بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۵)
رنجِ دانستنِ این حقیقت که نتوانستم از خواهرم در مقابل مرگ محافظت کنم. تنها چیزی که خواسته بودم این بود: «بگذار من آن کسی باشم که میداند!» میخواستم من آن کسی باشم که مرگ را برعهده میگیرد و بقیه، از جمله آنماری، از دستش در امان باشند.
Nika
کسانی که دوستشان دارم از همهچیز مهمترند.
من باید همیشه به آنها بگویم که چقدر برایم مهماند. ابراز عشق است که ما را گرم نگه میدارد؛ حتی در روزهای پایانی زمستان.
کتاب باز
. وقتی اعتراف میکنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف میکنیم که آن کتاب جنبههایی از وجودمان را بهخوبی نشان میدهد
یونا
«در زندگی بهدنبال خوشبختی نگردید؛ زندگی خودش خوشبختی است.»
zohreh spr
همۀ آدمها یک قبل و یک بعد دارند. ایام زندگی ما با یک حادثۀ ازدستدادن یا رنج کشیدن یا گرفتاری به چند بخش تقسیم شده است. برای من آن حادثه مرگ خواهرم بود؛
B-vafa
و در آنجا آرامشی خواهم یافت؛ آرامشی که قطرهقطره از راه میرسد
قطرهقطره، از نقاب صبحگاه تا آواز جیرجیرکها
آنجا نیمهشب سوسویی دارد، و نیمروز درخششی ارغوانی
و شامگاه پر است از صدای بالزدن سُهرهها.
B-vafa
شبِ غمزده تاریکیاش را روی زمینها گسترده است... بهار از راه رسیده؛ خشک و امیدبخش. شاخههای برنجین رنگپریدۀ توسکا جوانه زدهاند... هوای اطراف رایحۀ تند علفهای وحشیِ گزنده را دارد.
B-vafa
اما با وجود همۀ بیخبریهایم، میدانم وقایعی در تجربههای بشر وجود دارد که من برای احساس و درک آنها ساخته شدهام.
B-vafa
«دنیا جهنم است... حتی اگر فردا دنیا بهشت شود، بهخاطر آنچه در گذشته اتفاق افتاده اصلاً عالی نخواهد بود. گذشته هیچگاه درست نخواهد شد.»
B-vafa
اما زیستن هم مانند مُردن موجهایی در زندگیاش گسترانده بود؛ فشارهایی از آنچه دید، رنجهایی که کشید و چیزهایی که میدانست.
B-vafa
«دنبال خوشبختی نگرد؛ خود زندگی خوشبختی است.
حلماء
«شادیِ بخشش» موجب رضایتخاطر هر دو طرف میشود، چه فرد محتاج به آن و چه فرد بخشنده.
هرگز
همهجا به جستوجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تکوتنها با کتابی کوچک.
هرگز
آیا تابهحال قلبت بهخاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدتها بعد از تمام کردن کتابی نویسندهاش همچنان در گوشَت نجوا کند؟
shabnam kazemfar
ما به کتابهایی نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخزدۀ درونمان.
- فرانتس کافکا
ونوشه
هر لحظهای که در زندگی تجربه میشود میتواند آینده را رقم بزند. زمان حال از گذشته نشئت میگیرد.
12345
کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.
سیریل کانلی
fateme.notes
افلاطون گفته: «مهربان باش؛ زیرا هر کسی را که میبینی در نبردی سخت مشغول مبارزه است.»
rain_88
ما نمیتوانیم اتفاقات اطرافمان را کنترل کنیم، اما مسئول عکسالعملهایمان نسبت به آن اتفاقات هستیم.
rain_88
«کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.»
Parinaz
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان