنجانهای خطدار یاقوتنشان و طلا و مرواریدشان را بالا گرفتهاند. الان باران نمیآید، امروز از صبح داشت میبارید ـ بارانی آکنده از عطر یاس. هر نوع آبوهوایی را دوست دارم. هوای بارانی را هم دوست دارم ـ روزهای بارانی مهگرفته و لطیفی را که خانم باد مهربانانه نوک صنوبرها را تاب میدهد و روزهای بارانی تند و طوفانی و وحشی را. دلم میخواهد موقع باران در خانه باشم ـ دوست دارم صدای کوبیده شدن قطراتش را روی سقف و ضربههایش را روی پنجره و سرازیر شدنش را از شیروانی بشنوم و خانم باد هم مثل یک جادوگر پیر، میان جنگل و باغ جیغ بزند.
با همهٔ اینها اگر بخواهم جایی بروم و باران بگیرد من هم مثل بقیه صدای غرغرم بلند میشود.
Emily
از کسی که فرصت حرف زدن دربارهٔ خودم را میدهد، خوشم میآید.
sayna.s
پدرم یکبار به من گفت آدم هر جایی میتواند چیزی را که بشود عاشقش شد، پیدا کند.
sayna.s
خدا یک موجود خشمگین نیست. کسی که چنین حرفی میزند هیچچیز از او نمیداند. قبول دارم که وقتی اشتباه میکنیم و عقلمان را به کار نمیاندازیم او ناراحت میشود، اما خشمگین نمیشود.
sayna.s
«به خدا پیشنهاد رشوه دادن و بدوبیراه گفتن به شیطان اسمش مناجات نیست.»
sayna.s
قانقاریا را فقط میتوان با سوزاندن دفع کرد ـ اما سراغ سوزاندن نرو. درمان کردن بهتر از آسیبزدن است. این را همهٔ ما شکستخوردهها میدانیم.
🌱 آونـב
«آنکه دیرباور است چه چیزها که از کف نمیدهد!»
کاربر ۵۱۷۷۳۳
امیلی، به شکستخوردهها رحم کن. اگر لازم شد بیرحمیها و بدجنسیها را مسخره کن ـ اما در مورد ضعفها رحم داشته باش.
کاربر ۵۱۷۷۳۳
بعضی از صداها بیاندازه مطبوعند ـ بسیار مطبوعتر از خیلی از دیدنیها.
nastaran
«یک خانهٔ بزرگ به این راحتیها شخصیت پیدا نمیکند. اما یک خانهٔ کوچک همیشه شخصیت دارد.
درّین
«لحظهٔ طلوع، دنیا چند لحظه دوباره جوان میشود.»
درّین
گاهی اوقات دلم میخواهد باور کنم که ستارهٔ بدیمن و روزهای بدشانسی حقیقت دارند وگرنه چطور میشود که این حوادث شیطانی برای آدمهای خوب اتفاق میافتند؟
Sahar B
گاهی امیلی احساس میکرد اگر خاطرههایش را نمینوشت، ممکن بود آنقدر خودخوری کند تا تمام شود. دفتر سیاه و حجیمش، دوست صمیمی و رازنگهداری قابل اعتماد بود که میشد بعضی مسائلی را که نه میشود در دل نگه داشت و نه میشد با کسی در میان گذاشت، روی صفحهاش ریخت.
Fatima
خاله روت با لحنی سرد و دلسوزانه گفت: «خیلی بد است که تو اینقدر زود ذوق میکنی، امیلی.»
اینطور دلسوزی کردن حرصم را درمیآورد، به همین خاطر با دلخوری گفتم: «اما خبر ندارید کسی که دیر ذوق میکند چه لذتهایی را از دست میدهد، خاله روت. هیچکاری جالبتر از رقصیدن دور آتشی بزرگ نیست، پس چه دلیلی دارد که غصهٔ خاکستر بعد از آتش را بخوریم؟»
sepid sh
«خوب، توی این دنیا هرکسی باید اسیر یک چیزی باشد. هیچکس آزاد نیست. شاید عشق حتی بهترین غل و زنجیر باشد. بهتر از نفرت، یا ترس یا اجبار یا بلندپروازی یا غرور.
paria1370
زنی که حس شوخطبعی دارد هیچ راه فراری از حقایق تلخ ندارد. نمیتواند خودش را به نفهمی بزند. نمیتواند با خودخواهی خودش را راضی نگه دارد. نمیتواند با خیال راحت هر که را با خودش فرق دارد لعن و نفرین کند. نه، امیلی، زنی که حس شوخطبعی دارد اوضاعش خوب نیست.
یلدا
هیچ چیز وقتی روی کاغذ میآید به اندازهٔ وقتی که در ذهنت است بد و منزجر کننده ـ یا متأسفانه نیست. افسوس!
انگار وقتی آنها را به شکل کلمه درمیآوری چروک میشوند و از قیافه میافتند.
Massoume
هیچ خوب نیست که آدم خیلی عاشق کسی باشد. خدا حسود است
الهه
همهمان اسیر چیزی هستیم؛ رسم و رسومها، پیمانها، اهداف و بستگان.
Lidi
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰۴۰%
تومان