بریدههایی از کتاب صراط
۴٫۴
(۱۰۹)
کسانی که شغل ثابتی برای خود دارند، نمیتوانند دستورهای تغییر دهنده را بپذیرند.
باید با نقش ثابت و بدون هیچ گونه پیش جستن و شغل ثابت گرفتن، آمادهی دستور بود و مهمترها را مشخص کرد تا بتوان ولایت را پذیرفت.
شباهنگ
سردستهی تمام اساسهای استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و... سردستهی تمامی اینها همان پوک کردن و استخفاف است. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ. فرعون هنگامی که آدمها را پوک کرد، میتواند آنها را از خودش پر کند و میتواند آنها را به دام بیندازد، چون آدمهای پوک مجبورند که از تو بپرسند و تو هم مجبوری که به آنها بگویی و بر آنها فرمان برانی.
شباهنگ
دلیل العقل، التّفکر و دلیل التّفکر، الصمت. نشان عقل و سنجش تفکر است و نشان تفکر، سکوت و خلوت.
شباهنگ
عشق را داریم، ولی معشوقهامان را انتخاب میکنیم. عشق همیشه هست، آنچه که جابجا میشود معشوقها و محبوبها هستند.
۱۲۱۲
ما عاشق آفریده شدهایم و نه تنها عشق، که حرکت را، که فعالیت را با خود داریم.
۱۲۱۲
عبودیت یعنی هیچ کدام و یعنی تمام اینها.
۱۲۱۲
به شهادت قرآن آنها که در صراط هستند، به سُبُل هدایت میشوند، وظیفهها را میشناسند و از مردابهای حیرت و اضطراب، به ساحل امن و اهتداء راه مییابند.
شباهنگ
میخواهی بدون جهاد و درگیری، پاداش مجاهدها را بگیری؟ تو برای یک مدرک سالها رنج بردهای و این قدر شتاب نداشتهای، چون کلاسها را فهمیده بودی و در کلاس اول توقع درمان مریضهای از همه جا رانده شده را نداشتی. اکنون هم با همین توجه میتوانی به این ظرفیت برسی و این قدر با عجلههایت از پای نیفتی. کسانی که کلاسها را شناختهاند و مراتب را میشناسند، آرام و مسلط میشوند.
...
این درست است که تو بینهایت راه در پیش داری، ولی در هر لحظه بیش از یک گام برایت نیست. نظم به تو کمک میکند که بفهمی گام اول را از کجا برداری و سپس گامهای بعد را
کاربر ۳۱۴۰۴۴۲
آخر این پیداست، کسانی میتوانند گرداننده باشند که در گردونه نباشند و کسانی میتوانند از دنیا بهره بگیرند و بر دنیا حاکم باشند که از دنیا بزرگتر شده باشند و از دنیا بیرون آمده باشند وگرنه کف موج، حاکم دریا نیست که بازیچهی نسیمهاست:
Mehdi Nasiri
وحشت از حجم کار و عظمت بار، تو را ضعیف میکند و نا امید میسازد که نمیشود کاری کرد. وقتی خیال میکنی که باید این کار بزرگ را و این ساختمان عظیم را در یک لحظه از میان برداری، ناچار ناامید میشوی و از پای میافتی. ولی توجه به مفهوم نظم و اینکه کار تو زیاد است ولی گرفتاری تو در هر لحظه بیش از یکی نیست، مسأله را آسان میکند و به تو ظرفیت میدهد.
تو که تمامی راه را میشناسی، در هر لحظه تکلیفی بیش از یک گام نداری.
محمد علی بخشی
آنها که میخواهند از تو گوش درست کنند و چشم بگیرند و مغزت را بخورند، هر که باشند جنایتکارند.
محمد علی بخشی
لاتَجْعَلْ رقبَتَکَ جِسْراً لِلنَّاسِ. از گردن خودت برای دیگران پل نساز که آنها برسند و تو بمانی.
محمد علی بخشی
اینها خیال میکنند که باید در خودشان عشقی بسازند و یا حرکتی ایجاد کنند، غافل از اینکه این همه را دارند. تمامی وجودشان سوز و شور است. تمامی وجودشان حرکت است. مگر از صبح تا شام بیکار هستند؟ و مگر این همه رنج و کار، بدون عشق و نیرویی جوشنده، امکان دارد؟
ما عاشق آفریده شدهایم و نه تنها عشق، که حرکت را، که فعالیت را با خود داریم.
ما عاشق آفریده شدهایم.
رضا
است. همان عملزدگی جد و آبایی است. حرکت بکن، راه به تو میگوید یعنی چه؟ این چرندها یعنی چه؟ آیا این هم یک نوع برده پروری و آدمکشی نیست؟
از یک طرف میگویید باید از تقلید جدا شد و از یک طرف شعار میدهید؛ راه بیفت تا ره گویدت چون؟
باید به جای تفتن و تظاهر با شهادت و تقدیر همراه شد. باید دید و آمد. شهادت یعنی این حضور. و یک شب تقدیر از هزار ماه، از یک عمر بیحساب، بهتر است. و نکته اینکه شب قدر میگویند نه روز قدر. در متن تاریکی و بحران باید طرح بریزی و در طلوع فجر باید گام بردای.
آیا این شهادت و تقدیر، درون گرایی است؟ و این بیحساب به راه افتادن، واقع گرایی است؟ پس به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی. لعنت بر این حماقت و بر این حرکت معکوس.
خدا اهل کتاب را تهدید میکند که چهرههاشان را میپوشانیم و سیاه میکنیم و سپس معکوس میکنیم و به پشت بر میگردانیم. و یا همچون
علی زیبایی
ضَرَبَ الله مَثلاً کلمةً طیبةً.
آنها که خود را نکاشتهاند و ریشهها را از خاک بیرون بردهاند، قراری نخواهند داشت. اما آنها که هماهنگند، چون درخت به فلاح، به رویش میرسند و بال میگسترند و آسمانها را در قلمرو خود میکشند و فرشتهها را میوه میدهند و بهره میرسانند: أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فی السَّماءِ تُؤتی أُکلَها کلَّ حینٍ.
اینها ثبات دارند و قرار گرفتهاند که ریشه دارند و این خداست که به آنها ثبات میدهد
maryhzd
عظمت قرآن در همین است که از سادهترین مسائل، از بیحرفترین پدیدهها، برای تو حرف بیرون میآورد و پیغام میگذارد.
در سورهی ابراهیم که فکر ما را کمک میکند تا حضور او را در تمامی آیهها ببینیم، ما با آیههایی روبرو هستیم که او را در تمامی زندگی ما جای میدهد. از آنجا که ما سطحی میگذریم و خلوتی و عمقی نداریم، اینها برایمان عادی است، برایمان تازگی ندارد.
maryhzd
ما که در بنبست نشستهایم و از التهاب و یأس سرشار شدهایم، باشد که با امالکتاب دوباره متولد شویم و از نزدیکترین راهها و از صراط مستقیم به رشد و قرب و لقاء و رضوان، دست بیابیم. از عجزها به اعتصام برسیم و از یأسها به انقطاع.
maryhzd
ماییم که غوغای درونمان را نمیتوانیم برای یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سر و صدا راه بیندازیم و شادی و نشاط را روپوش شلوغی و غوغای درونمان کنیم و از خود فرار نماییم.
حاج عرفان
از پیش به من اعتراض میکردند که تو بچهها را بیکار میکنی و نمیگذاری که به کارشان برسند. بچههایی که با رنج بدست آمدهاند، در یک برخورد منزوی و سر در لاکشان میکنی و بالاتر از اعتراض حتی تهدید هم میکردند.
گفتم داستان درست این چنین است که تو داری عبور میکنی و میبینی که یک مشت آدم دارند با شتاب آجرها را بالا میاندازند و بارها را به دوش میکشند و چیزی میسازند. سلام میکنی، میپرسی چه میکنید؟ جواب میشنوی نمیدانیم. نقشه دارید؟ جواب: نه. چقدر مصالح میخواهید؟ جواب: نمیدانیم. آیا باید اینجا دیوار کشید؟ نمیدانیم. پس چه میکنید؟ جواب: تو راه بیفت. راه به تو میگوید چه بکن. تو شروع بکن تا بفهمی چگونه باید ادامه بدهی.
و تو با خنده میگویی پس حرکت معکوس دارید؟ اول مصالح جمع کنید، سپس میسازید، سپس نقشه میکشید، سپس معلوم میکنید که چه میخواستید؟ اول عمل، بعد طرح، بعد هدف؟
amir pouryani
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان