بریدههایی از کتاب سیذارتا
۴٫۲
(۸۳)
هرچیزی که وجود دارد نیکو است. و مرگ نیز چون زندگی و گناه نیز همچون پارسایی پسندیده است. پس میبینیم که هرچیزی به جای خویش نیکوست و همه چیزها فقط نیازمندی به اذن من، توافق با من و فهم من را دارند. آن وقت همه با من سازگار میشوند و آزاری به من نمیرسانند. این را نیز از روح و جسم خود فرا گرفتم که ارتکاب گناه ضروری است. من به شهوت احتیاج داشتم. میبایستی ثروت و مال به دست آورم و نفرت غیرقابل وصف را به تجربه دریابم و فرا گیرم که در مقابل آنها مقاومت نکنم. تا بتوانم جهان را دوست داشته باشم و بیش از این، آن را با جهانی خیالی و یا تصوّر تکاملی واهی مقایسه نکنم و آن را به همین حالی که هست بگذارم و آن را دوست داشته و بدان تعلق بیابم. ای گوویندا، اینها افکاری هستند که من در سر دارم.
Pourya
بیا و این را نیز فراگیر که عشق را میتوان به صدقه گرفت یا آن را خرید و یا آن را به هدیه قبول کرد و یا آن را در سر راه پیدا کرد، امّا هرگز نمیتوان آن را دزدید.
حدیث
ای گوویندا زمانی دراز را که هنوز نیز به پایان نرسیده گذراندم تا این را به جستجو بیابم که انسان نمیتواند چیزی را فرا گیرد. ای دوست من، به عقیده من در روح و جوهر موجودات چیزی است که نمیتوان آن را دانش خواند، فقط یک نوع معرفت وجود دارد که در همه جاست و آن آتمان است که در من، در تو و در هرمخلوقی وجود دارد. و این معرفت هیچ دشمنی بدتر از دانش و دانشمندان ندارد. این اعتقاد من است.
plato
در پناهگاه باطن خود آرامشی داری و میتوانی هرزمان بدان پناه بری و خود باشی. درست مثل من، امّا بدان که مردم بسیار کمی دارای این ظرفیتاند، در صورتی که همه میتوانند آن را داشته باشند.
محمد رضا مددی
شاید تو از شدت جستجو چیزی نمییابی.
@shaparak
چه بگویم که دارای ارزشی باشد، جز آن که بگویم شاید تو از شدت جستجو چیزی نمییابی.
کاربر ۵۵۸۹۹۰۶
بیشتر مردم چون برگهای خزانی هستند که در حال ریزش میباشند. اینان از درخت جدا شده، میچرخند و به هرطرف میروند و بالاخره به زمین میافتند. امّا آنان که چون ستارگان در مدار معینی در گردشند بسیار معدودند. بادی به آنها نمیرسد و راه و راهنمای آنها در خودشان است.
☆Nostalgia☆
«بسیار اتفاق میافتد که کسی که در طلب چیزی است و چیزی جز آنچه که در طلبش است نمیبیند. وی دیگر قادر به پیدا کردن و بهدست آوردن چیز دیگری نمیشود. زیرا پیوسته بدانچه که مطمح نظرش است فکر میکند و فقط در جستجوی آن است. چون وی مقصودی دارد و آن قصد و نیت فکر او را اشغال کرده است. جستجو بدان معنی است که انسان مرادی داشته باشد، امّا درک معنای آن آزاد بودن و هدف نداشتن و پذیرندگی است.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
باید برای خود و جهان و همه موجودات عشق و ستایش و احترام داشته باشیم.
AS4438
سیذارتا، تنها یک هدف داشت. او میخواست آزاد شود و خود را از عطش سوزان امیال و آرزوها و لذات و رنجها رها سازد. میل داشت بگذارد تا نَفْس بمیرد و با از بین بردن نفس لذت و صفای رهایی دل را بیابد و پنداری نیک داشته باشد. هدف او همین بود و بس.
raika.note
حجم
۱۲۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۲۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان