بریدههایی از کتاب دختری با هفت اسم
۴٫۵
(۱۲۶۰)
انسانهای مهربانی که دیگران را در اولویت قرار میدهند اولین کسانی هستند که میمیرند. و ظالمان و خودخواهان جان سالم بهدر میبرند.
Mohadese
ممکن است حکومتهای دیکتاتوری بسیار قوی و منسجم بهنظر برسند، اما همیشه ضعیفتر از آنچه نشان میدهند هستند. آنها را هوسرانی یک مرد اداره میکند، مردی که حتی قادر نیست مثل دموکراتهای دیگر، در یک بحث و مناظرهٔ معمولی شرکت کند، چون او فقط ازطریق ایجاد وحشت حکمرانی کرده
khanom mohandes
اگر ذهنم درست کار میکرد، میتوانستم از آنچه در ادارات دولتی لائوس دیده بودم حدس بزنم که آن زن از من میخواست به جرم خودم اعتراف کنم تا مجبور شوم جریمه بپردازم. اما من زیر بار نمیرفتم که مجرمم و به مجرمها کمک کردهام. بنابراین نمیتوانست قضیهٔ جریمه را مطرح کند.
khanom mohandes
قبلاز اینکه بتوانم درستوحسابی تشکر کنم، پاهایش را روی موتور انداخت و رفت و در همان حال فریاد زد «اگه کمکی نیاز داشتی باهام تماس بگیر.»
فرشتهٔ نجات من به همان سرعتی که ظاهر شده بود ناپدید شد.
khanom mohandes
مینهو گفت «میرم دوش بگیرم.»
من و مادر باتعجب به هم نگاه کردیم. در حمام را بست. صدای شیر آب و سیفون توالت بلند شد. و بعد، صدای دوش. من و مادر به هم نگاه کردیم و بعد، سرمان را پایین انداختیم. صدای گریهٔ مینهو را میشنیدیم. واقعاً زجرآور بود. برایش چیزی نمانده بود جز بدنش و لباسهایش در کولهپشتی. مادر و خواهرش نمیتوانستند هیچ کاری برای او انجام دهند.
khanom mohandes
خاندان کیم با شریکجرمکردن تمام مردم در سیستم وحشیانهشان و گرفتارکردن تمام آنها از بالاترین نقطه تا پایینترین نقطه، حکومت میکنند و وجدانهای آنها را چنان تاریک میکنند که هیچکس احساس بیگناهی نکند
khanom mohandes
چهار سال زندگی با صرفهجویی به این معنا بود که بهقدر کافی پول جمع کرده بودم تا بتوانم به واسطهای پول دهم که خانوادهام را در هیسان پیدا کند. حتی اگر دوباره دیدن خانوادهام محقق نمیشد، میتوانستم پیامی به آنها بدهم و بگویم که زندهام، بگویم که هر روز به آنها فکر میکنم، و از آنها بپرسم که آیا جایشان امن است یا نه و بگویم که خیلی دوستشان دارم.
khanom mohandes
«افراد زیادی رو دستگیر کردیم و وقت نکردم ناهار بخورم.»
او توضیح داد که چگونه بعضی از آنها تحت فشار گریه و التماس میکردند. فکر میکرد این قضیه برای من هم مثل خودش خندهدار باشد. با لهجهای که بسیار نزدیک به کرهٔ شمالی بود گفت «خواهش میکنم من رو برنگردونین.»
مجبور بودم عصبانیت چهرهام را کنترل کنم. زنی که داری به آن نگاه میکنی هم یکی از آنهاست عوضی.
khanom mohandes
پرسنل بیمارستان میگفتند من بسیار خوششانس بودهام که حملهکننده قبلاز آن مشروب را ننوشیده بود. شیشهٔ خالی میتوانست آسیبهای بیشتری بر بدنم وارد کند.
khanom mohandes
سوجین دیگر نمیتوانست خود را از انظار پنهان کند. او مطمئن بود که یکی از دوستان مشترکمان به نام چونهی که اهل کرهٔ شمالی بود و در شنیانگ زندگی میکرد به او خیانت کرده. معتقد بود که پلیس چین به این شرط او را آزاد کرده بود که برایشان جاسوسی کند.
سوجین دستم را فشار داد. «سونهیانگ! مراقب باش.»
khanom mohandes
حجم
۶۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
حجم
۶۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰۳۰%
تومان