بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سومین پلیس | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سومین پلیس اثر فلن اویراین

بریده‌هایی از کتاب سومین پلیس

نویسنده:فلن اویراین
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۶ رأی
۳٫۷
(۵۶)
داد زدم «من مقاومت می‌کنم. من برای حفظ جونم می‌جنگم حتا اگه توی این راه کشته بشم.»
Mahnaz
مرد جوانی ساکنِ همان شهر تردیدهایی جدی داشت دربارهٔ دختری جوان و کم‌کم احساس می‌کرد که این مسئله دارد بر ذهنش سنگینی می‌کند و چیزی نمانده که در روند فعالیت عقل سلیمش اخلال ایجاد کند، بنابراین به دیدن دو سلبی رفت تا با او مشورت کند. دو سلبی به‌جای این‌که تفکرات شیطانی را از ذهن مرد جوان براند، که به‌راحتی برایش ممکن بود، پنجاه احتمال غیرقابل اثبات مطرح کرد که هر کدام‌شان پیچیدگی‌های بیشتری را پیش می‌کشیدند که خود را تا ابدیت می‌گستردند، به این ترتیب معمای بانوی جوان در حد هیچ تقلیل یافت. این شد که مرد جوان که از ترس یک احتمال بد به آن‌جا آمده بود، خانه را با یقین وقوع بدترین چیز ترک کرد و در مسیر بازگشت شادمانه به خودکشی می‌اندیشید.
Mahnaz
تا حالا یه سوزن توی تخت‌خوابت گم کردی؟ شک همون‌قدر ذهن آدم رو آزار می‌ده.»
Mary gholami
بالاخره گفت «حالا این رو بهم بگو. تو مطلوبی نداری؟» این سؤال عجیب برایم غیرمنتظره بود ولی خیلی سریع جواب دادم. گفتم که دارم. «مطلوبت چیه؟» «چیزی رو که دنبالش می‌گردم پیدا کنم.» مارتین فینوکان گفت «چه مطلوب بزرگی. چه‌طور می‌خوای عملیش کنی و با مشکل عدم‌قطعیتش کنار بیای و دست آخر تبدیلش کنی به امری قابل حُصول؟»
کاربر ۲۵۸۹۰۶۵
زندگی یه اشتباه بزرگه و نداشتنش بهتر از داشتنشه.»
کاربر ۲۵۸۹۰۶۵
«به این می‌گی زندگی؟‌ ترجیح می‌دادم نداشته باشمش. به هیچ دردی نمی‌خوره. نه می‌تونی بخوریش، نه بنوشیش و نه توی پیپت دودش کنی. نه از بارون حفظت می‌کنه و نه تو تاریکی بغلت رو پر می‌کنه، زندگی یه اشتباه بزرگه و نداشتنش بهتر از داشتنشه.»
Violette
دو سلبی وضعیت انسانِ روی زمین را به مردی تشبیه می‌کند که روی سیمی نازک راه می‌رود؛ یا باید به راه رفتنش ادامه بدهد یا بمیرد، هر چند که تصور می‌کند آزاد است. نتیجهٔ حرکت در این مدارِ محدود منجر به توهمی دائمی می‌شود که همه به اسم «زندگی» می‌شناسند، با محدودیت‌ها و رنج‌ها و غرابت‌های بی‌شمارش.
Mahnaz
«وجود انسان توهمی است که در خود توهمات ثانویهٔ شب و روز را در بردارد (دومی وضعیت غیربهداشتی جَوّ است به خاطر انباشت هوای سیاه) در شأن انسان عاقل نیست که خود را دلواپس نزدیک شدنِ موهومِ توهُّمِ اعظم کند که مرگ می‌نامندش.»
Mahnaz
گفتم «شما قانون اول معرفت رو به من گفتین، دومیش چیه؟» گفت «این سؤال رو می‌شه جواب داد. قوانین معرفت کلاً پنج‌تا هستن. همیشه سؤال‌هایی رو که لازم هستن بپرس، ولی هرگز به هیچ سؤالی جواب نده
کاربر ۲۵۸۹۰۶۵
گروهبان نگاه خیره‌اش را که هنوز از تماشای آتش داغ بود به من دوخت؛ گرمایش را حس کردم. گفت «شروع معرفت سؤال پرسیدن و جواب ندادنه. تو معرفت رو از طریق پرسیدن کسب می‌کنی و من از طریق جواب ندادن.
کاربر ۲۵۸۹۰۶۵

حجم

۲۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان