"فکر کنم که مجبورم پایین برم. تازه اون پدر منه و اگه پیتی بیچاره بخواد بره پایین، قبلش از ترس میایسته."
محمدحسن
"اسکارلت، من آدمی نیستم که بخوام گذشتهی شکسته شده رو به هم بچسبونم و بعدش خودمو راضی کنم که هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز مثل قبله. چیزی که شکست برای همیشه شکسته... و من ترجیح میدم همونطوری اونا رو به یاد بیارم و تا موقعی که زنده هستم شکستههای زندگیمو ببینم.
حنا حنا
"چرا یه دختر برای اینكه شوهر کنه مجبوره اینقدر احمق باشه؟"
حنا حنا
اسکارلت دیگر تاب نیاورد و اشک وحشت و جنون در چهرهاش سرازیر شد و با مشت به سینه رت میکوبید و جیغ میکشید: "میخوام برم! میخوام برم! حتی اگه قرار باشه پیاده برم!"
ناگهان در آغوش او قرار گرفت، گونههای خیسش روی پیراهن مرتب آهارزدهاش بود و مشتهایش آرام گرفت. رت موهای به هم ریخته اسکارلت را آرام نوازش کرد و لحنش هم آرامتر و مهربانتر شد، لحنی ملایم، آرام و عاری از هرگونه تمسخر. به نظر نمیآمد آن صدای رت باتلر باشد و انگار صدای مهربان مردی غریبه بود که بوی عطر، تنباکو، اسب و بوی آرامش میداد و همه اینها او را به یاد جرالد میانداخت.
رت با ملایمت گفت: "باشه، باشه عزیزم، گریه نکن. دختر کوچولوی شجاع من، میری خونه. میری خونه، گریه نکن."
کاربر ۴۷۳۴۶۹۳
دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد.
کاربر ۳۶۹۱۰۴۲
بله، وطن مرده و از نظر او جنگ کار احمقانه و صلح بهتر بو
زهرا
قبلاً هم بهت گفته بودم که دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد. حرفام یادت بمونه شاید یه روزی به دردت بخوره."
زهرا
اسکارلت با ناخرسندی گفت: "اونجا شبیه محراب کلیسا میمونه، اگه مردم بخوان همینطوری در مورد این دو نفر پیش برن مثل مقدسات باهاشون رفتار میکنن!"
زهرا
دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد.
Maryam
هیچكسی با به دوش کشیدن بار سنگین خاطرات آزاردهنده نمیتواند گامی به جلو بردارد.
sajad