بریدههایی از کتاب غدیر
۴٫۶
(۹۰)
موحد، جز خدا کسی را حاکم نمیگیرد. جز وظیفه چیزی او را حرکت نمیدهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوهای در روح او موجی نمیآورد و هیچ دستوری او را از جا نمیکنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانی که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد.
Venus N
ولایت بزرگترین نعمتهاست و بالاترین نعمتهاست و به تعبیر قرآن متمم نعمتهاست؛ چون این مقام ولایت است که تمام نعمتها را به کار میگیرد و به جریان میاندازد و این مقام ولایت است که تمام استعدادها را شکفته میکند و بارور مینماید، درست مثل اینکه من یک کارخانه بزرگ وسیع را دارا باشم اما از طرز کار و طرز بهرهبرداری از آن بیخبر باشم.
وحا سادات بهشتى
انسان هنگامی که تمام راه را رفت، آنگاه مییابد که اثر یک نگاه، اثر یک خیال، اثر یک تصمیم، بر تمام هستی و بر تمام عوالم تا چه اندازه بوده است و آنگاه مییابد که چقدر بر اثر بی توجهی و سرکشی ضرر کرده و زیان دیده است
وحا سادات بهشتى
انسان یعنی همین، یعنی در سطح وظیفه زندگی کردن؛ چون این حیوان است که تمام مسائلش با غرایزش حل و فصل میشود، حتی امنیت و رفاه و نظم و عدالت را با غریزه تأمین میکند.
کاربر ۲۶۵۴۶۰۲
«یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللّه و إِنْ کنْتُ لَمِنَ السّاحِرین.»
کاربر ۶۸۴۲۴۵۴
این مقام ولایت است که از ابوذر که برای هیچ زنده بود و برای هیچ میمرد، ابوذری بیرون کشید که برای حق زنده بود و برای او میمرد و حتی تنها میمرد.
و این مقام ولایت است که از بلال، بلالی که تا دیروز افتخارش به اربابش بود، بلالی آفرید که رویا روی اربابش میایستاد و او را پست و حقیر و محدود میدید و به راهنماییش همّت بسته بود و برای مبارزهاش آماده گشته بود.
و این مقام ولایت است که از سلمان، این کویر تشنه و این مسافر پایدار، دریایی ساخت، دریایی از عظمت و آگاهی و عشق.
و این مقام ولایت است که استعدادهای بشر را بیرون ریخت و خلق کریمه و استعدادهای خوب او را شکوفا کرد و از بشر، انسان بیرون کشید و او را از ظلمات نفس، از ظلمت خلق دنیا، از هواها و حرفها و جلوههای پوچ، به سوی نور هستی هدایت کرد
قطره دریاست اگر با دریاست
ولایت بزرگترین نعمتهاست و بالاترین نعمتهاست و به تعبیر قرآن متمم نعمتهاست؛ چون این مقام ولایت است که تمام نعمتها را به کار میگیرد و به جریان میاندازد و این مقام ولایت است که تمام استعدادها را شکفته میکند و بارور مینماید، درست مثل اینکه من یک کارخانه بزرگ وسیع را دارا باشم اما از طرز کار و طرز بهرهبرداری از آن بیخبر باشم. این کارخانه که میتواند در روز، بی نهایت به من سود برساند، بر اثر نبود آگاهی و جهالت من، یک بار سنگین میشود که به مرور زمان مرا از پای در میآورد و خودش هم میپوسد و هدر میشود. یک مهندس آگاه و مهربان متمم این کارخانه وسیع و عظیم است. بدون او این همه نعمت، این همه استعداد، راکد میماند و حتی به هدر میرود و ضایع میگردد. ولایت او و سرپرستی اوست که نعمتهای نهفته و سودهای پیچیده در کارخانه را آشکار میکند و به جریان میاندازد. و این ولایت متمم آن همه سرمایه و آن همه نعمت است.
قطره دریاست اگر با دریاست
این ولایت است که ادامه توحید است و این ولایت است که آن همه فداکاری و از خود گذشتگی و تسلیم را به دنبال میآورد. و براساس این ولایت است که مالک طرز خوابیدن و بیدار شدن و خوردن و آشامیدن و رفتن و آمدن و نگاه کردن و نشستن و ایستادن و مسافرت کردن و معاشرت کردن و و و تمام رفتار و گفتار و پندار خود را از ولی میپرسد و از او میگیرد. و همان طور که من وقتی مییابم که فلان مکانیک آگاهی و دلسوزی دارد، تمام اجزاء ماشین را تحت اختیار او میگذارم و تمام مسایل را از او میپرسم و از او میگیرم.
آنها که ولایت را قبول کردند، آنهایی هستند که یافتند ماشین پیچیده وجود آنها را امام و ولی بهتر از خود آنها رهبری میکند و در این راه شلوغ هستی که اعمال و افکار انسان غوغایی بپا کرده، او بهتر انسان را به مقصد میرساند و نجات میدهد.
قطره دریاست اگر با دریاست
انسان پس از گسترش دانشهایش اگر چیزی را بدست بیاورد و چیزی را کشف کند، همانهایی است که تجربهاش کرده و با آن روبرو بوده است و چه بسیار عوالمی که هنوز به آن نرسیدهایم و تجربهاش نکردهایم و چه بسیار مراحلی که هنوز از آن بیخبریم و غافلیم.
و بخاطر این محدودیت در دید و این وسعت در دیدگاه هستی است که انسان، به سوی خدا میشتابد و از او میپرسد و از او میپذیرد. او که به تمام هستی آگاه است؛ از تمام نفعها و ضررها و از تمام اثرها؛ اثر یک غذا بر تمام سلولها، آن هم نه در یک سال و دو سال و هفتاد سال و در این محدوده هستی و در این عالم؛ که در تمام طول راه، تا بینهایت.
انسان هنگامی که تمام راه را رفت، آنگاه مییابد که اثر یک نگاه، اثر یک خیال، اثر یک تصمیم، بر تمام هستی و بر تمام عوالم تا چه اندازه بوده است و آنگاه مییابد که چقدر بر اثر بی توجهی و سرکشی ضرر کرده و زیان دیده
قطره دریاست اگر با دریاست
انسان پس از گسترش دانشهایش اگر چیزی را بدست بیاورد و چیزی را کشف کند، همانهایی است که تجربهاش کرده و با آن روبرو بوده است و چه بسیار عوالمی که هنوز به آن نرسیدهایم و تجربهاش نکردهایم و چه بسیار مراحلی که هنوز از آن بیخبریم و غافلیم.
و بخاطر این محدودیت در دید و این وسعت در دیدگاه هستی است که انسان، به سوی خدا میشتابد و از او میپرسد و از او میپذیرد. او که به تمام هستی آگاه است؛ از تمام نفعها و ضررها و از تمام اثرها؛ اثر یک غذا بر تمام سلولها، آن هم نه در یک سال و دو سال و هفتاد سال و در این محدوده هستی و در این عالم؛ که در تمام طول راه، تا بینهایت.
قطره دریاست اگر با دریاست
و این است که، آنهایی که بیشتر از رفاه و بالاتر از
fahimehsh
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
کاربر ۱۱۵۳۱۰۵
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
fati
رسول در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان، آن همه جمعیت را برای چه نگه میدارد و چه پیامی برای آنها دارد؟
باید این پیام اساسیترین پیام او باشد و بزرگترین ستون دین او، چون او برای هیچ یک از پایههای دین خود، این گونه دعوت نکرد و این گونه مردم را گرد نیاورد.
shariaty
معاویه گر چه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.
...
غدیری، مهاجر تنهایی است که بالاتر از رفاه میخواهد و بیشتر از آزادی و عدالت.
در این روز، و در این غدیر گسترده، این مهاجر تشنه میتواند سیراب شود و این بالاتر و بیشترها را بدست بیاورد؛
...
مالک که این همه راه یافته، سرسپرده روحِ معصومِ آگاهِ مهربان میشود و ولایت او را به عهده میگیرد. و این ولایت و سرسپردگی است که بر اساس این همه شناخت و برهان و منطق استوار است. و این ولایت است که ادامه توحید است و این ولایت است که آن همه فداکاری و از خود گذشتگی و تسلیم را به دنبال میآورد. و براساس این ولایت است که مالک طرز خوابیدن و بیدار شدن و خوردن و آشامیدن و رفتن و آمدن و نگاه کردن و نشستن و ایستادن و مسافرت کردن و معاشرت کردن و و و تمام رفتار و گفتار و پندار خود را از ولی میپرسد و از او میگیرد.
حسین رضا
علی میکربها را بر نمیدارد که مزاجها را واکسینه میکند تا خود با میکربها درگیرشوند. و این رهبری سنگینترین رهبری هاست.
zahraa_mousaavii
انسانی که دیگر در سطح غریزه و حرفها و محدودها زندگی نمیکرد و با این معیارهای کم و کوتاه اندازه نمیگرفت.
و انسان یعنی همین، یعنی در سطح وظیفه زندگی کردن؛ چون این حیوان است که تمام مسائلش با غرایزش حل و فصل میشود، حتی امنیت و رفاه و نظم و عدالت را با غریزه تأمین میکند.
zahraa_mousaavii
سرکشیها حماقتهای زیان آوری بیش نیستند.
zahraa_mousaavii
حجم
۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه
حجم
۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه
قیمت:
۱۱,۰۰۰
۵,۵۰۰۵۰%
تومان