بریدههایی از کتاب رشد
۴٫۵
(۲۸۲)
انسان بینهایت سرمایه دارد و بینهایت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت برای تجارت، آن هم، نصفش خوراک و پوشاک و مسکن و نصفش مقدمات اینها، وای به روزی که بقیهاش هم بشود صرف نمایش دادن اینها که دیگر سرمایهها از دست رفتهاند یا راکد ماندهاند و احتکار شدهاند و یا از دست رفتهاند و زیان شدهاند.
springnasim
..
آه حالا میفهمم که چرا خیلیها به توپهای بزرگتر و کرههای زمین و ماه و خورشید هم همان طور نگاه میکنند و توپ بازی نمیکنند و اسیر بازی نمیشوند. اینها کاری دارند و هدفی دارند و این است که مشغول نمیشوند و سرگرم نمیشوند. سرگرمیها برای بیکارههاست. بازیها برای آوارههاست و آنها که جایی دارند و آنها که کاری دارند و آنها که به مهمانی دعوت شدهاند و لباس ضیافت پوشیدهاند، دیگر با توپها و با بازیچهها کاری ندارند. اینها نه بازیگرند و نه بازیچه و نه تماشاچی. اینها رهرو هستند و به تحرکها رسیدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
springnasim
قرآن کتابی بود که پس از شکل گرفتن، رهبری کردن را میآموخت، که رشد، رهبری کردن استعدادهای تکامل یافته است.
springnasim
هیچ چیز بیحاصلتر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندنهای پیشنهادی نیست که پیش از طرح سؤال و جوشش پرسشها، گریبانگیر تازه راه افتادهها و نو مسلمانهای شعارزده میشود.
springnasim
دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند... در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار بماند، کاری انجام ندادهایم و بار خود را نگذاشتهایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم دیگر حرفی برای ما نیست و بازخواستی نیست. و همین است که دیگر سیل حادثهها و انبوه کارها، ما را خُرد نمیکند و به بازی نمیگیرد.
springnasim
در یک سوره این همه بار نهفته، آن هم با آن آغاز و این روابط و این همه دقت و این همه زییایی. اگر ما خودمان بخواهیم این گونه مطالب را بگوییم چگونه شروع میکنیم و چگونه به انجام میرسانیم. آیا این گونه میتوانیم از اعجاز قرآن و عظمت آن چیزی لمس کنیم؟ آیا با این مقایسهها زودتر به اعجاز و برتری قرآن نمیرسیم؟
حسین
«حَقّ»، اینکه حق چیست، گفتوگو زیاد است و خلاصه آنچه با قانونهای حاکم بر هستی و حاکم بر انسان هماهنگ و مطابق باشد و به رشد اینها بینجامد، حق است.
حق ثابتی است که ثبات میدهد.
حسین
ما در یک لحظه میتوانیم بیش از زمین و بیش از بهشت به دست بیاوریم. میتوانیم به رضوان و لقا دست بیابیم، که: «رِضْوانٌ مِنَ اَللّهِ اَکبَرُ اما در یک عمر به پشیزی قانع شدهایم و خوشحال هم هستیم. درست مثل اینکه طبیبی که در هر ساعت، هزار تومان میتواند به دست بیاورد، یک سالش را به صد کیلو ذرت بفروشد، زهی زهی تجارت.
آبیِ آسمونی
هر کس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر کس بشر بود ناچار از این جهت دادن و رهبری کردن برخوردار است. خود این استعدادها مهم نیستند و کاری که با دست یا فکر یا نیروی عظیم خود انجام میدهیم مهم نیست، بل مهم هدف و جهت این کارهاست که برای چه از اینها بهره میگیریم و در چه راهی آنها را به جریان میاندازیم.
آبیِ آسمونی
در لحظههای بحرانی تاریخ، کلمهها، فکرها، کارها و رابطهها، حدود خویش را از دست میدهند و از مفهوم خالی میشوند.
در این مرحله هر چیزی در جای هر چیز مینشیند؛ چون مرزها شکسته شدهاند و فقط آهنگهای کلمهها و جلوه کارها و شور فکرها، کارسازی مینمایند و یا درگیری پیش میآورند و این درگیریها، درگیریهایی لفظی هستند و بیبار و بینتیجه.
در این مرحله، قدرها و اندازهها و در نتیجه حدها و مرزها و در نتیجه قانونها و ضابطهها در هم میریزند، هر کس در هر کاری و هر کلمه در هر جایی و هر فکر در هر سری، ساز میزند و سرگردان میچرخد و جایگاهی ندارد، همچون غباری در فضایی.
fatemeh
انسان به خاطر معشوق میدود، هر چقدر معشوق عظیمتر و ارزندهتر باشد ناچار حرکت و کوششاش و در نتیجه سود او زیادتر خواهد شد.
حسین
در لحظههای بحرانی تاریخ، کلمهها، فکرها، کارها و رابطهها، حدود خویش را از دست میدهند و از مفهوم خالی میشوند.
در این مرحله هر چیزی در جای هر چیز مینشیند؛ چون مرزها شکسته شدهاند و فقط آهنگهای کلمهها و جلوه کارها و شور فکرها، کارسازی مینمایند و یا درگیری پیش میآورند و این درگیریها، درگیریهایی لفظی هستند و بیبار و بینتیجه.
در این مرحله، قدرها و اندازهها و در نتیجه حدها و مرزها و در نتیجه قانونها و ضابطهها در هم میریزند، هر کس در هر کاری و هر کلمه در هر جایی و هر فکر در هر سری، ساز میزند و سرگردان میچرخد و جایگاهی ندارد، همچون غباری در فضایی.
fatemeh
اگر لذت میبرم به خاطر این است که نمیدانم چه از دست دادهام.
امیرحسین باقری
برای به دست آوردن سرمایهها و استعدادهای انسان، دو راه هست: یکی مقایسه باموجودات دیگر و دیگری نیازها. هر نیاز نمایانگر یک استعداد بلکه استعدادهایی است. همانطور که نیاز غذا نمایانگر معده و رودهها و رگها و سلولهاست، همین طور نیاز امنیت ویقین و آزادی و اعتراف و نجوا و مقبولیت ووو نمایانگر استعدادهای عظیمی هستند. امنیت نمایانگر فکر است و یقین نمایانگر عقل و آزادی نمایانگر اراده و اعتراف نمایانگروجدان و... چون تفکرات، آرامش میخواهند و عقل و سنجش، یقین و انتخاب و اراده، آزادیو وجدان، نجوا و اعتراف
zahra rezaei
اینها رهرو هستند و به تحرکها رسیدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
نون صات
که رشد، رهبری کردن استعدادهای تکامل یافته است.
Pardis Leyli
انسان سرمایههایی دارد. در فاصله تولد و مرگ بر روی این سرمایهها تجارتهایی انجام میدهد.
و این سرمایه را در بازارها و تیمچههایی به جریان میاندازد. ناچار باید بهترین بازار و بهترین خریدار را بشناسد و بهترین میدان سودآفرین را جولانگاه خود بسازد و از تجارتهای خسارتبار بگریزد «تا سرمایههایش رشد کنند و توشه بینهایت راهی را که در پیش دارد فراهم سازد».
شاهرخ حاجی شریفی
ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم، نوشیدهایم و پیش از آنکه به اشتها آمده باشیم و با سؤالها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار کردهایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم، به کلمهها رسیدهایم ... و این است که باد کردهایم و با آنکه زیاد داریم، مریض و بیرمق هستیم و به امتلای ذهنی و پرخوری فکری دچار شدهایم ...
کاربر ۵۵۶۱۹۷۶
ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود، مؤمن میگفتیم و به هر کس که از ما کنار میکشید و لب به جام ما نمیزد، متقی میگفتیم و هر کس که دستودلباز میشد، محسن میگفتیم و هر کس که رام میگردید، صابر میگفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته میشد، ذاکر و شاکر میگفتیم.
ما به این گونه با مؤمن و متقی و محسن و صابر و شاکر و ذاکر ووو عادت کرده بودیم و اکنون که با قرآن و آن کلمههای دقیق و تیپهای مشخص برخورد میکنیم، باز همانها را مطرح میکنیم و همانها را میفهمیم و یا بهتر بگویم نفهمیده با آنها بازی میکنیم و بر آنها ستم مینماییم و این ستم از آنجا شروع میشود که ما بدون رسیدن به معنا و مقصود، به کلمهها و لفظها رسیدهایم و با الفاظ خالی اُنس گرفتهایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیدهایم...
کاربر ۵۵۶۱۹۷۶
و ما هم آفریده شتابها هستیم و فرزند حادثهها.
و این است که از قرآن بهره نمیگیریم ... چون خدای قرآن، نه با شتاب، که در جای خود آیهها را نشان میدهد... و از شتاب ما شتابی نمیگیرد...
«خُلِقَ الاِْنسانُ مِنْ عَجَلٍ ... سَأُریکمْ آیاتی. فَلا تَسْتَعْجِلُونَ....
کاربر ۵۵۶۱۹۷۶
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان