بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون؛ مجموعه داستان‌به‌هم‌پیوسته | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون؛ مجموعه داستان‌به‌هم‌پیوسته

بریده‌هایی از کتاب کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون؛ مجموعه داستان‌به‌هم‌پیوسته

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۶از ۱۲۷ رأی
۳٫۶
(۱۲۷)
صورت‌های زیادی را می‌بینم که به شیشهٔ ویترین چسبیده‌اند و زل زده‌اند به من. هیچ‌کدام‌شان حتا جرئت نکرده‌اند بیایند تو. با خودم فکر می‌کنم شاید چیز ترسناکی این‌جاست که نمی‌گذارد بیایند تو. برای این‌که بفهمم از چی می‌ترسند، کتابی را از توی یکی از قفسه‌ها بیرون می‌آورم. لبخند دوستانه‌ای می‌زنم و جلد کتاب را به طرف‌شان می‌گیرم. توضیح می‌دهم اگر بیایند تو، این کتاب را مفتی هدیه می‌دهم. آدم‌ها با دیدن کتاب جیغ می‌کشند و فرار می‌کنند. حدسم درست بود: از کتاب می‌ترسند. سرخورده از این کشف، کتاب را به قفسه‌اش برمی‌گردانم. وقتی اسمش را روی جلد می‌خوانم، نظرم در مورد فرار مردم کمی عوض می‌شود: دعوت به مراسم گردن‌زنی.
زهرا۵۸
سکوت مغازه کَرکننده است. حوصلهٔ کتاب‌ها هم سر رفته.
زهرا۵۸
پارچهٔ نم‌دار را روی کمدی الهی دانته آلیگیری می‌کشم. انگار کتاب‌ها هر چه قدیمی‌تر باشند زودتر خاک می‌گیرند. خانوادهٔ تیبو حسودی‌اش می‌شود. بدون این‌که بقیهٔ کتاب‌های قفسهٔ ادبیات فرانسه متوجه شوند آرام خاک هر چهار جلدش را می‌گیرم و بهش چشمک می‌زنم. وقتی برمی‌گردم، دکتر ژیواگو، دُن آرام و بقیهٔ کتاب‌های روسی مثل توده‌های خلقِ همیشه‌عصبانی زُل زده‌اند به من و انتظار دارند عدالت اجتماعی را اجرا کنم. حوصلهٔ اعتراض و انقلاب ندارم. پارچهٔ نم‌دار را دوباره می‌شورم و می‌چلانم و به اردوگاه کار اجباری می‌روم.
زهرا۵۸
برای تحریک مشتری‌ها سراغ مهم‌ترین حس‌شان می‌روم، حسی که مردها با آن عاشق می‌شوند: بینایی.
زهرا۵۸
عابرها از جلوِ مغازه رد می‌شوند. حتا نگاهی هم به کتاب‌های توی ویترین نمی‌کنند. حق با فروید است، «انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به‌تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.» البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید ترکیبش کرده‌ام.
زهرا۵۸
تقدیم به تو آخرین بازمانده از نژاد در حالِ انقراض انسانِ کتاب‌خوان
زهرا۵۸
دختری که شیطنت و بازی‌گوشی نداشته باشد آدم را افسرده می‌کند.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
مادرش رو می‌کند به من و می‌گوید «ببخشید آقا، شما هم تو زحمت افتادین. بچه‌های امروزی جز دردسر هیچی ندارن.» «بچه‌های امروزی رو پدر و مادرهای امروزی تربیت کرده‌ن.» این چیزی بود که باید می‌گفتم، ولی به جایش می‌گویم «خواهش می‌کنم. دردسری نداشت.»
نور
«آدمی اگر چنین بوده یا هست یا خواهد بود، بدان معنی نیست که تا ابد چنین بوده یا هست یا خواهد بود، بلکه یک روز چنین شده و روز دیگر چنین نخواهد بود.»
نور
حق با فروید است، «انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به‌تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.» البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید ترکیبش کرده‌ام.
نور
رابینسون کتاب‌های جدید را می‌آورد و جای پول کتاب‌های قدیمی را برمی‌دارد. هوا سردتر شده. از توی جیبم فندک زیپوِ سیاه را بیرون می‌آورم و می‌دهم به پیرمرد. پوزخندی می‌زند و می‌گوید «گاز نداره.» روی یک تکه‌کاغذ می‌نویسد «فندک چرچیل» و می‌چسباند به فندک و می‌گذاردش کنار عصای چارلی چاپلین.
منصوره جعفری
حق با فروید است، «انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به‌تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.»
پویا
شاید بهتر بود من هم جای کتاب‌فروشی قلیان‌سرا می‌زدم. اسمش را هم می‌گذاشتم «گرشاسب».
AS4438
«برای پیروز شدن در رقابت، لازم نیست آن‌قدر تلاش کنید که نفر اول بشوید، همین‌قدر که بتوانید رقیب را حذف کنید کافی است.»
AS4438
بچه‌های امروزی جز دردسر هیچی ندارن.» «بچه‌های امروزی رو پدر و مادرهای امروزی تربیت کرده‌ن.»
AS4438
«وقتی نابغه‌ای در دنیا پیدا می‌شود، می‌توانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیهش متحد می‌شوند.» این جمله را توی مقدمهٔ کتاب اتحادیهٔ ابلهان می‌خوانم. با این‌که نابغه نیستم، درک می‌کنم. شاید به این دلیل که ابلهان ممکن است به سرشان بزند و علیه افراد عادی هم باهم متحد شوند.
کاربر ۱۱۱۷۵۷۱
حق با فروید است، «انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به‌تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.» البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید ترکیبش کرده‌ام.
هلیا طارمی
«انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به‌تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.»
پردیس
. تقریباً مطمئنم داخلش بچه هم نیست، چون نه لگدی احساس می‌کنم نه حالت تهوع دارم. غیر از این‌ها، از لحاظ فیزیولوژیکی هم شکمم توانایی میزبانی بچه را ندارد و تمام راه‌های ورود و خروج بچه مسدود شده‌اند. بااین‌حال، می‌گویم «تقریباً»، چون به جهش ژنتیکی اعتقاد دارم.
Soheyla
مرد چاق فحش‌های «کاف» داری به موتورسوار و اسکیت‌سوار می‌دهد. پسر جوان فحش‌های «گاف» داری به موتورسوار و مرد چاق می‌دهد. موتورسوار هم فحش‌های «خواهرومادر» داری به اسکیت‌سوار و مرد چاق می‌دهد و بعد هر کسی سهم خودش را از فحش‌ها برمی‌دارد و به راه خودش ادامه می‌دهد.
Soheyla

حجم

۱۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۴۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان