بریدههایی از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید
۳٫۱
(۲۳)
نه او شبيه کسی بود
نه کسی شبيه او
علیرضا
تو چه میدانی
من از اينهمه بیاو مُردنم
چه کشيده
چه میکشم...!
هی مگوهای سَر به مُهر
مگوهای سَر به مُهر...!
علیرضا
در اين برهوتِ بیهوده
تو
تنها گمشدگانی خواهی ديد
که خود نيز
روزگاری
گمشده ديگری بودهاند
علیرضا
آسمان... تشنه است
و آدمی تنهاست.
دريغا در اين سرزمين
باران و بیهودهگی
نامِ همه ما را از ديوارهای دنيا
شُسته است.
علیرضا
نه او شبيه کسی بود
نه کسی شبيه او
علیرضا
نه او شبيه کسی بود
نه کسی شبيه او
علیرضا
نه او شبيه کسی بود
نه کسی شبيه او
علیرضا
چيزهايی هست در زندگی
که نه زخمهای بیهوده هدايتاند
نه دردهای مشترکی که احمد شاملو.
مهم؛
چيزهايیست در زندگی،
روزی بايد آغاز شوند،
که بايد روزی آغاز شوند.
باری
وقتی مأيوس میشوی که ديگر
کسی از آن سوی رودِ بزرگ نمیآيد،
خُب... خودت شروع کن!
Farzane H
ديدم نمیشود اينجا
آرام بگيرم بگذارم دنيا برای خودش
دنيا باشد.
لبنان، سوريه، بغداد، کابل، حتی کوچه ما
کوچه مُشْرف به کوچه ما
دستِ چپ
دو پلاک مانده به مغربِ شمال!
گفتم حالا که مرا برای تغييرِ جهان آفريدهاند
نبايد آرام بگيرم اينجا بنشينم برای خودم.
من هم قاطعانه تصميم گرفتم
شاعر شوم
و اگر مشکلی نبود
يک نفر را نيز دوست بدارم!
Farzane H
ديدم نمیشود اينجا
آرام بگيرم بگذارم دنيا برای خودش
دنيا باشد.
لبنان، سوريه، بغداد، کابل، حتی کوچه ما
کوچه مُشْرف به کوچه ما
دستِ چپ
دو پلاک مانده به مغربِ شمال!
گفتم حالا که مرا برای تغييرِ جهان آفريدهاند
نبايد آرام بگيرم اينجا بنشينم برای خودم.
من هم قاطعانه تصميم گرفتم
شاعر شوم
و اگر مشکلی نبود
يک نفر را نيز دوست بدارم!
Farzane H
خيلی وقت است که از شدت خستگی
ديگر خوابمان نمیرود.
اينجا
در اين سرزمين
چقدر سخت است حتی مُردن به رايگان.
Farzane H
از من نپرسيد اينهمه وقت کجا بودهام،
من به شما مرتب پيامک میزدم؛
رفتهام مهمانِ ملائکم مدتی!
شما چرا گوشی همراهِ خود را چِک نمیکنيد؟!
به دستهايم نگاه کنيد
گرمِ هزار واژه از لمس ِ زنیست،
که مرتب در گوشم میگويد:
عشق از تو مبارک است تمام!
Farzane H
دنيا دارد درد بالا میآورد
دنيا دارد دشنام میزايد
دنيا دست در خود گشوده
گريبانِ دنيا را دريده است.
جیمی جیم
من دنيا را گوشه به گوشه گريستهام،
جیمی جیم
در اضطرابِ آخرين بوسهها...
بیزحمت به کلمات بگو کمکم کنند.
.ً..
عطرِ کوه
دره انار
آرامش ِ پسين.
چقدر خوب است اينجا
هوا دارد در آغوش ِ آفتاب
برهنه میشود.
پسين
برهنه نور است،
نور
برهنه باران،
و باران که عطر کوه
که دره انار
که آرامش ِ پسين.
Atheo
شادا... شاعری که لحظه به لحظه، طعم بوسه و بلوغ را به يادِ همه هستی میآورد، همه به اسمِ عشق. بخواه... خواسته خواهی شد!
آیدا
زنهار... تا بوده باورم بوده که زندگی همين بيداری بیکرانه است که آدمی را برای گهوارهْبانی کلمات، برگزيده است: ذره ذره... ذات خويش را به واژهها بخشيدن، هم به اميدِ اميد، هم به اميدِ آزادی، هم به اميدِ شادمانی بیهراس. زنهار...! پرنده به اين دليل قادر به پرواز است که آزادی را جدی گرفته است. با نظر به چنين چهرهای از زندگی است که نمیخواهم آرام بگيرم. انگار هنوز هيچ کاری نکردهام، کافی نيست اينهمه شعر، اين تازه خود تکلمی از يک ترانه است. من هنوز قصيده اقيانوس را تماماً... تمام نکردهام. سرودن... و فقط سرودن... سرنوشت من است. در ورطه واژهها زيستن، فرصتِ فهمِ شفاست: از کالبدِ کهکشان تا اَمرِ عاشقی. زنهار...! نه ايوب از جراحتِ اين جهان... بیصبر خواهد شد، نه من از بارش ِ مزاميری که عين زندگی است، عين آزادی، عينِ اميد. شادا... شاعری که لحظه به لحظه، طعم بوسه و بلوغ را به يادِ همه هستی میآورد، همه به اسمِ عشق. بخواه... خواسته خواهی شد!
88888888
من هم میروم
پنهان از تاريکی
دست و روی خويش را در نور بشويَم،
به زودی باران خواهد آمد
|ݐ.الف
به دستورِ من
هر کسی
هر کسی را دوست میدارد،
بايد چمدانِ مشترکشان را بردارند
بروند باران به باران... از اين باديه بگذرند!
کار... تمام است،
عاشقی کن
مهراس...!
mary
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
قیمت:
۹۷,۵۰۰
۷۸,۰۰۰۲۰%
تومان