«هر کسی لیاقت این رو داره که بهش شانس شناختهشدن بدیم. پس باید قضاوتها، پیشداوریها و برداشتها رو کنار بذاریم. شما رو به چالشِ نزدیکشدن به کسی که زیاد دوستش ندارید دعوت میکنم تا با او بیشتر آشنا بشید...»
kordelia
حتی زمانی که آسمون ابریه، هنوز رنگش آبیه! هروقت هم که شما دلگیر و ترشرو هستید، هنوز توی وجودتون این آسمون آبی جادویی هست و انتظارتون رو میکشه.
kordelia
بهش میگند «گفتگوی خفه»! گوشکردنی که با بیاعتنایی همراه باشه که اسمش گوشکردن نیست... گوشدادن واقعی اونیه که خودت رو جای طرف بذاری و درکش کنی. نمیتونید تصور کنید کسی که گوشکردن واقعی رو بلد باشه چقدر کمیابه! گاهی با خودم میگم کسی که گوشسپردن رو بلده، پادشاه عالمه!
kordelia
این و روزمرهزدگی. جریان تخریبکنندهای از یکنواختی و عادیشدن. اگر در زندگی احساس کنیم که دیگر مجبور نیستیم خودی نشان بدهیم، دیگر هیچوقت دیده نمیشویم؛ بیخیالی جولان میدهد و حتی میآید جلوی چشممان! اما متوجه حضورش نمیشویم.
kordelia
«تغییر، دری است که فقط از درون باز میشود»
kordelia
فکرش رو هم نمیکنید که ازنظرِ خوشبختبودن یا نبودن چقدر بیسواد داریم! از بیسوادی احساسی حرف نمیزنم! این یکی، آفت جدّیایه... آیا شما فکر نمیکنید هیچچیزی بدتر از این نیست که حس کنی داری از کنار زندگیت میگذری و شجاعت اینکه اون رو بهسمتِ خواستههات سوق بدی نداری؟ شجاعت اینکه به ارزشهای درونیت پایبند باشی، به کودک درونت، به رؤیاهات؟
kordelia
«همهٔ ما همانقدر که برای زندگیمان دلیل میخواهیم، نیاز داریم بدانیم که چه چیزی را زندگی کنیم»
kordelia
«خرد آن است که رؤیاهای نسبتاً بزرگ داشته باشی که در میانهٔ راه گمشان نکنی».
samane
«همهچیز تغییر است، نه برای اینکه دیگر نیست، بلکه برای اینکه تبدیل به چیزی میشود که هنوز نیست... اپیکتتوس.
samane
دور کمال: افکار مثبت یا وانمودکردن به آن، عادات جسمی پویا (کمر راست، چانه بالا، لبخند)، روحیهٔ بالا، شوق برقراری ارتباط با دیگران، توانایی مراقبت از خود (خوب خوردن، ورزشکردن، لذتبردن)، خودباوری، گفتن و اندیشیدن به عبارتهای «من ارزشمندم، من شایستگی خوشحالبودن رو دارم»، گشادهرویی، ایجاد فرصتها و استفادهکردن از آنها، داشتن روابط با دیگران، امکان جهش، خلاقیت، نگاه سازنده به موقعیت، راهکار ارائهدادن، موفقیت، دستیابی به اهداف مشخص.
samane