بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۵)
کتابها گذشته و حال مرا به جلو سوق میدهند و به من امیدواری میدهند که چه چیزهایی را میتوان به یاد آورد. همچنین هشدار میدهند که چه چیزهایی نباید فراموش شود. آنها خون را بعد از زخمزدنهای بیرحمانۀ زندگی دوباره به جریان میاندازند.
az_kh
مردم اغلب از اهمیت زندگی در لحظۀ اکنون حرف میزنند و غبطه میخورند به اینکه کودکان بیاینکه به گذشته فکر کنند یا نگران آینده باشند از لحظات شاد اکنونشان لذت میبرند. باشد! موافقم. اما این تجربه - تجربۀ زندگیِ سپریشده- است که به ما امکان میدهد لحظات شاد را به خاطر بیاوریم و دوباره احساس شادی کنیم. این از تواناییهای ماست که لحظهای را که به ما قدرت و توان میدهد دوباره زندگی کنیم. بقای ما به تواناییِ بهخاطرآوردن بستگی دارد (کدام نوع توت را نخوریم؛ از حیوانات بزرگ درنده دور بمانیم؛ نزدیک آتش چمباتمه بزنیم ولی به آن دست نزنیم). اما نجات ما از خودِ درونیمان به خاطرهها بستگی دارد
🍃نــہـــالــــے🍃
شامگاه، با دل و قلبی لرزان، دوباره به آن اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید زندگی یعنی همین؛ ناامیدیهای بسیار، اما همینطور هم لحظههای نادر زیبایی، آنجا که زمان دیگر همچون سابق نیست... یک همیشۀ در هرگز است.
موریِل باربری
ظرافت جوجهتیغی
🍃نــہـــالــــے🍃
کتابدوستانی هم هستند که از ترس اینکه گنجینۀ کتابشان را برای همیشه از دست بدهند هرگز کتاب امانت نمیدهند. (یک ضربالمثل قدیمی عربی اندرز میدهد که «کسی که کتاب امانت میدهد یک احمق است؛ اما کسی که کتاب را پس میدهد احمقتر است.») من به پیروی از توصیۀ هنری میلر همیشه اهل امانت دادن کتاب بودهام: «کتابها هم مثل پول دائماً باید در گردش باشند. تا جایی که بشود، قرض بدهید و قرض بگیرید؛ هم کتاب را و هم پول را! مخصوصاً کتاب را؛ کتابها بهمراتب بیشتر از پول، چیزی برای عرضهکردن دارند.
کاربر ۱۳۰۶۴۰۲
تنها مرهمِ اندوه خاطره است؛ تنها تسکین دردِ فقدان کسی، اذعان به زندگیای است که پیش از این وجود داشته است.
fateme ardestani
«بله نینا؛ زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین میکند -صددرصد و بیهیچ شک و شبههای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.» اتفاقات خوب. این دیگر توانایی خود ماست که این لحظهها را تشخیص دهیم و برای نجاتیافتن و حتی رشدکردن دودستی و محکم به آن لحظات خوب بچسبیم؛ و زمانی که بتوانیم زیباییها را با هم شریک شویم، امید دوباره زنده میشود.
sahar 75
دوستانِ من! امروز یک روز از عمر ما کم شده، از عمر همۀ ما، و شادی تنها چیزی است که سرعت گذر زمان را کم میکند
Mina
این درخت افرای کوچک داشت زیر سایۀ درختهای بزرگتر رشد میکرد. آنجا دیگر از این بزرگتر نمیشد، درحالیکه میتوانست بزرگتر بشود. با نور و هوا و فضای بیشتر میتوانست بلندتر بشود. این درخت زمینۀ رشد داشت و من نجاتش دادم. تنها هزینهای که آن درخت داشت زحمت کندن و تا اینجا آوردن و کاشتنش توی زمین بود.
کتاب باز
زمانی که هزاران کیلومتر آنطرفتر زلزلهای به وقوع میپیوندد هیچ لرزشی را زیر پاهایم حس نمیکنم، یا وقتی آن طرف دنیا کشتارهای دستهجمعی صورت میگیرد از غم و اندوهی ناگهانی رنج نمیبرم. من سوختن دستهای کالویندر با سیگار را احساس نکردم.
اما با وجود همۀ بیخبریهایم، میدانم وقایعی در تجربههای بشر وجود دارد که من برای احساس و درک آنها ساخته شدهام. این بهواسطۀ قدرت کتاب خواندن صورت گرفته است.
کتاب باز
زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین میکند -صددرصد و بیهیچ شک و شبههای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.
alf
این نعمتی است که ما انسانها از آن برخورداریم؛ یک عمر چسبیدن به زیباییهایی که در یک لحظه حس کردهایم. ناگهان زیبایی نزد ما فرامیرسد و ما با سپاسگزاری آن را میپذیریم. ممکن است مکان و زمان آن را نتوانیم بهخاطر بیاوریم، اما خاطرهها قادرند با یک جرقه، بدون هیچ هشداری یا از روی عمد به ذهنمان هجوم بیاورند
Qeziii
تو برای من مهم هستی.
کتاب باز
. من به بقیۀ انسانیت متصل شدهام؛ نه از طریق اشتراک در کارمای جمعی، بلکه از طریق تجربههای مختلف و احساسات مشترک؛ بهوسیلۀ وسعت قلبهایمان.
کتاب خواندن باعث شد ببینم که فقدان و پریشانی من، با پریشانی دیگرانی هماهنگ است که دنبال یافتن معنایی برای اتفاقات غیرمنتظره، ترسناک و اجتنابناپذیر بودند.
you3fi@
. من به بقیۀ انسانیت متصل شدهام؛ نه از طریق اشتراک در کارمای جمعی، بلکه از طریق تجربههای مختلف و احساسات مشترک؛ بهوسیلۀ وسعت قلبهایمان.
کتاب خواندن باعث شد ببینم که فقدان و پریشانی من، با پریشانی دیگرانی هماهنگ است که دنبال یافتن معنایی برای اتفاقات غیرمنتظره، ترسناک و اجتنابناپذیر بودند.
you3fi@
من به بقیۀ انسانیت متصل شدهام؛ نه از طریق اشتراک در کارمای جمعی، بلکه از طریق تجربههای مختلف و احساسات مشترک؛ بهوسیلۀ وسعت قلبهایمان.
you3fi@
او مصمم است که هرگز ازدواج نکند و از بیماریهایی که بچهدار شدن در پی دارد رنج نبرد: «منصفانه نبود که ازدواج را دلیل مرگ دو خواهرش بداند، اما او حاضر نبود ریسک کند. زندگیاش را بهخاطر یک مرد از دست بدهد؟ او این کار را نخواهد کرد. او کارهای زیادی داشت که باید انجام میداد.»
Mina
«بله نینا؛ زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین میکند -صددرصد و بیهیچ شک و شبههای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.»
یگانه
کتابهای زیادی منتظرند تا خوانده شوند، خوشیهای زیادی منتظرند تا کشف شوند، شگفتیهای زیادی منتظرند تا آشکار شوند.
حلماء
زندگی من بازتابی از زندگی اوست. من خودم را محکم به زندگی او پیوند میزنم، نه به مرگش. مرگ همۀ انتخابها را از او گرفته، اما از من که نگرفته و من همیشه زندگی در کنار او را انتخاب میکنم و او در همۀ خاطراتی که از زندگیکردنش دارم، زنده است. او به شکل دادن من، راهنماییام و نصیحتم ادامه میدهد.
حلماء
سالِ هر روز یک کتاب من، سال آسایشگاه من بود. سال من بهدور از هوای ناسالم خشم و اندوهی که زندگیام را از آن انباشته بودم. گریزی بود به بادهای شفابخش ملایم تپههای کتاب. سال کتابخوانی من وقفۀ من بود، تعلیق من در زمان بین اندوه جانکاه مرگ خواهرم و آیندهای که حالا در کنارم ایستاده بود. من در مدت یک سالِ تمام استراحت و فراغت با کتابها، شفا پیدا کردم. حتی از آن هم بیشتر، آموختم که چگونه از مرحلۀ بهبودی فراتر بروم.
حلماء
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان