بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری با هفت اسم | صفحه ۸۲ | طاقچه
کتاب دختری با هفت اسم اثر هیئون سئو لی

بریده‌هایی از کتاب دختری با هفت اسم

۴٫۵
(۱۲۶۰)
. بویبو به جرم‌های واقعی مثل دزدی، که بسیار هم متداول بود، و یا فساد توجهی نداشت. بلکه فقط مشتاق خیانت‌های سیاسی بود و پیداکردن کوچک‌ترین ردی از خیانت چه واقعی و چه در حد حدس و گمان تا کل اعضای یک خانواده ناپدید شوند-مادربزرگ و پدربزرگ، والدین و بچه‌ها. دورتادور خانه‌شان را طناب می‌کشیدند، آنها را شبانه با کامیون از شهر خارج می‌کردند و دیگر کسی آنها را نمی‌دید.
~fatemeh♡
شش‌ساله بودم که در آنجو به مهدکودک رفتم. مهدکودک باعث تغییر نامحسوسی در رابطه‌ام با پدر و مادر شد، اگرچه برای درک این موضوع خیلی بچه بودم. درواقع من دیگر به آنها تعلق نداشتم. بلکه متعلق به دولت بودم.
~fatemeh♡
می‌دانستیم اگر کسی گزارش می‌داد که اسم کیم ایل‌سونگ را بدون گفتن یکی از القابش-رهبر کبیر، رهبر و پدر بزرگوار، رفیق، رئیس‌جمهور یا ارتشبد-به زبان آورده‌ایم، تنبیه سختی در انتظارمان خواهد بود.
~fatemeh♡
کشور من جایی بود که مادرم و مین‌هو در آن زندگی می‌کردند. جایی که از آن خاطره دارم. جایی که در آن شاد و خوشبخت بودم. حالا دلم برای تمام چیزهایی که زمانی عقب‌افتادگی در نظر می‌گرفتم تنگ شده بود. سوختن یونتان، چراغ‌های نفتی، حتی تلویزیون مرکزی کره با آن گروه موسیقی پیشرویش که آکاردئون می‌نواخت. برای سادگی زندگی. از یک چیز مطمئن بودم. تا آن لحظه معنی واقعی بدبختی را درک نکرده بودم.
بهروز داورپناه
کشور من جایی بود که مادرم و مین‌هو در آن زندگی می‌کردند. جایی که از آن خاطره دارم. جایی که در آن شاد و خوشبخت بودم. حالا دلم برای تمام چیزهایی که زمانی عقب‌افتادگی در نظر می‌گرفتم تنگ شده بود. سوختن یونتان، چراغ‌های نفتی، حتی تلویزیون مرکزی کره با آن گروه موسیقی پیشرویش که آکاردئون می‌نواخت. برای سادگی زندگی. از یک چیز مطمئن بودم. تا آن لحظه معنی واقعی بدبختی را درک نکرده بودم.
بهروز داورپناه
همیشه تاریک‌ترین نقطه درست زیر شمع است.
Rahaaaaa
هرچیزی که درمورد آمریکایی‌ها یاد می‌گرفتیم منفی بود. در کارتون‌ها آنها را شغال‌هایی وحشی نشان می‌دادند. در پوسترهای شعاری آنها را لاغرمردنی مثل یک تکه‌چوب، با دماغی عقابی و موی بلند نقاشی می‌کردند. به ما می‌گفتند که آنها بوی بد می‌دهند. آنها کرهٔ جنوبی را به جهنم روی زمین تبدیل می‌کنند و نقش عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی دولت را دارند. معلم‌ها از هیچ فرصتی دریغ نمی‌کردند تا به ما یادآوری کنند که آنها رذل و پست هستند.
Rahaaaaa
سؤالات کتاب ریاضی هم معمولاً جملات احساس‌برانگیزی داشت. «در یکی از نبردهای جنگ نجات سرزمین بزرگ پدری، ۳ تن از سربازهای شجاع ارتش ۳۰ تن از استعمارگران پست‌فطرت آمریکایی را شکست می‌دهند. نسبت سربازانی که باهم نبرد کرده‌اند را حساب کنید.»
Rahaaaaa
شعارهای سیاسی در هر درسی نفوذ داشت. در کتاب جغرافی‌مان عکس‌هایی بود از قطعه‌زمین‌هایی بایر، که گل‌های آن از شدت خشکی ترک خورده بودند. معلممان می‌گفت «این یه زمین زراعی معمولی توی کرهٔ جنوبیه. کشاورزها نمی‌تونن روی این زمین برنج بکارن. به‌خاطر همینه که مردمشون زجر می‌کشن.»
Rahaaaaa
معلم تنها فردی بود که اجازه داشت در کلاس سؤال کند، و وقتی می‌پرسید، دانش‌آموزی که از او سؤال شده بود می‌ایستاد، دست‌هایش را کنار بدنش قرار می‌داد و جواب را طوری فریاد می‌زد که انگار به رژیم خطاب می‌کند. از ما نمی‌خواستند که نظرات شخصی‌مان را بیان کنیم، یا سر موضوعی بحث و یا ابراز عقیده کنیم.
Rahaaaaa

حجم

۶۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۶۳۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰
۳۰%
تومان