بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوچه کوچک‌ها | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کوچه کوچک‌ها

بریده‌هایی از کتاب کوچه کوچک‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۰ رأی
۴٫۵
(۳۰)
بوی رفتن می‌آید درخت هزار ساله هم باشی ریشه‌هایت را می‌بری از یاد، چه رَسَد به حادثه‌ای چون «من»
saeideh
رها می‌كنم و در پایان، كسانی چشم و دهانم را می‌بندند و در باد رهایم می‌كنند.
ყasaman
تنها مانده در هَذَیان‌ِ دَردِ گزیده شدن؛ در انكارِ عشق آژیرِ رنجِ من در جُستِ دوست.
آمـيـنْٖ
*** گفتم به غبار چشم تو سجده كنم؟ گفتی نه و من غبار شدم. ***
لیندا
در میان این حصار در حصار زندگی دست مهربان مرگ را پس مزن.
min
تو خود ثروتِ رویشِ بی‌پایان در معنای گُلی؛
کتابخوان🤓
چه شد كه كوچه كوچك ها رفت و من كه به مقدار خودم بودم ؟! و حال كه بر می گردم به قدر همه آنچه ندارم بزرگ شده‌ام.
maryamn75
من در ظرافت ساقه‌های صحرا زندگی می‌کنم، همسایگانم؛ باد و برف و طوفان و تگرگ‌اند، از سینۀ مهربان خورشید، می‌نوشم و چشمانم را جُز به وقتِ رؤیتِ رؤیا نخواهم گشود
PARSA
من در ظرافت ساقه‌های صحرا زندگی می‌کنم، همسایگانم؛ باد و برف و طوفان و تگرگ‌اند، از سینۀ مهربان خورشید، می‌نوشم و چشمانم را جُز به وقتِ رؤیتِ رؤیا نخواهم گشود
PARSA
که اگر یک حنجره آزاد می‌بود صدای مهربانِ تو از هزار پنجره برمی‌خاست.
msadeq
*** كودكی‌ام رفت و عطر كوچه هایی كه در آنها سر ساعت، نسیم می وزید تا من زیبا تر شوم چقدر به حس شكفتن دچار بودم من چقدر به بوی شكوفه در ابتدای بهار چقدر به رنگ پرنده به لمس طراوت ! چه شد كه كوچه كوچك ها رفت و من كه به مقدار خودم بودم ؟! و حال كه بر می گردم به قدر همه آنچه ندارم بزرگ شده‌ام.
~sahar~
از ریسمانِ سیاه و سفید كه هیچ، از هرچه سیاه و سفید می‌ترسم تنها مانده در هَذَیان‌ِ دَردِ گزیده شدن؛ در انكارِ عشق آژیرِ رنجِ من در جُستِ دوست.
~sahar~
ماه خمارآلود است، تاكِ باران خورده شراب می‌ریزد بر خاك.
~sahar~
من به شعر دُچارم مثل خورشید به تابیدن مثل شیوا به رقصیدن مثل من به تو مثل تو به رؤیا تو به من دُچاری مثل مصلوب به صلیب مثل نیلوفر به مُرداب.
mahdieh
تمام عشاق؛ اسب‌های رها شده در باداند که بی‌غرض شیهه می‌کشند نه بی‌هدف!
Maryam Bagheri
تنها به یک مرگ می‌اندیشم به یک مرگ مُحتاجم به یک مرگ در زیر آوار حرف‌های ناگفتۀ تو که اگر یک حنجره آزاد می‌بود صدای مهربانِ تو از هزار پنجره برمی‌خاست.
nia
گور من گُم نشود من به تو دل بستم، یار! شهرم از تشنگی چشم تو اشک‌آلود است. خواب بی‌مایۀ من حرف و حدیث تو نداشت دل بیدار من از مهر تو دریالود است.
روژینا
سوزن صفحۀ موسیقی بر كلمة زندگی تكرار می شد ! صدای شاعر بود، آنسوتر، قلم به دست، در خونِ خود، می لَغزید.
روژینا
دفتر شعرم را باز می‌كنم و همۀ شعرهایم را پرواز می‌دهم و حتّی ورق‌های نانوشته را به وسوسۀ آزادی متبرّكم.
روژینا
تمام عشاق؛ اسب‌های رها شده در باداند که بی‌غرض شیهه می‌کشند نه بی‌هدف!
(:Tarlan banoo:)

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
رایگان