بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۳)
هفتهها میگذرد و ما به برگشتن آنماری عادت میکنیم. زمان در خیال من سپری میشود. بودنِ آنماری برای من عادی شده و این فوقالعاده است. برای اینکه عادی بودنِ وجود کسی یک نعمت است؛ داشتن او بدون فکر کردن به از دست دادن یا دوباره هرگز ندیدن او، این یک نعمت است.
parnian
همیشه راهحلی برای ناامیدی هست و آن، وعدۀ زیباییهاییست که در آینده در انتظار است.
parnian
«وقتی مسئلهای مرا آزار میدهد، بهدنبال پناهگاه میگردم. لازم نیست راه دوری بروم: سفر به قلمرو حافظۀ ادبی کفایت میکند. کجا میشود مشغولیتی نابتر، همنشینی سرگرمکنندهتر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟» دقیقاً همین است.
فریبا
همیشه حصارهایی بین دوستان وجود دارد؛ زوایای پنهان و احساساتی مخفی. درحالیکه در کتابها شخصیتها به من شناسانده شدهاند، چه بیرونشان و چه درونشان و با شناخت آنها من خودم و آدمهای واقعی ساکن در دنیایم را میشناسم.
zeynab
من رغبت نداشتم کتابهایی را بخوانم که دربارۀ جنگ و تجربههایی ترسناک، آزاردهنده و ناراحتکننده بودند. اما حالا دیگر درک میکردم چرا خواندن چنین کتابهایی مهم است؛ چون برای درک جهان و برای درک خویشتن مهم است که همۀ تجربههای بشری را ببینم تا معلوم شود چه چیزی برایم مهم است، و چه کسی برایم ارزشمند است و چرا.
zeynab
سیریل کانلی، نویسنده و منتقد ادبی قرن بیستم، نوشته: «کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.»
فریبا
شامگاه، با دل و قلبی لرزان، دوباره به آن اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید زندگی یعنی همین؛ ناامیدیهای بسیار، اما همینطور هم لحظههای نادر زیبایی، آنجا که زمان دیگر همچون سابق نیست... یک همیشۀ در هرگز است.
lala.und.sophie
ابراز عشق است که ما را گرم نگه میدارد؛ حتی در روزهای پایانی زمستان.
zeynab
هستۀ اصلی عشق همین است؛ یک نفر برای دیگری مهم است، یک وجود از بین همۀ زندگیهای دیگر اهمیت دارد. یک نفر برای چیزی بخصوص و خاص ارزشمند میشود. ما جایگزینشدنی نیستیم. ما بر اساس اینکه چطور دوست داشته میشویم منحصربهفردیم.
zeynab
اما زیستن هم مانند مُردن موجهایی در زندگیاش گسترانده بود؛ فشارهایی از آنچه دید، رنجهایی که کشید و چیزهایی که میدانست.
sepid
ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف میکنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف میکنیم که آن کتاب جنبههایی از وجودمان را بهخوبی نشان میدهد؛
zeynab
کسی که زنگ زده بود میپرسید: «سرت شلوغ است؟»
«بله، مشغول کار هستم.» نشسته روی مبل، گربهها کنارم، داشتم یک کتاب خیلی خوب میخواندم. کار من امسال این بود و کار خوبی هم بود. درآمدی در کار نبود، اما رضایتمندیاش هر روزه و عمیق بود.
zeynab
درسِ اولین کتاب سالَم، ظرافت جوجهتیغی، را به خاطر آوردم. اینکه لحظههای زیبایی را پیدا کنم؛ آن لحظههای «همیشۀ در هرگز» را. زیبایی را پیدا میکردم، خاطرات را به یاد میآوردم و احساس گناه را میبخشیدم. آرامش را جستوجو میکردم و شادی را مییافتم. مسیرم رو به جلو روشن بود. مسیری که با کلمات روشن شده بود؛ کلماتی که تبدیل به جمله و پاراگراف و فصل و کتاب میشدند. راهم با کتابها فرش شده بود.
zeynab
گسترده است» دنبال کند؟ او فهمیده است که «هر کسی خودش باید کنترل زندگیاش را در دست بگیرد یا مانند شاخهای شکسته خود را به جریان آب بسپارد.»
zeynab
«چرا مردم اینقدر از فکر کردن میترسند؟ چرا هیچ وقتی برای اندیشیدن نمیگذارند؟ سکون اشکالی ندارد؛ پوچی، دور خود چرخیدن و حتی شاد نبودن اشکالی ندارد. فکر میکنم این چیزها قدمهای نخستین تولد یک فکر جدید است. برای همین است که دوست دارم کتاب بخوانم.»
zeynab
بخشیدن شکل والایی از پذیرش است؛ پذیرش اینکه زندگی عادلانه نیست
zeynab
عادی بودنِ وجود کسی یک نعمت است؛
شریفی
ری بردبری، در کتاب فارنهایت ۴۵۱، بوی کتابها را اینطور توصیف میکند: «مثل بوی جوز هندی یا یکجور ادویۀ خارجی.» از نظر من هم کتابها بوی ادویه میدهند، اما بوی یک ادویۀ بومی؛ آرامشبخش و آشنا.
هانی
ـ میخواهی به تو بگویم که چرا به نظر من یادآوری ظلمی که بر ما واقع شده، برایمان مفید است؟
ـ بله.
ـ چون در این صورت ممکن است آن را ببخشیم.
چارلز دیکنز
مرد تسخیرشده و معاملۀ شبح
zeynab
بعد از اینکه آنماری از دنیا رفت، غم و اندوه بخشی از زندگی من شد. آرامآرام متوجه شدم این غم دورشدنی نیست. اندوه، شکستِ خشونتبار منطق است و منطق قدرت مقابله با آن را ندارد.
zeynab
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان