بریدههایی از کتاب دختری با هفت اسم
۴٫۵
(۱۳۱۲)
حتی از عروسکهایی که با آنها بازی میکردیم بهعنوان ابزار آموزشهای ایدئولوژیکی استفاده میشد. اگر من از آجرهای ساختمانها قطاری میساختم، معلم به من میگفت که بهتر است قطار را به کرهٔ جنوبی برانم و بچههای گرسنهٔ آنجا را نجات دهم. مأموریت من این بود که آنها را به خانه و به آغوش رهبر کبیر بزرگوار برگردانم.
اکثر شعرهایی که سر کلاس میخواندیم درمورد متحدکردن کره بود. این موضوع خیلی روی قلب من تأثیر میگذاشت چون به ما میگفتند که بچههای کرهٔ جنوبی لباسهای پاره و کهنه میپوشند، در انبارهای آشغال دنبال غذا میگردند و از ظلم زجرآور سربازان آمریکایی رنج میکشند، چون آمریکاییها آنها را هدف تمرینات نظامی خود قرار میدهند، با جیپ از رویشان رد میشوند و یا آنها را مجبور میکنند که کفشهایشان را واکس بزنند.
goli.sh
هیچچیز بهاندازهٔ نیاز، تو را موفق به یادگیری نمیکند
کتابخوار
همیشه تاریکترین نقطه درست زیر شمع است.
Mary gholami
انسانهای مهربانی که دیگران را در اولویت قرار میدهند اولین کسانی هستند که میمیرند. و ظالمان و خودخواهان جان سالم بهدر میبرند.
goli.sh
تلویزیون با صدایی لرزان و پر از احساس توضیح میداد که چطور رهبر عزیزمان در همدردی با مردم مصیبتکشیدهاش، غذاهای ساده مثل کوفتهبرنجی و سیبزمینی میخورد. اما در صفحهٔ تلویزیون مثل همیشه چاقوچله و پروار بهنظر میرسید.
برایاینکه دولت حواس مردم را از وضعیت اقتصادی پرت کند، خبرهای طولانی و بیوقفهای نشان میداد از بازدیدهای کیم جونگایل به پایگاههای نظامی و پدافندها، که البته بیتأثیر بهنظر میرسید. همهجا صحبت از این بود که تنها راه حل، جنگی است بهمنظور متحد شدن با کرهٔ جنوبی.
❤ محمد حسین ❤
هجدهساله شده بودم و سنم به حدی رسیده بود که در انتخابات کرهٔ شمالی رأی بدهم. انتخاباتی که در آن همیشه کیم جونگایل با صددرصد آرا برگزیده میشد.
goli.sh
این مأموران حراست در سطح شهر پرسه میزدند و بهدنبال صدها کرهای متخلف میگشتند که قوانین اجتماعی را نقض کردهاند-هرکسی که شلوار جین میپوشید، مردهایی که موهایشان کمی بلند بود، زنهایی که گردنبند میانداختند یا از عطر خارجی استفاده میکردند-تمام اینها غیراجتماعی بود و نمادی از فساد اخلاقی و افتادن در دام نظام سرمایهداری بهشمار میرفت.
Elahe Zamani
همهٔ ما شهروندانی مساوی بودیم که در بهترین کشور دنیا زندگی میکردیم. رهبرانمان زندگیشان را وقف آسایش ما کرده بودند. مگر اینطور نبود؟
goli.sh
ترککردن کرهٔ شمالی به ترککردن هیچ کشوری شباهت ندارد. بیشتر شبیه رفتن از جهانی دیگر است. هرچقدر هم از آن دور شوم، بازهم جاذبهاش رهایم نخواهد کرد. حتی برای کسانی که در آن کشور، رنج زیادی کشیدهاند و از جهنم فرار کردهاند هم ممکن است زندگی در دنیای آزاد چنان دشوار باشد که برای کنارآمدن با آن و یافتن خوشبختی دستوپا بزنند. حتی بعضی از آنها تسلیم میشوند و به زندگی در آن جای تاریک برمیگردند-درست مثل خود من که وسوسه شدم برگردم، آنهم بارها.
Zahra🌿
معمولاً در کرهٔ شمالی، رشوهدادن هر مشکلی را حل میکند و هر قانون سخت و ایدئولوژی مزخرفی را دور میزند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در هر ساختمانی که وارد میشدی آن تابلوها مثل شمایلی مقدس آویزان بود.
negar shojai
همیشه تاریکترین نقطه درست زیر شمع است.
Ahmdrza
طبق گفتهٔ آندری لانکو تاریخشناس، رژیمی که تمایل دارد انسانهای زیادی را بکشد تا در عرصهٔ قدرت بماند، تا مدت زیادی قدرتمند باقی خواهد ماند.
مهساس
بویبو به جرمهای واقعی مثل دزدی، که بسیار هم متداول بود، و یا فساد توجهی نداشت. بلکه فقط مشتاق خیانتهای سیاسی بود و پیداکردن کوچکترین ردی از خیانت چه واقعی و چه در حد حدس و گمان تا کل اعضای یک خانواده ناپدید شوند
negar shojai
سال آخر راهنمایی بودم که پسری سر کلاس به پسر دیگر اشاره کرد و گفت «وقتی اومدم خونهتون وسایلتون جدید شده بود. قبلاً این وسایل رو نداشتین. پولش رو را از کجا آوردین؟»
معلم این موضوع را به مدیر و مدیر به بویبو گزارش داد. پلیس تحقیق کرد و فهمید آنها پسری دارند که از کشور فرار کرده بود و برای آنها از کرهٔ جنوبی پول میفرستد. بنابراین سه نسل از آن خانواده بهعنوان وطنفروش دستگیر شدند.
گلی
مهمترین خصوصیت برای شهروندان، وفاداری به رهبر بود نه تحصیلات و نه حتی توانایی برای سختکارکردن.
Tina
«اگه یه سرباز حرومزادهٔ آمریکایی رو توی خیابون دیدین و اون بهتون شکلات تعارف کرد، ازش نگیرین! اگه این کار رو بکنین اون ادعا میکنه که بچههای کرهٔ شمالی گدا هستن. هروقت ازتون سؤالی کرد، حتی سادهترین سؤال، جوابش رو ندین.»
همگی به هم نگاه کردیم. ما تابهحال حتی یک سرباز آمریکایی هم ندیده بودیم. حتی تعداد غربیهایی که به کشور ما میآمدند انگشتشمار بودند، چه برسد به آمریکاییها.
goli.sh
آنجا بود که فهمیدم میتوان با دست خالی هم دوام آورد-بدون داشتن خانه، حتی بدون کشور. اما هرگز بدون مردم دیگر دوام نمیآوریم، و همچنین بدون خانواده.
کرم های شب تاب
داستانی که میگویم برای افرادی مثل من که در کرهٔ شمالی بهدنیا آمده و از آن فرار کردهاند داستان عجیبی نیست. اما میتوانم تأثیرش را در افراد حاضر در این همایش ببینم. شوکه شدهاند. احتمالاً از خودشان میپرسند چرا هنوز چنین کشوری در دنیا وجود دارد.
شاید درک این واقعیت برایشان سختتر هم باشد که من چطور هنوز عاشق کشورم هستم و دلم برایش تنگ شده، برای کوههای برفیاش، برای بوی نفت سفید و زغالسنگ، برای دوران بچگیام، آغوش امن پدرم و خوابیدن کف زمینهای گرم. درست است که زندگی جدیدم راحت است، اما هنوز هم دختری هستم اهل هیسان که آرزو دارد همراه خانوادهاش در رستوران موردِعلاقهشان نودل بخورد. دلم برای دوچرخهام تنگ شده، و برای منظرهٔ رودخانهای که به چین میرود.
y_k
گاهیاوقات سر میز شام مادرم به پدر میگفت «خوشحالم که باهات آشنا شدم.»
و پدرم سمت من خم میشد و با صدای آهستهای که مادر بتواند بشنود میگفت «اگه برام یه کامیون دختر میآوردن و ازم میخواستن یکی از اونها رو انتخاب کنم همهشون رو پس میزدم و مادرت رو انتخاب میکردم.»
مهساس
حجم
۶۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
حجم
۶۳۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰۳۰%
تومان