بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوچه کوچک‌ها | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب کوچه کوچک‌ها اثر سعید پورزنگی آبادی

بریده‌هایی از کتاب کوچه کوچک‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۸ رأی
۴٫۶
(۲۸)
تنها به پرندۀ بی‌پرواز می‌اندیشم؛ که آب و دانۀ این قفسِ پُرهیاهو پرواز را ز خاطرش نبُرده است؛
min
كودكی‌ام رفت و عطر كوچه هایی كه در آنها سر ساعت، نسیم می وزید تا من زیبا تر شوم چقدر به حس شكفتن دچار بودم من چقدر به بوی شكوفه در ابتدای بهار چقدر به رنگ پرنده به لمس طراوت ! چه شد كه كوچه كوچك ها رفت و من كه به مقدار خودم بودم ؟! و حال كه بر می گردم به قدر همه آنچه ندارم بزرگ شده‌ام.
zohrehch
نخند! باور كن. به سرعت نور تُف می‌شی بَر غباری كه از یاد دست رفته.
zohrehch
رو به دیوارِ بی‌پنجره؛ كُلاه بر سَرِ شیطان هم بگذارم باز تنهایم
m.gh.t
چشمانم را جُز به وقتِ رؤیتِ رؤیا نخواهم گشود
m.gh.t
آب نمی‌خورد زكوزۀ شكسته كوزه‌گر، دیگر. شكاف بسته لبهای كوزۀ تَنِ كوزه‌گر، دیگر. زكوزۀ شكسته آب می‌خورد «شكستِ» كوزه‌گر، دیگر. كه كوزۀ تَنِ كوزه‌گر شكسته دگر، دیگر.
Maryam Bagheri
به خواستِ خُدا به تقدیرِ خود باختم در چهار گوشۀ آهن و سیمان در انحنایِ زُلِ بی‌پایان. *** گفتم به غبار چشم تو سجده كنم؟ گفتی نه و من غبار شدم.
:(Nahid):
تنها مانده در هَذَیان‌ِ دَردِ گزیده شدن؛ در انكارِ عشق آژیرِ رنجِ من در جُستِ دوست.
azita_hoseinzehi
از ریسمانِ سیاه و سفید كه هیچ، از هرچه سیاه و سفید می‌ترسم
لیندا
برای ساده شدن مُعمای من؛ «دیوانه» خطابم کن!
آترین🍃

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
رایگان