بریدههایی از کتاب صراط
۴٫۴
(۱۰۹)
در برابر سؤالهایی که مثل کنه میچسبند، عاجز و ناتوان میمانیم که چرا دنبال این رفتی؟ و چرا از میان همه این را برداشتی و چرا خودت را تسلیم کردی؟
امالبنین
میخواهی بدون جهاد و درگیری، پاداش مجاهدها را بگیری؟
کاربر ۱۵۶۹۴۹۹
انسان بزرگتر از این زندگی و عظیمتر از این هستی است. این است که راه میافتد و هنگامی که راه افتاد دیوارها را احساس میکند و زندان را میفهمد و پوچی و عبث در این بنبست تجربه میشوند. و تنها مذهب است که جهت انسان را میتواند عوض کند و او را از محدودهای تنگ، بیرون بیاورد و حتی بهشت را به عنوان منزل ـ نه مقصد ـ معرفی کند و جهت حرکت انسان را به سوی نامحدودی بگذارد
زهرا سادات
از گردن خودت برای دیگران پل نساز که آنها برسند و تو بمانی.
arf
این درست است که کارهای زیاد داریم، ولی گرفتاری ما در هر لحظه بیش از یک کار نیست و آن مهمترین کار است، نه تمامی آن همه کار. و همین مفهوم از نظم، تو را قادر میسازد که اهمیتها را بشناسی و از جایی شروع کنی.
#دور_از_ذهن
و نکته اینکه شب قدر میگویند نه روز قدر. در متن تاریکی و بحران باید طرح بریزی و در طلوع فجر باید گام بردای.
mohdiu
این ماییم که غوغای درونمان را نمیتوانیم برای یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سر و صدا راه بیندازیم و شادی و نشاط را روپوش شلوغی و غوغای درونمان کنیم
کاربر ۳۲۵۸۳۰۴
حق در لغت در برابر باطل، در برابر ظلم، در برابر متزلزل آمده است و در نتیجه سه مفهوم هدفداری و عدل و ثبات در آن نهفته است.
منکسر
این درس قرآن است که عظمتها تو را فریب ندهد و حقارتها تو را نرماند، که یک گندم هنگامی که هماهنگ با نظام در جای خود مینشیند، سنبله میشود و هفتصد برابر دانه میآورد و یک انبار گندم هنگامی که در کناری ماند و بر سطح لغزید، فقط خوراک سوسکهاست و چیزی نمیگذرد که فضلههایش را هم نمیبینی.
منکسر
آنها که میخواهند از تو گوش درست کنند و چشم بگیرند و مغزت را بخورند، هر که باشند جنایتکارند.
آنچه که استبداد را شکل میدهد، همین پوک شدن آدمها و از دست رفتن بینات و کتاب و میزان است.
منکسر
نامردهایی که از آدم آجر میسازند تا ساختمان هوس خودشان را بالا ببرند، بیش از این نمیخواهند که بیشتر بشنوی و کمتر بپرسی، فقط گوش باشی نه مغز، مثل گربه باشی و بازتابی حرکت کنی و مثل میمون بشوی و بازی در بیاوری و این مسخ انسان است که از او بازیچه بسازند و این عذاب خداست که تو را مسخ میکند، که تو به این بازی دل دادهای و مثل عنتری که لوطیش مرده باشد، خودت را به هر طرف میکشانی و مخاطب این فریاد میشوی که: کونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ.
منکسر
ما از بس خودمان را پیچیدهام و به بتها و حجابها چشم دوختهایم، او میخواهد خودش را نشان بدهد، که من هستم، که جلوه کردهام و تو هستی که در جلوهها ماندهای و آنها را بت ساختهای و در آن محدودهها ماندهای، راه بیفت. این شیرهای آب، اگر منبعها نبودند آبی به تو نمیدادند و جز قرقر و بادگلو چیزی نداشتند و این اوست که منبعهارا سرشار کرده است: إنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا عِندنا خَزائِنُه...
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
این کافرهای چشم پوش که دعوت پروردگارشان را نشنیدند، اینها حجم عملشان و عظمت کارهاشان تو را فریب ندهد، که درگیری با نظام و مرصاد و سنتهایی که خدا گذاشته، از کارهاشان خاکستر میسازد در باد: أعمالُهُم کرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فی یومٍ عاصفٍ لایقدِرونَ مِمَّا کسَبُوا علی شَیءٍ.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
وحشت از حجم کار و عظمت بار، تو را ضعیف میکند و نا امید میسازد که نمیشود کاری کرد. وقتی خیال میکنی که باید این کار بزرگ را و این ساختمان عظیم را در یک لحظه از میان برداری، ناچار ناامید میشوی و از پای میافتی. ولی توجه به مفهوم نظم و اینکه کار تو زیاد است ولی گرفتاری تو در هر لحظه بیش از یکی نیست، مسأله را آسان میکند و به تو ظرفیت میدهد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
ما عاشق آفریده شدهایم و نه تنها عشق، که حرکت را، که فعالیت را با خود داریم.
ما عاشق آفریده شدهایم.
عشق را داریم، ولی معشوقهامان را انتخاب میکنیم. عشق همیشه هست، آنچه که جابجا میشود معشوقها و محبوبها هستند. در فاصلهی تولد تا مرگ، عشق همیشه جاری است و حرکت همیشه برپاست.
hamidreza88
فرعون هنگامی که آدمها را پوک کرد، میتواند آنها را از خودش پر کند و میتواند آنها را به دام بیندازد
.
و حبّ محبوب خدا، حبّ خداست.
شباهنگ
لاتَجْعَلْ رقبَتَکَ جِسْراً لِلنَّاسِ. از گردن خودت برای دیگران پل نساز که آنها برسند و تو بمانی.
شباهنگ
سردستهی تمام اساسهای استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و... سردستهی تمامی اینها همان پوک کردن و استخفاف است. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ. فرعون هنگامی که آدمها را پوک کرد، میتواند آنها را از خودش پر کند و میتواند آنها را به دام بیندازد، چون آدمهای پوک مجبورند که از تو بپرسند و تو هم مجبوری که به آنها بگویی و بر آنها فرمان برانی. این دیگر فرق نمیکند که حاکم یک نفر باشد یا یک جمع.
m.m.attarian
بعضیها که با خانهی درهم و برهم و اطاق به هم ریخته و در کثافت نشستهای برخورد میکنند و مسؤول نظافتش میشوند، در برخورد اول وحشت میکنند و فرار مینمایند تا آنکه فکرشان سازمان بگیرد و سرنخ دستشان بیاید و آماده شوند و بازگردند و در خانهی شلوغشان نظمی به پا کنند.
ما از این دسته هستیم که میخواهیم دل آشفته و سینهی در هم شده را، که هر کس در آن خرگاهی برپا کرده و حکومتی راه انداخته، مهار کنیم. میخواهیم در این خانهی بیحصار و در این بتخانهی کثیف، نظمی به پا نماییم. میخواهیم در این خرابه، بنایی به پا داریم و این است که از غوغای این همه فریاد و از فشار این همه بار، به وحشت افتادهایم و فرار کردهایم و به شادی و پایکوبی پرداختهایم تا در زیر پوشش نشاطمان خودمان را گم کنیم و با تنوعها، تحرکمان را پایمال نماییم، ولی این شدنی نیست، که این مانی بزرگ نمیتواند برای همیشه در دل ما نقاشی کند و ما را فریب بدهد. تنوعهای هفت رنگ هم نمیتواند این پردهی بزرگتر از هستی را در خود بگیرد و اینجاست که پس از وحشت و فرار از خود، باید آماده شویم و سرنخ را پیدا کنیم.
m.m.attarian
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان