بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صراط | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب صراط

بریده‌هایی از کتاب صراط

امتیاز:
۴.۴از ۱۰۹ رأی
۴٫۴
(۱۰۹)
امکان ندارد او که ما را از خاک بیرون آورده و پروریده رها کند و در دست دشمن تنها بگذارد.
زهرا سادات
فرار کاری نمی‌کند، هنگامی که ضعیف‌تر شدی، دستگیر می‌شوی. امروز تا قدرت داری، دست به کار شو.
اِیْ اِچْ|
صراط دیداری تازه با قرآن
اِیْ اِچْ|
اتهام درون گرایی، ایده‌آلیسمی و عرفان زدگی، از آن اتهاماتی است که حریف را می‌شکند و از آن جوال‌هایی است که اگر دیر بجنبی با سر در آن می‌اندازندت و با چوب تکفیر روشنفکری و احیاناً علم زدگی و عمل زدگی می‌کوبندت و همین هجوم مبتذل کافی است که تو را از خودت برماند.
وحید
کسی که عشق رفتن دارد، زمین خوردن مانعش نمی‌شود، که تجربه می‌آموزد. تجربه‌ای برای درست رفتن.
محمدرضا میرباقری
آنها که ریشه پیدا کرده‌اند و به ثبات رسیده‌اند، هیچ طوفانی آنها را نمی‌لرزاند، که وظیفه‌ها آنها را به امن رسانده و امان داده است: مَثَلُ کلِمَةٍ طَیبَةٍ...
زهرا سادات
با جریان عدالت، رفاه به وجود می‌آید و در هنگام رفاه، پوچی شکل می‌گیرد.
اِیْ اِچْ|
آنها که خود را نکاشته‌اند و ریشه‌ها را از خاک بیرون برده‌اند، قراری نخواهند داشت.
اِیْ اِچْ|
بیچارگی ما در این است که می‌خواهیم از استدلال و اشراق و عرفان و شریعت و طریقت به او برسیم. اینها ما را جز به خودشان نمی‌رسانند. و این است که پس از یک عمر، جز خستگی، جز غرور، جز نخوت و نمایش، حاصلی نداریم.
محمدرضا میرباقری
زمین را می‌بینی که می‌روید و خاک را می‌بینی که گندم‌زارها را بر پا می‌دارد، می‌گویی هان زمین به من داد. تا آنجا که فقر زمین را می‌بینی که بهار و پاییز و تابستان و زمستان دارد و محتاج نور و حرارت است و به خورشید دل می‌بندی. تا آنجا که از همه‌ی اینها می‌گذری و به رابطه‌ی جاری در آنها و به نظام حاکم بر آنها می‌رسی می‌گویی این نظام مرا پرورید و به من بخشید. تا آنجا که از این نظام هم جلوتر می‌روی و تنظیم‌ها را می‌بینی و دست‌هایی که هستی را برای تو چرخانده به او چشم می‌دوزی و با او پیوند می‌خوری، که می‌بینی نه پدیده و ملک و نه رابطه‌ها و ملکوت، هیچکدام از خود چیزی ندارند و فقیر هستند و تکیه‌گاه می‌خواهند.
معجزه ی سپاسگزاری
۱. خلوت و توجه در آن شب سیاه. که قلبم، در راه گلویم ایستاده بود. به آن جلوه‌ی روشنایی رسیدم. او در گوش صبحدم به من گفت. تو هیچگاه به خودت نمی‌اندیشی. اما به یک لیوان؟ بسیار...
معجزه ی سپاسگزاری
نه فقه و اصول، نه تفسیر و نه کلام، نه حکمت و نه اشراق و نه عرفان و سلوک، هیچکدام ما را نمی‌رسانند. آنچه ما را می‌رساند عبودیت است و اطاعت است
زهرا سادات
چه بسیار عبادت‌هایی که خودشان وَیل و عذاب انسان است.
اِیْ اِچْ|
تکیه‌ی تو از وسیله‌ها بریده شده‌است، با وجود تمامی وسیله‌ها مغرور نمی‌شوی که رسیدم و بدون هیچگونه وسیله مأیوس نمی‌شوی که ماندم؛ و این معنای توکل است.
زهرا سادات
این عمق و پایه، جز با خلوت و نظارت تو تأمین نمی‌شود. هر درخت مجبور است که مدّتی در زیر خاک ریشه بگیرد و سپس سربرافرازد، وگرنه سطحی است و قراری نخواهد داشت؛ اُجْتُثَّتْ مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ مَالَها مِنْ قَرارٍ.
زهرا سادات
توقع نداشته باش آنچه را که ابراهیم‌ها پس از سال‌ها خواسته‌اند، تو در گام اول به دست بیاوری. این حرص‌ها تو را می‌شکند و از حرکت تو را باز می‌دارد
زهرا سادات
کفر به خدا، از کفر به انسان مایه گرفته. تو که خودت را در همین سطح از تکرار و ابتذال و تنوع دیده‌ای، دیگر به حرکتی دست نخواهی زد و به تحرکی دست نخواهی یافت و این است که جهتی نامحدود نخواهی خواست. که تو را با این اشتهای کور، یک لقمه‌ی دنیا هم کافی است و زیادی است و بیشتر از رفاه برای تو ضرورتی ندارد؛ هدی و جهت یابی نمی‌خواهی، بشری و ادامه نمی‌خواهی. و این است که نه به این جهت پیوندی خواهی داشت و نمازی بپا خواهی کرد؛ یقِیمُونَ الصَّلوة و نه با جامعه و مردم خویش ارتباطی خواهی داشت؛ یؤتُونَ الزَّکوة و نه ادامه‌ای خواهی پذیرفت، که تو با کارهای زینت شده و بزک شده دلخوشی و سرگردانی.
زهرا سادات
یا ایها النّاس أَنْتُمُ الفُقَراءُ الی الله و الله هو الغَنِی الْحَمِید. آی مردم، شما فقیر، دست خالی هستید و این نیازتان به سوی الله است که غنی است و نه تنها غنی، که حمید و ستوده و خوب است. نه تنها دارد، که دارد و می‌دهد و می‌بخشد و می‌ریزد.
زهرا سادات
باید به جای تفتن و تظاهر با شهادت و تقدیر همراه شد. باید دید و آمد. شهادت یعنی این حضور. و یک شب تقدیر از هزار ماه، از یک عمر بی‌حساب، بهتر است. و نکته اینکه شب قدر می‌گویند نه روز قدر. در متن تاریکی و بحران باید طرح بریزی و در طلوع فجر باید گام بردای.
زهرا سادات
هنگامی که تو تمام می‌شوی و نیست می‌شوی و به عجز می‌رسی، تازه شروع قدرت است و اوج نیرومندی و آغاز هستی که فنا شرط بقاست.
میـمْ.سَتّـ'ارے

حجم

۱۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۱۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان