بریدههایی از کتاب جدایی معنوی؛ چگونه پس از جدایی به زندگی خود ادامه دهیم
۴٫۲
(۲۴)
بخشش تمام بندهایی که ما را به گذشته وابسته نگه داشته است پاره میکند.
narjes.nmD
قطع وابستگی به این معنا نیست که نخواهید اوضاع را تغییر دهید یا متفاوت باشید، بلکه یعنی سرانجام را به جهان هستی، به خداوند و به قدرتی بالاتر از خود بسپارید تا آن قدرت آهنگ زندگی شما را موزون کند و شما را به سوی بالاترین خیرتان هدایت نماید. قطع وابستگی یعنی زندگی در لحظه حال و نگران نبودن برای آینده نامعلوم.
@moda_onlineshop__
انتظارات ما و تصویری که از گذشته برای زندگی و شریک زندگیمان در سر داشتیم اجازه نمیدهد تسلیم شویم. از حقیقت فرار میکنیم تا کمتر رنج بکشیم؛ اما همین فرار ما را بیشتر به عمق درد رنج فرو میبرد.
@moda_onlineshop__
آن زمان بود که فهمیدم اگر قدم از دنیای محدود نفس خود فراتر بگذارم و به هوش جهانی اعتماد کنم، بهراحتی به مقصد بعدی هدایت خواهم شد، شخص مناسب سر راهم قرار خواهد گرفت، درسهایی را که نیاز دارم خواهم آموخت و درنهایت همان کسی خواهم شد که همیشه میخواستم باشم.
@moda_onlineshop__
تفکیک واقعیت از داستان برایم رهاییبخش بود. حقایق نشان میداد که فقط ازدواجم به پایان رسیده است نه زندگیام و نیز اینکه باید تغییراتی در زندگیام ایجاد کنم و اگر چه زیاد از این تغییرات خوشم نمیآمد، اما با نوشتن آنها متوجه شدم میتوانم از عهدهشان برآیم.
@moda_onlineshop__
رنج یکی از آن دلایلی است که میتواند دیوارهای محکمی که رفتارهای کهنه ما را استوار نگه داشتهاند، بشکند. رنج ما را به سوی افکار و ایدههایی سوق میدهد که در شرایط عادی شاید هیچگاه تجربه نمیکردیم. رنج ما را مجبور میکند برای پیدا کردن سؤالهای خود به جاهایی برویم که پیش از آن هرگز نمیشناختیم. رنج ذهن ما را به روی درک، بینش و آگاهی جدیدی میگشاید.
@moda_onlineshop__
ممکن است خشم، ترس، دلشکستگی، احساس گناه، پوچی، غم، سرگردانی، ناتوانی یا رهایی برخی از حالاتی باشند که در همین لحظه احساس میکنید.
@moda_onlineshop__
هنگامیکه مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده میگیریم متوجه میشویم روابطی که در زندگی داشتهایم و افرادی که وارد زندگیمان شدهاند به هیچ وجه تصادفی نبوده و در حقیقت فرصتی اختصاصی بودهاند تا زخمهای عاطفی و روحی خود را التیام بخشیم.
eli
اگرچه ما انسانها اصرار داریم که بگوییم با دیگران متفاوتیم، اما درحقیقت نوع بشر اساساً بسیار شبیه یکدیگرند. مدل هولوگرامی دنیا آشکار میکند که ما همه ریزجهانی از یک بزرگجهان هستیم. این به ما میگوید هر انسانی در زیر پوسته خارجی خود نقشه اولیه نوع بشر را دارد.» در ادامه او با شعری کهن این موضوع را زیباتر به تصویر میکشد: «تو در جهان نیستی، جهان درون توست!»
eli
کارل یونگ میگوید: «ترجیح میدهم کامل باشم تا خوب!» برای کامل بودن باید از تمام ویژگیهای خود، خوب و بد آگاه باشیم. برای کامل بودن باید هم شاد، حساس و راضی باشیم و هم غمگین، خودخواه و خشمگین! اگر فقط بخش خوب خود را بپذیریم و بخش بد خود را انکار کنیم هیچگاه احساس کامل بودن نمیکنیم. احساس میکنیم چیزی سر جای خودش نیست و در تلاش برای همیشه خوب بودن تحلیل میرویم.
eli
تنها راهی که میتوانیم قدرت و اختیار زندگی خود را بازستانیم این است که مالکیت احساساتمان را قبول کنیم؛ یعنی بپذیریم احساسی که در لحظه داریم متعلق به ماست و نه شخص یا معلولی دیگر. چیزی را که نتوانیم احساس کنیم نمیتوانیم درمان کنیم.
eli
ویژگیهایی که دن را به مرد مورد علاقه من تبدیل میکرد. فهرست انتقادی من به شرح زیر بود:
ـ دن باید نزد مشاور برود و مشکلات عاطفی حل نشدهاش را حل کند؛
ـ دن باید اداره زندگی را کنار بگذارد و اجازه بدهد من آموزگار او باشم؛
ـ دن باید دست از دروغ گفتن بردارد و احساس حقیقی خود را درباره ازدواجمان بگوید؛
ـ دن باید دست از سرزنش کردن من بردارد.
پس از مرور نسخهای که برای دن نوشته بودم متوجه شدم اینها درست همان داروهایی هستند که برای درمان خودم احتیاج داشتم.
eli
هنگامیکه در حال جدایی هستید ناخودآگاه دوست دارید فقط روی معایب و اشتباهات طرف مقابلتان تمرکز کنید. انگشت اتهام را به سمت همسر سابقتان میگیرید؛ زیرا از اینکه بفهمید خودتان هم کم از او مقصر نبودهاید وحشت دارید. نمیخواهید خود را سرزنش کنید یا دچار افسردگی شوید؛ اما تنها راه التیامتان این است که خودتان را بکاوید.
eli
وقتی آزار دیدهایم یا مورد خیانت قرار گرفتهایم ممکن است پذیرش چنین حقیقتی سخت به نظر برسد، اما تنها راهی است که میتوانیم قلب خود را التیام بخشیم و دوباره عشق را تجربه کنیم. ما میتوانیم با کنار گذاشتن باورهایی که از زندگی و شریک سابق زندگیمان در سر پروراندهایم از موانعی که سر راه تجربه حقیقی خویش و دیگران گذاشتهایم، بگذریم.
eli
راما برچ، مدیر آکادمی یوگای مستر، روزی به من گفت: «من به ذهنم اجازه نمیدهم که بدون اجازه من به چیزی فکر کند.» ما باید بدانیم اینها افکار ما نیستند و این فقط ما هستیم که قدرت متوقف کردن آنها را داریم.
eli
«اوضاع درست همانطور نیست که میخواهم؛ اما با حقیقت زندگی خود روبهرو میشوم، خیره به چشمهایش نگاه میکنم و اجازه میدهم مرا به آنجا که میخواهد ببرد.» تسلیم شدن مترادف است با آرامش، که هیچیک را نمیتوان بدون دیگری به دست آورد.
eli
ما نیز مانند موجهای اقیانوس هستیم. باید یاد بگیریم هر یک موجودی مستقل و جدا از هم هستیم، اما برای التیام خود و زخمهایمان باید یکی شویم. مانند موجهای اقیانوس که به ساحل میرسند ما نیز در نقطهای در ذهن جهانی حل میشویم و با انرژی جمعی دنیا یکی میشویم.
eli
احساس جدایی توهمی بیش نیست، یک شوخی خندهدار است که سبب میشود من و شما باور کنیم از یکدیگر جدا و مستقل هستیم و کارهایمان مربوط به خودمان است.
لحظهای به این احتمال بیندیشید که جدایی ما انسانها فقط یک توهم است. اگر همه ما بهراستی یکی باشیم چه؟ آیا هنوز هم تلاش میکنید همه چیز را به نفع خود تمام کنید؟ آیا بازهم هر حرفی را به خود میگیرید؟ یا کمی از موضع خود پایین میآیید و عزمتان را برای رسیدن به آرامش و رضایت خاطر جزم میکنید؟
eli
هنگامیکه از خواست خود میگذریم و تسلیم میشویم، میتوانیم آزادانه در لحظه حال حضور داشته باشیم و فقط هنگامیکه در لحظه حال زندگی کنیم قادریم همه انتخابهای پیش رویمان را، که پیش از این نمیدیدیم، ببینیم.
eli
ما از وابستگی خود به شریک زندگیمان و آنچه از زندگی میخواهیم دست میکشیم. هنگامیکه به چیزی وابستگی یا تعصب داریم، در برابر هر پیشامد، رفتار و احساسی جز آنکه میخواهیم و انتظار داریم، مقاومت میکنیم. هر وقت چیزی غیر از آنچه میخواهیم پیش میآید، شروع به مقاومت میکنیم و بلافاصله دنبال راهی برای تغییر شرایط و نزدیک کردن آن به حقیقت مورد نظر خود میگردیم و وقتی موفق نمیشویم عصبانی، خشمگین، بیقرار یا غمگین میشویم.
eli
حجم
۲۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۸۵,۹۰۰
۲۵,۷۷۰۷۰%
تومان