بریدههایی از کتاب امیلی و صعود (کتاب دوم)
۴٫۶
(۸۵)
«این دختر عمیقاً عشق میورزد، بهشدت رنج میکشد و لحظات پرفرازونشیبی را تجربه میکند.»
♥︎ Sara ♥︎
میگوید: «از ذهنت پاکش کن، بچه جان. از قلبت پاکش کن. ترس یکجور اعتراف به ضعف است. چیزی که از آن میترسید از شما قویتر است یا خیال میکنید که هست، وگرنه از آن نمیترسیدید. هیچوقت این حرف امرسون را از یاد نبرید که میگوید "همیشه کاری را انجام بده که از انجام دادنش میترسی".»
شیلا در جستجوی خوشبختی
نکته: با یک لبخند مناسب، خیلی کارها میشود کرد. باید روی این موضوع دقیقتر کار کنم. لبخند دوستانه، لبخند سرزنشآمیز، لبخند جدایی، لبخند ملتمسانه و لبخند معمولی.
شیلا در جستجوی خوشبختی
«اگر هیچکس هیچ حرف ناخوشایندی نمیزد، دنیای خوبی میشد، اما خطرناک بود.
Emily
اگر لازم شد بیرحمیها و بدجنسیها را مسخره کن ـ اما در مورد ضعفها رحم داشته باش.
sayna.s
"همیشه کاری را انجام بده که از انجام دادنش میترسی".»
nastaran
ترس یکجور اعتراف به ضعف است. چیزی که از آن میترسید از شما قویتر است یا خیال میکنید که هست، وگرنه از آن نمیترسیدید.
nastaran
هر چیزی که خیلی محترم باشد حوصلهٔ آدم را سر میبرد.»
Sophie
ایلزه، خواهش میکنم ماجرای دیشب را برای کسی تعریف نکن. شب قشنگی بود ولی خاطرهاش تا وقتی قشنگ میماند که بین خودمان بماند
Sophie
«این لباس آبیات خیلی قشنگ است. خیلی هم به تو میآید. عالیست. تحمل زنهای بدلباس را ندارم. اعصابم را خرد میکند ـ احتمالاً اعصاب خدا را هم خرد میکند. بههرحال اگر بلد باشی چطور لباس بپوشی دیگر ایرادی ندارد اگر شعرهای همانس را هم دوست داشته باشی.»
شیلا در جستجوی خوشبختی
ـ گربهٔ واقعی یعنی گربهٔ خاکستری!
Emily
ولی حالا که دارم این ماجرا را در دفترم مینویسم دیگر زیاد به نظرم ناراحتکننده نمیآید. هیچ چیز وقتی روی کاغذ میآید به اندازهٔ وقتی که در ذهنت است بد و منزجر کننده ـ یا متأسفانه نیست. افسوس!
انگار وقتی آنها را به شکل کلمه درمیآوری چروک میشوند و از قیافه میافتند. حتی شعری که به خاطرش حواسم پرت شد و آن سؤال چرند را پرسیدم، وقتی روی کاغذ آمد، زیاد جالب به نظرم نرسید.
Emily
زنی که حس شوخطبعی دارد اوضاعش خوب نیست.
Nazanin :)
جوانها فکر میکنند پیرها احمقند و پیرها میدانند که جوانها احمقند.
Nazanin :)
«آقای کارپنتر همیشه میگوید باید از تمام تجربههایمان درس بگیریم. میگوید همهٔ تجربهها، چه تلخ و چه شیرین میتوانند آموزنده باشند به شرطی که با آنها احساساتی برخورد نکنیم. البته خودش میگوید این نصیحتی است که همیشه به دیگران میکند، اما خودش تا حالا نتوانسته آن را به کار ببندد.
sayna.s
بچهجان، اینجا مثلاً چهکاری از دستت برمیآید؟ تو خبر از مشکلات پیش رویت نداری. اینجا هیچ امکاناتی نداری. فضای مناسب نداری. هیچ...»
امیلی بااعتمادبهنفس گفت: «فضای مناسب را خودم ایجاد میکنم.»
فریده
«وقتش میرسد ـ وقتش میرسد. کمی صبر داشته باش ـ فقط کمی صبر. اگر به دنبال خواستههایمان راه نیفتیم ممکن است چیزهایی که دنبالمان آمدهاند ما را بگیرند. "با عقل میشود خانه ساخت و با درک محکمش کرد و با دانش از ثروتی گرانبها و دوستداشتنی پرش کرد." ثروتی گرانبها و دوستداشتنی.»
shokoufeh
در آن ساعت، او به اندازهای خوشحال بود که بیش از آن برای نوع بشر مقدور نبود.
Pariya
میدانم اینجا زندگی کردن، بعضیوقتها کسالتآور میشود، اما آسمان همهجا همین رنگ است. اگر اینجا موفق نشوم، در نیویورک هم نمیشوم. اگر این سرزمین را که اینقدر عاشقش هستم ترک کنم، بعضی چشمههای وجودم خشک میشوند. میدانم که اینجا باید با مشکلات و موانع زیادی دست و پنجه نرم کنم، اما خیلیها سختیهای بیشتری کشیدهاند.
nastaran
بههرحال نمیشود که هم دونات خورد و هم غصه. امتحان کنید!
nastaran
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۳۱۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰۴۰%
تومان