بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه دختر حوا | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه دختر حوا

بریده‌هایی از کتاب سه دختر حوا

نویسنده:الیف شافاک
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۳.۷از ۴۶ رأی
۳٫۷
(۴۶)
در حالی که هوای مرطوبی را که هر لحظه ممکن بود به باران تبدیل شود استنشاق می‌کرد، به این می‌اندیشید که انسان هرچقدر هم از سرزمینش دور می‌بود، باز هم اندوه گذشته را بر دوش می‌کشید.
kordelia
وقتی آدم تنها ـ‌هم غریبه و هم تنها ـ‌می‌شود، طرز راه رفتنش عوض می‌شود، حتی صدایش تغییر می‌یابد.
n re
لحظه‌ها جاری می‌شوند و می‌گذرند، قلب‌ها سنگ می‌شوند، بدن‌ها پیر می‌شوند، سوگندها فراموش می‌شوند؛ حتی ایمان‌های استوار نیز دچار تزلزل می‌گردند، اما عکسی که حقیقت را به صورت دوبعدی به نمایش می‌گذارد ـ‌عکسی که عبارت از یک دروغ است ـ، بی‌هیچ تغییری و با صداقتی بی‌نهایت، می‌تواند ماندگار شود.
n re
پری با خجالت پرسید: «خب، ولی آیا خدا حقیقت داره؟» «والّا، انشاءاللّه که این‌جوریه. تو اون‌یکی دنیا، با دیدنش قبل از این‌که اون ازم چیزی بپرسه، من ازش می‌پرسم که تا حالا کجا بود؟ خیلی وقته که ما رو به حال خودمون رها کرده و رفته!»
اعظم عابدی
این‌که بعدها بفهمیم سبب تمام اندوه‌هایی که در طول عمر قطره‌قطره جمع کرده‌ایم، تنها یک نفر است، چه توهم بزرگی است! اما ذهن انسان در فریب دادن خودش استاد است.
hiba
آدم وقتی قصهٔ نصفه‌نیمه‌ای تو گذشته‌ش باقی مونده باشه، به‌راحتی نمی‌تونه اون رو فراموش کنه
hiba
عهدهایی در این دنیا وجود داشت که مصلحت بود به آن‌ها وفا نشود.
hiba
وقتی آدم چیزی را که فکر می‌کرد نخواهد توانست انجام دهد انجام می‌داد، چقدر خودش را سبک حس می‌کرد.
hiba
اگر تنها کتاب‌های کسانی را که مثل شما فکر می‌کنند و حرف می‌زنند بخوانید، مثل این است که هیچ‌چیز نمی‌خوانید.
hiba
حرف‌هایی وجود داشت که جبران کردن آن‌ها غیرممکن بود.
hiba
خدا به حضرت ابراهیم دستور نمی‌ده که پسرش رو بکشه. تو خواب می‌بینه؛ درسته یا نه؟ خب، اگه خوابش اشتباه تعبیر شده باشه چی؟ این فقط یه خوابه! به‌نظرم خدا وقتی می‌بینه ابراهیم دچار اشتباه شده، برای نجات پسرش، گوسفند می‌فرسته.
محمدرضا
در کل آدم‌های باایمان، اشخاص کنجکاوی نیستن؛ آدم‌هایی هم که در مورد یه چیزی زیاد کاوش می‌کنن، افراد باایمانی نیستن.
محمدرضا
اگر تنها کتاب‌های کسانی را که مثل شما فکر می‌کنند و حرف می‌زنند بخوانید، مثل این است که هیچ‌چیز نمی‌خوانید.
Mary gholami
وقتی حرف «ایمان» پیش بیاید، بیشتر انسان‌ها نقش بازی می‌کنند. جوری حرف می‌زنند که انگار همیشه به نظریات کنونی‌شان باور داشته‌اند. حال آن‌که این‌طور نیست. انسان وقتی بزرگ می‌شود، دوران بسیاری را پشت سر می‌گذارد. انسان در دوران ایمان و نیز در دوران بی‌ایمانی، چطور تغییر ذهنیت می‌دهد؟
Fateme.m
در این مکان محافظه‌کار، بزرگ‌ترین فضیلت‌ها بر اساس سه ماده مشخص شده بود: اطاعت بی‌چون‌وچرا از خدا ـ‌و پیروی از اولیایی که خدا تعیین کرده است ـ، تسلیم شدن ابدی و سر خم کردنی که بر آن هیچ خللی وارد نشود (حالت جامد ماده)، قبول کردن رودخانهٔ زندگی، هرچقدر هم گِل‌ولای و کثافت با خود به همراه داشته باشد (حالت مایع ماده)، با آگاهی از این موضوع که هر مال و املاک و غنایمی سرانجام بخار خواهد شد، باید از همهٔ حرص‌ها و هوس‌ها گذشت (حالت گاز ماده).
مرضیه
گاهی دوست داشت یک سطل پر از کف صابون بردارد و زبان مردمانی را که در کوچه‌ها، میدان‌ها، ساختمان‌های دولتی، به‌ویژه زیر سقف بنای مجلس، بحث‌وجدل می‌کردند بشوید.
sharmin yourdshahi
زن‌ها همیشه این کار را می‌کردند. وقتی می‌فهمیدند مردی که با آن‌هاست، در زمینه‌ای از آن‌ها کم‌سوادتر است، به‌جای انتقاد از او، با خودشان درگیر می‌شدند. به‌جای این‌که از او انتظار یک قدم پیش گذاشتن داشته باشند، خودشان یک گام به عقب برمی‌گشتند. برای جلوگیری از مشاجره، ناراحتی و دعواهای بی‌مورد، عقل و ذکاوت خود را تا حد مورد نظر پایین می‌آوردند
kordelia
در این زندگی ریشه‌دارترین عادت‌ها را می‌توان ترک کرد؛ ضعف‌های شخصیتی را می‌توان اصلاح کرد؛ دوستی‌های صمیمانه را می‌توان کنار گذاشت؛ حتی می‌توان از وابستگی‌ها گذشت. اما شاید چیزی که به‌سختی بتوان آن را تغییر داد، حس تعلقی است که انسان به چیزی دارد.
kordelia
من از خدا آن‌قدر چیزها آموختم که خویش را نه مسیحی، نه برهمایی، نه مسلمان، نه بودایی و نه یهودی می‌دانم... حقیقت چنان در من تجلی یافته است که خویش را نه مرد، نه زن و نه فرشته، و نه حتی روحی پاک و خالص می‌دانم.
کاربر ۲۳۷۶۴۵۰
آن‌هایی که برای ساختن زندگی دیگری به مملکتی غریب می‌رفتند، هم تحقیر می‌شدند، هم مورد حسادت قرار می‌گرفتند، هم تنفر دیگران را برمی‌انگیختند، هم مورد بی‌مهری قرار می‌گرفتند. مسئله مهاجرت به نیویورک، لندن یا رُم نبود. چیزی که کنجکاوی دیگران را برمی‌انگیخت، فکر زندگی کردن در جای دیگر بود. همیشه آرزوی قدم زدن زیر آسمان تازهٔ دیاری متفاوت را داشتند.
hiba

حجم

۴۰۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۴۰۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۷۰%
تومان