بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری با هفت اسم | صفحه ۸۴ | طاقچه
کتاب دختری با هفت اسم اثر هیئون سئو لی

بریده‌هایی از کتاب دختری با هفت اسم

۴٫۵
(۱۲۶۰)
دلم می‌خواست آنچه درمورد تجارت یاد می‌گرفت را یاد بگیرم، اما کتاب‌های درسی‌اش به‌نظر خیلی سخت می‌رسید. چندین بار وسوسه شدم رازم را به او بگویم، اما هر بار صدای اخطاری در سرم می‌پیچید که این کار را نکن.
khanom mohandes
چهار پیشخدمت هم‌اتاقی‌ام خیلی صمیمی و پرحرف بودند، اما من درمورد هر حرفی که می‌خواستم به زبان بیاورم احتیاط می‌کردم، مخصوصاً با دو نفر از آنها که اهل یانبیان بودند. یک سوتی کافی بود تا خیلی راحت حقیقت را درمورد من حدس بزنند.
khanom mohandes
چقدر احمق بودم. خانم ما به‌محض دیدن من حدس زده بود که فراری‌ام. آن زن برای کشاندن من به اینجا فریبم داده بود. باید همین تاکتیک را برای ترک اینجا به‌کار می‌بردم. باید او را فریب می‌دادم.
khanom mohandes
من از صبح چیزی نخورده بودم و دل و روده‌ام از استرس به‌هم می‌خورد. نگران بودم که نکند در رستوران کار به جاهای باریک بکشد، اما بعداز اینکه دو بار نوشیدنی را از دست مرد چاق رد کردم، خیلی زود اشتیاقش نسبت به من از دست رفت. انگار تمام نقشه‌هایی که برای امشب در سر داشت را کنار گذاشته بود
khanom mohandes
به‌علاوه می‌ترسیدم خانم جانگ عصبانی شود و از اینکه آبرویشان رفته احساس حقارت کند و برای انتقام من را به‌عنوان فراری تحویل مقامات بدهد
khanom mohandes
فکر می‌کردم این لحظهٔ حساسی است-تا او همسر آینده‌اش را آرام کند، کمی درک از خود نشان دهد، و بگوید یک جوری راهی پیدا می‌کنیم تا تو آنها را ببینی و نیازی نیست نگران چیزی باشی. به‌جایش با ملایمت به من گفت «حق با مادرمه. این به صلاح همه‌ست.»
khanom mohandes
حتی او هم تشخیص می‌داد که من دودل بودم-مخصوصاً زمانی که معنای اسمم را فهمیدم: کسی که به بزرگ‌ترها احترام می‌گذارد و با تبعیت‌کردن از شوهر و گوش‌دادن به حرف‌هایش همسر خوبی می‌شود.
khanom mohandes
بدون درنظرگرفتن بی‌خاصیتی گئون‌سو، از خودم پرسیدم که آیا این ازدواج به من کمک می‌کند یا من را در دام می‌اندازد. می‌دانستم که دلم می‌خواهد تاجر شوم و سفر کنم. اما اگر قرار بود الان ازدواج کنم و بچه‌دار شوم، باید از هر شغلی دست می‌کشیدم
khanom mohandes
خانم جانگ زنی واقع‌بین و حسابگر بود: مشتاق بود بدگمانی‌هایش را کنار بگذارد چون فکر می‌کرد دختران کرهٔ شمالی همسرانی مطیع و فرمان‌بُردار هستند. از همهٔ اینها گذشته، من غیرقانونی در آن مملکت زندگی می‌کردم، بنابراین هرگز جایی برای اعتراض باقی نمی‌ماند. به‌علاوه می‌دانست من در فرهنگی بزرگ شده‌ام که احترام به بزرگ‌ترها از واجبات است. پس نسبت به او، مادرشوهرم، خاضع و فروتن بودم. نوع حرف‌زدنش با من بسیار مؤدبانه بود، اما می‌دیدم طوری سرتاپای من را ورانداز می‌کند که انگار حیوانی خانگی را وارسی می‌کند.
khanom mohandes
او پسر بی‌خطری بود اما خیلی زود فهمیدم کم‌حرف و کسل‌کننده است. هیچ احساسی به او نداشتم. هرقدر هم که او را به بحث‌های جالب و چالش‌برانگیز می‌کشاندم، حتی تا مرز عصبانیت می‌بردمش، بازهم به‌نظر می‌رسید نمی‌تواند عقیدهٔ ثابتی درمورد موضوعی داشته باشد. اغلب قرارهایمان در سکوت می‌گذشت. حس می‌کردم وقتی من را نمی‌بیند، سرگرم بازی‌های کامپیوتری می‌شود. به‌علاوه، به‌قدری مادرش را پرستش می‌کرد که کم‌کم از ملاقاتش به وحشت افتاده بودم. از اینکه مادرش تمام تصمیمات را برایش می‌گیرد راضی بود.
khanom mohandes

حجم

۶۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۶۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰
۳۰%
تومان