بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اخبات | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اخبات

بریده‌هایی از کتاب اخبات

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۹۶ رأی
۴٫۷
(۹۶)
مشکلات، بدی‌ها و سیاهی‌ها، موضوع کار رسول است، نه مانع کار او.
:)
ما یاد گرفته‌ایم فقط بهانه بیاوریم و غُر بزنیم که نمی‌گذارند کار کنیم یا جامعه منحرف شده و دیگر نمی‌شود کاری انجام داد و ... در حالی که هر چه مشکلات زیادتر شود، تکالیف بیشتر می‌شود.
:)
اتصال به حق و انقطاع از خلق، نفوس را بهشتی می‌کند و ضمانت بهشت را به دنبال دارد.
:)
غنای از غیر حقّ، خود، درهای بهشت را باز می‌کند. سجود هم قرب است و اتصال و طولانی شدنش، یک نوع چشیدن باطنی می‌خواهد. پس جواب حضرت، هر دو راه را باز کرده است.
:)
من اِدلال دارم. ناز دارم. اگر دیر به من بدهد، عتاب و سرزنش می‌کنم، در حالی که: «وَ لَعَلَّ الَّذی أَبْطَأَ عَنِّی هُوَ خَیرٌ لِی»؛ شاید آن کندی‌ها یا دیر دادن‌ها به خاطر این است که من ظرفی و ظرافتی پیدا کنم. پاک شوم و نعمت‌ها را آلوده نکنم.
:)
خدایا! ما را به عبادی ملحق کن که با سر رفتند. با شتاب رفتند؛ آنهایی که درِ خانه تو مستمرّآ ایستاده بودند و درِ دیگری را نمی‌شناختند و به جای اینکه عبد نفسشان باشند، عبد خلق باشند، عبد دنیا باشند، عبد شیطان باشند، عبد تو شده بودند. عبدالله بودند. و با این حرکت و شتاب، با این عبودیت، هیبت تو آنها را به اشفاق انداخته بود. خدایا! ما را به آنها ملحق کن؛ مایی که نشسته‌ایم، مایی که خزیده‌ایم.
:)
کسی که از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او می‌ترساند.
:)
تأویل احادیث تنها به معنای علم تعبیر خواب نیست. تأویل احادیث؛ یعنی اینکه تو بتوانی حوادث تازه را به اصول ثابت و مشخصی که در دست می‌باشد، برگردانی. و این سیر بعد از بلوغ است. وقتی است که در تو اجتباء آمد.
:)
بسوزد ریشه کسانی که می‌گویند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالی که همه انبیاء آمده‌اند تا به انسان بگویند که به دنیا که هیچ، حتی به بهشت هم قانع نشود!
:)
در مقطعی هم انسان خود را با دیگران می‌سنجد و می‌بیند که آنها چطور پریدند و رفتند و ما چگونه زمین‌گیر شده‌ایم. یکی از دوستان می‌گفت: انسان این چیزها را می‌بیند و می‌شنود و می‌خواهد حرکت کند، اما برایش سنگین است و نمی‌تواند؛ چون می‌بیند که اهل حق کم هستند، در حالی که آدمی اگر قبول کرد که راه، رفتنی است، باید حرکت کند. نباید کمی اهلِ حق، مشکل او باشد، که: «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ». باید شاکر بود تا به نتیجه رسید.
:)
حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ»
:)
بعضی وقت‌ها که با رفقا دور هم جمع هستیم، وقتی کسی را می‌بینم که پایش به استکانی و یا آشغالی می‌خورد و بدون توجه عبور می‌کند و آن را بر نمی‌دارد، این معنا به ذهنم خطور می‌کند که وقتی امروز دعوت این حوادث کوچک را ندیده می‌گیریم و این استکان و یا آشغال را برنمی‌داریم، قطعآ در فردای دیگر، دعوت حوادث بزرگ را هم ندیده خواهیم گرفت. اگر فردا پیش ما صدها شکم را هم پاره کنند، بی‌تفاوت خواهیم بود، اگر هم دعوت حوادث را شنیدیم و اقدامی کردیم، منتظریم تا مزدی و ترفیعی بدهند و یا لااقل سپاسی بکنند!
:)
من در حالتی باشم که خوبی‌هایم را حتی اگر زیاد هستند، کم ببینم و بدی‌هایم را حتی اگر کم هستند، زیاد ببینم.
:)
اگر کسی دو روزش با هم مساوی بود، مغبون است.
:)
ماندن در راه، کم از عقب‌گرد نیست.
:)
پس همیشه باید یک وحشت در دل ما وجود داشته باشد و آن این است که به هر مرحله‌ای که برسیم، با یک کفران و یک گرفتاری، منحط خواهیم شد.
:)
این ابتلاء است که دل‌ها را نگه می‌دارد و متواضع می‌کند. غرور را می‌ریزد و عظمت‌ها کنار می‌رود. در این موقع، غربتی را احساس می‌کنی و ذلّت و توجه باطنی بیشتری برایت می‌آید.
:)
مادامی که این ذلت‌های باطنی، دل ما را نگرفته باشد و این انکسارها، این توجه‌ها، این فروتنی‌ها، این فراخی‌ها و این گشایش‌ها نیامده باشد، سر بلند می‌کنیم و مغرور می‌شویم. آنجا که خیال می‌کنیم نزدیک شده‌ایم، همانجا دور شده‌ایم. آنجا که خیال می‌کنیم راه پیدا کرده‌ایم، همانجا رجیم شده‌ایم. و آنجا که محاسبه می‌کنیم: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»، خدا می‌گوید: «فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّک رَجیمٌ وَ اِنَّ عَلَیک اللَّعْنَةَ اِلی یوْمِ الدّینِ»، او را بیرون کنید.
:)
ما محدودیم و محدودیت‌های ما، باعث محرومیت‌های ماست. همین که حالی پیدا می‌کنیم، غرورها می‌آید و همین که دری را به روی ما می‌بندند، مأیوس می‌شویم. اینها آفت‌های ماست که در طاعت متوقّعیم و در معصیت ناامید؛ در حالی که مطلوبِ از طاعت و عصیان، انکسار است.
:)
در روایتی آمده است: من عبدم را شبی از شب‌ها بیدار می‌کنم. او بلند می‌شود و با من مناجات می‌کند و انس می‌گیرد. کم کم از خودش، خوشش می‌آید و از حالتش لذت می‌برد. اینجاست که او را خواب می‌کنم. بیدار می‌شود، در حالی که نمازش قضا شده و از خود ناراحت و خشمگین است: «ماقِتٌ لِنَفْسِهِ زارِیءٌ عَلَیها». در این حالت است که آن بنده به من نزدیک شده و از خودش فاصله گرفته است.
:)

حجم

۸۳٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۸۳٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰
۵۰%
تومان