بریدههایی از کتاب دختران جسور (جلد اول)
نویسنده:النا فاویلی، فرانچسکا کاوالو
مترجم:مینا رمضانی
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۷۸ رأی
۴٫۵
(۷۸)
او به پدرش و تمام دنیا نشان داد که هیچ کار مهمی وجود ندارد که زنان بومی مکزیک از عهده آن برنیایند.
flora
روزی یوفروزینا تصمیم گرفت شهردار شهرشان شود. رأی بسیاری به دست آورد؛ اما مردان شهر انتخابات را لغو کردند. آنها انتصاب یک زن در مقام شهردار را مضحک میدانستند.
flora
دختری بود که نمیخواست نان ذرت مکزیکی بپزد. روزی که پدرش به او گفت زنان فقط میتوانند نان بپزند و بچه به دنیا بیاورند، او شروع به گریه کرد و قول داد به پدرش ثابت کند که این نظر درست نیست.
flora
دختری به نام کورا در خانهای روی پل زندگی میکرد. او میدانست که استعداد شعر گفتن دارد؛ اما خانوادهاش اینگونه فکر نمیکرد. آنها نمیخواستند کورا کتاب بخواند و نمیخواستند او را به دبیرستان بفرستند، زیرا تصور میکردند وظیفه او یافتن یک شوهر خوب و اداره یک خانواده است.
flora
شخصیت اول ماجراهای او، کودکانی قوی بودند که مسئولیت ماجراجوییهای خود را بر عهده میگرفتند.
ازاینرو وقتی با مشکلی روبهرو شدید که خودتان آن را به وجود آورده بودید، میتوانید از پیپی لانگاستاکینگ کمک بگیرید، زیرا او همیشه برای کمک حاضر است.
flora
وقتی پیپی لانگاستاکینگ چاپ شد، بسیاری از بزرگسالان مطالب آن را ناپسند دانستند. آنان گفتند: «پیپی خیلی سرکش است و کودکان ما با خواندن آن تصور خواهند کرد که سرکشی کاری پسندیده است.»؛ اما کودکان عاشقش بودند. پیپی فقط نه گفتن بدون دلیل را آموزش نمیداد، او به خوانندگان جوان اهمیت مستقل بودن با در نظر گرفتن دیگران در زندگی را گوشزد میکرد.
flora
نام او آسترید بود و روحیهای سرکش داشت.
او قوی و شجاع بود، از تنهایی نمیترسید و هر کاری را انجام میداد، از تمیز کردن و پختوپز تا تعمیر دوچرخه، راه رفتن روی شیروانی، جنگ با قلدرها و البته نوشتن داستانهای شگفتانگیز
flora
شوهرش به او گفت: «چرا زندگیات را به خطر میاندازی؟» و او پاسخ داد: «خطر کردن جزئی از شغل من است. میدانم که ممکن است اتفاقات ناخوشایندی برای من بیفتد؛ اما من فقط میخواهم با مقالاتم دنیا را کمی بهتر کنم.»
اتفاقات بدی رخ دادند و سرانجام آنای شجاع مجبور شد از دست مأموران امنیتی روسیه شبانه از تپههای چچن بگریزد. افراد هر دو طرف میخواستند او را از گفتن حقیقت بازدارند ـ حتی فردی تلاش کرد با ریختن سم در چایش، اورا از بین ببرد. با وجود تمام این خطرات، او مصرانه تلاش میکرد واقعیت آنچه را دیده بود به اطلاع همه برساند.
زندگی آنا تا زمان مرگ پرمخاطره بود، زیرا برای تبدیل دنیا به مکانی بهتر، همیشه تلاش کرد حقیقت را بنویسد.
flora
امیلیا عاشق پرواز و همینطور کارهایی بود که تا آن موقع کسی انجام نداده بود.
او آرزو داشت اولین زنی باشد که دور دنیا سفر میکند.
flora
آدا اولین برنامه کامپیوتری را در تاریخ نوشت.
💕Adrien💕
این دستگاه میتوانست بهطور خودکار اعداد را جمع و تفریق کند، کاری که هیچ دستگاهی تا آن زمان انجام نداده بود.
آدا بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت.
او هیجانزده پیشنهاد کرد با هم دستگاهی را بسازند که بتواند عملیات پیچیدهتری را محاسبه کند. آن دو شروع به کار کردند. دستگاهی پیچیده بود و به یک گروه بزرگ مهندسی نیاز داشت.
آدا به این هم قانع نبود. با خود فکر کرد چه میشود اگر این دستگاه بتواند موزیک بنوازد و الفبا را نیز بهخوبی اعداد نشان دهد.
او قبل از اینکه کامپیوترهای مدرن امروزی اختراع شوند، آنها را توصیف کرد.
💕Adrien💕
ریاضیدان
دختری بود به نام آدا. آدا عاشق خودروها و پرواز بود. او در مورد پرواز پرندگان و چگونگی آن تحقیق میکرد و میخواست بداند پرندگان چگونه تعادل خود را در پرواز حفظ میکنند؟ ارتباط وزن بدنشان با بالهایشان چیست؟ او روشهای متفاوت را با وسایل مختلف تجربه کرد؛ اما موفقیتآمیز نبود. او هرگز نتوانست مانند یک پرنده اوج بگیرد؛ اما کتابی زیبا مملو از نقاشیهای چشمگیر تهیه کرد و هر آنچه را تجربه کرده بود در آن نوشت.
یک شب آدا به مهمانی رفت و در آنجا با ریاضیدانی پیر و ترشرو به نام چارلز بابیج روبهرو شد. آدا خودش نیز یک ریاضیدان عالی بود. آنها خیلی زود دوستانی خوب برای هم شدند. چارلز، آدا را برای دیدن دستگاهی دعوت کرد که ساخته بود. چارلز آن دستگاه را «موتور متفاوت» نامید.
💕Adrien💕
او همیشه میگفت: «کلید پیروزی، شناختن چگونگی شکست است. هیچکس همیشه برنده نیست. اگر بتوانی بعد از شکستی سنگین برخیزی و برای پیروزی ادامه دهی، حتماً روزی قهرمان خواهی شد.»
مهدیس 🌙
روزی رئیس شرکت او را با یک وکیل جوان به نام باراک حسین اوباما آشنا کرد.
بعد از چند سال آن دو با یکدیگر ازدواج کردند. روزی باراک به او گفت که میخواهد رئیسجمهور امریکا شود. ابتدا میشل تصور کرد او شوخی میکند؛ ولی سخنان مادرش را به یاد آورد «اگر انجام هر کاری ممکن باشد، پس تو هم میتوانی آن را انجام دهی.» بنابراین شغلش را رها کرد و به همسرش در رقابتهای انتخاباتی کمک کرد. باراک برای دو دوره متوالی برنده انتخابات شد و میشل اولین بانوی افریقایی ـ امریکایی ایالات متحده شد. شعار میشل این است «هیچکس دانا به دنیا نیامده است. شما میتوانید با تلاش زیاد دانا شوید.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«چگونه میتوانیم در جهان تنها باشیم درحالیکه آسمان به این پهناوری است؟»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
امنا نمیخواست دختری باشد که از پسران ضعیفتر است. او میخواست قوی باشد، حتی قویتر از پسران.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
نلی دنبال کار میگشت که تیتر روزنامه محلی توجهش را جلب کرد «دختران برای چهکاری مناسبند». نویسنده آن مقاله دخترانی را که کار میکردند «هیولا» توصیف کرده بود، زیرا بر این باور بود که جای زنان در منزل است.
نسا
تا هفت تن را داشت؛ اما بیست تن سوارش شده بودند. ناگهان موتور قایق خراب شد. یسرا گفت: «ما شناگر هستیم، پس نباید در دریا بمیریم.»
B.A.H.A.R
او همیشه میگفت: «کلید پیروزی، شناختن چگونگی شکست است. هیچکس همیشه برنده نیست. اگر بتوانی بعد از شکستی سنگین برخیزی و برای پیروزی ادامه دهی، حتماً روزی قهرمان خواهی شد.»
B.A.H.A.R
«به نظرت مدال طلا میگیری؟»
«موفقیت همیشه مدال آوردن نیست. مادرم همیشه میگوید: "اگر تمام سعیات را بکنی، یعنی در بالاترین نقطه قرار داری و این عالی است. این یعنی اینکه حتی اگر چهارم هم بشوی باز هم عالی هستی."»
B.A.H.A.R
حجم
۲۷٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۲۷٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۹۰۰
۲۳,۹۷۰۷۰%
تومان