بریدههایی از کتاب سه دختر حوا
۳٫۷
(۴۶)
کشور یه آدم اونجاییئه که مادربزرگش اونجاست.»
Mary gholami
«سه دختر حوا» بهانهای برای کنکاش تفاوتهای فرهنگی و عقیدتی است. پری (دختر سردرگم) شیرین (دختر لائیک) و مونا (دختر مذهبی) در کِشوقوس داستان، در دانشگاه آکسفورد باهم آشنا میشوند و فضای داستان را به سمت بحثهای پُرتنشی که در کلاسها یا بیرون از محیط دانشگاه رخ میدهد میکشانند. در داستان، به سیاست، فلسفه، عشق، دوگانگیهای شخصیتی و تنشهای اجتماعی پرداخته شده است.
علیرضا
هرچقدر انسان در مورد موضوعی اطلاعات کمتری داشته باشه، به همون اندازه احساسیتر میشه.»
Fateme.m
در این دنیا، حتی زنان جذاب و پُرزرقوبرق هم وقتی در تنگنا قرار میگیرند، عصبانی میشوند و توفان بهپا میکنند. هیچکس حتی انسانهای عاقل، از این جنون مبرا نیستند.
sharmin yourdshahi
ابن عربی گفته: طریقت ما «کاروان عشق» است. آن کاروان به هر طرف که برود، ما هم به دنبالش روان میشویم.
ساکن نشو. ریشه ندوان. فکر نکن به مقصودت رسیدی. به هیچ گروه، جمعیت و قبیلهای وابسته نباش. همهٔ اونها تو رو به اشتباه میندازن؛ سردرگمت میکنن. تو تنها نباش. نرسیدن مهم نیست، مهم رفتنه.»
kordelia
«وقتی دلت برای خونهت تنگ شده، یعنی جایی خونه داری، یه آشیونه!»
n re
هیچگاه فراموش نخواهد کرد. از بچگی همینطوری بود. تکههای پراکندهٔ اندوه زندگی را پیدا میکرد و با نظم و ترتیب نگه میداشت. در حالی که بقیهٔ مردم کلکسیون تمبر، دستمال کاغذی و سکههای قدیمی جمع میکردند، او «کلکسیون اندوه» میساخت.
n re
چیزی به نام «زوال عقلی جمعی» وجود داشت. از دست دادن حافظهٔ همگانی. اگر توهمی را اغلبِ انسانها میدیدند، دیگر به جای توهم، حقیقت به حساب میآمد. اگر بیشتر مردم، به حقیقت تلخی میخندیدند، تلخیاش را از دست میداد و به مزاحی خندهدار تبدیل میشد.
mona-p
زنها همیشه این کار را میکردند. وقتی میفهمیدند مردی که با آنهاست، در زمینهای از آنها کمسوادتر است، بهجای انتقاد از او، با خودشان درگیر میشدند. بهجای اینکه از او انتظار یک قدم پیش گذاشتن داشته باشند، خودشان یک گام به عقب برمیگشتند. برای جلوگیری از مشاجره، ناراحتی و دعواهای بیمورد، عقل و ذکاوت خود را تا حد مورد نظر پایین میآوردند.
میمی
وقتی آمادهٔ زندگی جدیدی میشوی، یادآوری خصومتهای قدیمی کار دشواری است.
hiba
انسان در کدام نقطه شریک جُرم محسوب میشد؟ وقتی نقش فعالی بازی میکرد، یا وقتی منفعلانه خودش را به ندانستن میزد؟
hiba
گویا عاشق کسی شدن، به معنی این بود که آن شخص را با تمام مشکلها، رازها و نقصانهایش دیوانهوار کشف کنی.
hiba
برای جوانانی که در خانوادههای پُراختلاف زندگی میکردند، ادبیات بهترین پناهگاه بود.
hiba
هیچوقت برای مدتی طولانی، یک جا نمون. تو این دنیا، به جای نام و نشونیت، تنها جای پات بمونه. ابن عربی گفته: طریقت ما «کاروان عشق» است. آن کاروان به هر طرف که برود، ما هم به دنبالش روان میشویم.
ساکن نشو. ریشه ندوان. فکر نکن به مقصودت رسیدی. به هیچ گروه، جمعیت و قبیلهای وابسته نباش. همهٔ اونها تو رو به اشتباه میندازن؛ سردرگمت میکنن. تو تنها نباش. نرسیدن مهم نیست، مهم رفتنه.»
hiba
پری پرسید: «بابا، چطور شد هیچوقت دیندار نشدی؟»
«شیخهای تقلبیِ زیادی دیدم. حرفهای وعّاظ دروغگوی زیادی رو شنیدم. آخرش تصمیم گرفتم راهم رو خودم پیدا کنم.»
کاربر ۱۴۲۷۷۵۳
هر کی با خشم از جاش بلند شه، با ضرر سر جاش میشینه.
محمدرضا
زود پیر شدن، اتفاقی مخصوص شرقه. غربیها رو ببینین، پیرهای فرسوده و موسفید هنوز به مسافرت خارج از کشور میرن و میگردن
Mary gholami
بعضیها هم میخواهند همسرشان یا دوستانشان را عوض کنند، بهندرت آدمهایی پیدا میشوند که بخواهند خودشان را تغییر دهند. اگر از من بپرسند، به گمانم میخواهم خدا را ـادراک خدا را ـعوض کنم. چقدر باشکوه میشد. این تغییر به درد همه میخورد.
Fateme.m
«عقل دو نوع است: یکی عقل اکتسابی است... تو آن را آنطور که کودک در مکتب میآموزد، یاد میگیری... آن دیگری که جوهرهٔ خرد است، در جان است... تو چشمه را در قلبت جستوجو کن!»
kordelia
پری همان شب، توی دفتر روزنگارش اینطور نوشت: بعضی آدمها میخواهند دنیا را تغییر دهند، بعضیها هم میخواهند همسرشان یا دوستانشان را عوض کنند، بهندرت آدمهایی پیدا میشوند که بخواهند خودشان را تغییر دهند. اگر از من بپرسند، به گمانم میخواهم خدا را ـادراک خدا را ـعوض کنم. چقدر باشکوه میشد. این تغییر به درد همه میخورد.
kordelia
حجم
۴۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۴۰۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
۲۷,۰۰۰۷۰%
تومان