بریدههایی از کتاب سیذارتا
۴٫۲
(۸۸)
معانی و حقایق هیچگاه در جایی و در پس چیزی مخفی نشدهاند، بلکه در باطن هرچیزی وجود دارند و هیچ چیز تهی از خداوند نیست»
min min
سیذارتا گفت: ای نامدار بزرگ، یک چیز را بیشتر از همه در تعالیم تو پسندیدم و تحسین کردم. برای تو هرچیزی کاملاً روشن و واضح است. تو جهان را چون زنجیری کامل و ناگسستنی و ابدی شرح و توصیف کردی که حلقههای آن به صورت علت و معلول به یکدیگر مربوط میباشند. این مطلب هیچگاه بدین خوبی شرح و بدین روشنی وصف نشده بود. به راستی که باید دل هربرهمن که از دریچه تعالیم تو به جهان مینگرد به طپش درآید، چون که میبیند گیتی اینقدر بهم پیوسته است و خلل و روزنهای در آن یافت نمیشود و چون شیشه صاف است و تکیهای برتصادف ندارد و از خدایان بینیاز میباشد.
min min
واسوودا گفت: تو آن راز را نیز فرا خواهی گرفت، امّا نه از من. من این را از رودخانه آموختهام. این راز گوش کردن را رودخانه به من آموخته است، تو نیز از او فرا خواهی گرفت. رودخانه از همه چیز باخبر است. میتوان همه چیز را از او دریافت. اینک از رودخانه فرا گرفتهای که در خود فرو رفتن و در خود غرق شدن و اعماق اشیاء را در خود جستن نیک است.
سعیده
عشق را میتوان به صدقه گرفت یا آن را خرید و یا آن را به هدیه قبول کرد و یا آن را در سر راه پیدا کرد، امّا هرگز نمیتوان آن را دزدید.
سعیده
زندگی و کردار او در نظر من از افکار و عقایدش بالاتر میباشد. من او را از لحاظ سخنان و یا افکارش مرد بزرگی نمیدانم. بلکه بزرگی او را در زندگی و کردارش میبینم.
Hamideh Rezaee
بگو، ای دوست من، آیا تو فرزندت را تعلیم میدهی؟ آیا او از تو فرمانبرداری میکند؟ آیا تو او را میزنی و یا تنبیه میکنی؟
سیذارتا گفت: ای واسوودا، نه، هیچ یک از این کارها را نمیکنم.
واسوودا گفت: این را میدانستم، تو با او سخت نمیگیری و او را تنبیه نمیکنی، به او فرمان نمیدهی. چون تو میدانی که مهربانی از سختگیری نیرومندتر است، تو میدانی که آب از سنگ قویتر و محبت از زور بالاتر است. خیلی خوب، تو را تحسین میکنم. امّا آیا این که او را تنبیه نکرده و با او سخت نمیگیری و او را با محبت خود به زنجیر میکشی اشتباه تو نیست؟ مگر تو او را هرروز با محبت و صبوری خود بیشتر در خجالت نمیاندازی و انجام کار را برایش مشکلتر نمیکنی؟
Hamideh Rezaee
سیذارتای کودک، سیذارتای جوان و سیذارتای پیر فقط با سایههایی از یکدیگر جدا شدهاند و در واقع مجزا نیستند. زندگانیهای گذشته سیذارتا نیز در گذشته نبود و مرگ در بازگشت او به براهمان در آینده نخواهد بود. هیچ چیزی نبوده و هیچ چیز نخواهد شد. برای هرچیز واقعیت و حال وجود دارد.
سیذارتا که در نهایت مسرت سخن میگفت. گفت: این راز او را شاد کرده بود. میگفت مگر رنج و اندوه همه جزو زمان نیست؟ و همه بیمها و شکنجهها در زمان منحل نمیشود؟ مگر آن وقت که زمان در تحت تسلط آید و آن وقت که به دور افکنده شود، همه مشکلات و رنجها از بین نمیرود؟ وی در کمال مسرت صحبت میکرد
Hamideh Rezaee
عشاق پس از تمتع از میوه عشق باید بدون تحسین یکدیگر و بدون احساس این که فاتح و در عین حال مغلوب شدهاند از هم جدا نشوند، تا آن که احساس سیری و گوشهگیری و این که با وی ناشیگری شده و یا وی ناشیگری کرده ایجاد نگردد.
Hamideh Rezaee
هیچکس بدون آن که سود و لذتی بخشد نمیتواند لذتی به دست آورد.
Hamideh Rezaee
«نوشتن نیکو و تفکر از آن نیکوتر است. هشیاری نیک و صبر از آن نیکتر است»
Hamideh Rezaee
هرچیزی که تا بهآخر رنج نبرد سرانجام به پایان نرسد
shogun
«نوشتن نیکو و تفکر از آن نیکوتر است. هشیاری نیک و صبر از آن نیکتر است»
shogun
بیا و این را نیز فراگیر که عشق را میتوان به صدقه گرفت یا آن را خرید و یا آن را به هدیه قبول کرد و یا آن را در سر راه پیدا کرد، امّا هرگز نمیتوان آن را دزدید. تو بد فهمیدهای. راستی حیف است جوانی به خوبی تو در اشتباه باشد.»
shogun
بیشتر مردم چون برگهای خزانی هستند که در حال ریزش میباشند. اینان از درخت جدا شده، میچرخند و به هرطرف میروند و بالاخره به زمین میافتند. امّا آنان که چون ستارگان در مدار معینی در گردشند بسیار معدودند. بادی به آنها نمیرسد و راه و راهنمای آنها در خودشان است.
Eglantine
دانشمند بزرگوار، بگذار تا بگویم که تو از تعالیم چیزی نیافتهای و هیچکس نیز رستگاری را از طریق تعالیم به دست نخواهد آورد. ای بزرگوار، تو نمیتوانی آنچه را که در ساعت رسیدن به هدف و تنویر فکر برتو گذشته در قالب کلمات به کس دیگر بگویی.
raika.note
عشق را میتوان به صدقه گرفت یا آن را خرید و یا آن را به هدیه قبول کرد و یا آن را در سر راه پیدا کرد، امّا هرگز نمیتوان آن را دزدید.
نسیم رحیمی
کلمات نمیتوانند افکار را به خوبی شرح دهند، کلمه چون برزبان آمد فرق پیدا میکند. اندکی کج میشود و اندکی ابلهانه میگردد. هنوز این مطلب به من لذت میبخشد، آن چیزی که در نظر کسی دارای ارزش و معرفتی میباشد در نظر دیگری یاوه و بیهوده است.
Mahsa Bi
بدین سبب میبینیم هرچیزی که وجود دارد نیکو است. و مرگ نیز چون زندگی و گناه نیز همچون پارسایی پسندیده است. پس میبینیم که هرچیزی به جای خویش نیکوست و همه چیزها فقط نیازمندی به اذن من، توافق با من و فهم من را دارند. آن وقت همه با من سازگار میشوند و آزاری به من نمیرسانند. این را نیز از روح و جسم خود فرا گرفتم که ارتکاب گناه ضروری است. من به شهوت احتیاج داشتم. میبایستی ثروت و مال به دست آورم و نفرت غیرقابل وصف را به تجربه دریابم و فرا گیرم که در مقابل آنها مقاومت نکنم. تا بتوانم جهان را دوست داشته باشم و بیش از این، آن را با جهانی خیالی و یا تصوّر تکاملی واهی مقایسه نکنم و آن را به همین حالی که هست بگذارم و آن را دوست داشته و بدان تعلق بیابم. ای گوویندا، اینها افکاری هستند که من در سر دارم.
Mahsa Bi
گوویندا در حال تعجب پرسید: «چگونه میشود؟!»
سیذارتا پاسخ داد: «ای دوست من گوش فرادار، من گناهکارم تو نیز گناهکاری، امّا روزی این گناهکار بار دیگر براهمان میگردد. روزی بهنیروانا میرسد. و روزی بودا میشود. اینک این «روزی» که ما میگوییم فقط وهمی است. گناهکار در راهی چون بودا نیست. وی مشغول تکامل نمیباشد، افکار ما نمیتواند چیزها را به طور دیگر ببیند. آن بودای نهانی در نفس گناهکار هم وجود دارد. آتیه در مقابل اوست. آن بودای نهانی باید در من در تو و در هرکسی شناخته شود. ای گوویندا جهان چیزی ناقص نیست که به آهستگی به سمت تکامل در راه باشد، نه. جهان در هرلحظهای کامل است. هرگناهکاری در باطن خود احساس صفا و لطفی دارد. همه کودکان مردمی پیر نیز هستند. همه شیرخوارگان مرگ را نیز در باطن خود دارند. همه مردم فانی از حیات جاودانی بهرهمندند. اینکه بدانیم که دیگری تا چه حد در این راه پیش رفته است؟ برای کسی مقدور نیست. بودا در وجود قمارباز و راهزن نیز وجود دارد. و آن راهزن هم در براهمان وجود دارد. در هنگام تفکر و به خود فرو رفتن ممکن است که زمان را به دور اندازیم و در آنِ واحد گذشته و حال و آینده را ببینیم. آن وقت همه چیز خوب و کامل جلوهگر میگردد. و همه چیز براهمان میشود.
Mahsa Bi
هنگامی که بودای اعظم درباره جهان بزرگ فکر میکرد خلاصه آن را در دو چیز یعنی نیروانا و سانسارا، یا در حقیقت و وهم و یا رستگاری و رنج تعلیم داد، کار دیگری نمیشد کرد. برای آنهایی که درس میدهند روش دیگری وجود ندارد، امّا خود جهان که در ما و در اطراف ما وجود دارد یک جانبه نیست. هیچگاه یک انسان یا یک عمل انسانی کاملاً متعلق به سانسارا یا نیروانا نیست. هیچگاه بشری کاملاً گناهکار و کاملاً مقدس نمیشود. این بدان جهت است که ما از این تصور موهوم که «زمان واقعیت دارد» رنج میبریم. ای گوویندا، زمان حقیقی نیست، من این را به کرات دریافتهام. امّا اگر زمان واقعی نباشد، آن وقت این خطی که مابین این جهان و ابدیت، مابین رنج و سعادت، مابین خیر و شر وجود دارد، خود نیز وهمی بیش نخواهد بود.
Mahsa Bi
حجم
۱۲۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۲۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان