بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هنر عشق ورزیدن | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هنر عشق ورزیدن

بریده‌هایی از کتاب هنر عشق ورزیدن

نویسنده:اریک فروم
امتیاز:
۳.۶از ۵۸ رأی
۳٫۶
(۵۸)
انسان‌ در حین آفریدن با دنیای خارج متحد می‌شود. ولی این فقط در مورد کار ثمر‌بخش، کاری که خود من آن را طرح کرده و به ثمر رسانده باشم و نتیجه‌اش را ببینم، صدق می‌کند، و الا در جریان کار یک کارمند امروزی یا کارگری که روی تسمه‌ی نقاله کار می‌کند، دیگر از کیفیت وحدتبخش کار چیزی احساس نمی‌شود. در اینجا کارگر چیزی جز زائده‌ی ماشین یا سازمان اداری نیست. او دیگر خودش نیست، بنابراین هیچ‌گونه پیوندی، جز همان همرنگی با جماعت، روی نمی‌دهد.
Juror #8
انسان به موجود «از نه صبح تا پنج بعدازظهر» تبدیل می‌شود، او جزئی از نیروی کار یا جزئی از «بوروکراسی» مدیران عامل و کارمندان است. او منفرداً نمی‌تواند قدمی بردارد، کار او به‌وسیله سازمان کار مشخص شده است، حتی بین آنان که پله‌های بالای نردبان را می‌پیمایند و آنان که در ابتدای آن هستند، تفاوتی موجود نیست. همه‌ی آنان کاری را انجام می‌دهند که به‌وسیله‌ی ساخت کلی سازمان تجویز شده است. با سرعت و با سبک تجویز شده کار می‌کنند. حتی طرز احساس نیز از قبل تجویز شده است؛ شادکامی، مدارا، قابلیت، اعتماد، بلندپروازی، قدرت راه آمدن با دیگران همگی چنینند. شوخی و تفریح نیز، به همین ترتیب، دارای جریانی عادی و منظم است،
Juror #8
برابری گروهی فقط یک امتیاز دارد، و آن این است که دائمی است نه منقطع و متناوب.
Juror #8
انسان فقط می‌تواند به‌وسیله‌ی تکامل قوه‌ی عاقله‌ی خود، با دست یافتن به هماهنگی جدید؛ یعنی نوعی هماهنگی انسانی، به جای هماهنگی از دست رفته‌ی دوران پیش از انسان، که دیگر بازگشت‌پذیر نیست، پیش برود.
Juror #8
پیوندی که از راه همرنگی با جماعت به وجود بیاید حاد و شدید نیست؛ بلکه آرام است، و از جریانی منظم و عادی اثر می‌پذیرد، و درست به همین دلیل غالباً نمی‌تواند اضطراب جدایی را التیام بخشد.
Juror #8
درست همان‌طور که امروز تولیدات عظیم ماشینی اجناس و مایحتاج همسان و یک‌جور بیرون می‌دهد، اجتماع ماشینی هم به انسان‌های همسان و طبق نمونه نیاز دارد، و این است آنچه بدان «برابری» نام می‌دهند.
Juror #8
مردان و زنان، به عوض اینکه در دو قطب متقارن به کسب برابری نایل آیند، همسان می‌شوند. جامعه‌ی معاصر این آرمان برابری را، که در آن از فرد اثری باقی نمانده است، توصیه می‌کند، زیرا که به افراد بشر مانند ذرات اتم، که هر یک همسان دیگری است، نیازمند است تا آنها را بدون اشکال و اصطکاک به تجاوز همگانی وا دارد؛ به طوری که همگی از یک فرمان اطاعت کنند، و در ضمن همه یقین داشته باشند که از آرزوهای خود پیروی می‌کنند.
Juror #8
برابری به چنین قیمت زیادی خریداری شده است: زنان برابرند، زیرا دیگر با مردان تفاوتی ندارند. این فرض فلسفه‌ی روشنگری، که روح جنسیت ندارد عملاً مورد اعتقاد عموم شده است. این اعتقاد، که زن و مرد از نظر جنسی در دو قطب مخالف قرار دارند، در حال نابودی است، و همگام با آن عشق نیز، که بر این تفاوت مبتنی است، در حال از میان رفتن است.
Juror #8
متفکران مکاتب مختلف سوسیالیستی، به پیروی از فلسفه‌ی روشنگری، برابری را هم‌طراز با از میان رفتن استثمار، و بهره‌کشی انسان از انسان دانسته‌اند، خواه این بهره‌کشی ستمگرانه باشد خواه «انسانی».
Juror #8
برابری به‌عنوان یکی از شرایط رشد فردیت درواقع ماهیت فلسفه‌ی روشنگری دنیای غرب بود. منظور از چنین برابری (که کانت آن را روشن‌تر از همه بیان کرده است) این است که هیچ انسانی نباید برای غایات انسانی دیگر وسیله قرار بگیرد. تا آنجا که انسان به منزله‌ی یک هدف، و فقط یک هدف، مطرح است همه با هم برابرند، ولی هرگز برای یکدیگر وسیله قرار نمی‌گیرند.
Juror #8
در جامعه‌ی سرمایه‌داری امروز معنی برابری دگرگون شده است. امروز برابری یعنی برابری آدم‌های ماشینی و انسان‌هایی که فردیت خود را از دست داده‌اند. منظور از برابری امروز، بیش‌تر «همسان» بودن است تا «یکی بودن».
Juror #8
از‌آنجا‌که به‌هرحال این احتیاج در بشر هست که همیشه خود را متفاوت با دیگران بداند، سعی می‌کند این احساس را به‌وسیله‌ی تفاوت‌های جزئی برای خود زنده نگه دارد؛ نوشتن حرف اول نام و نام خانوادگی روی کیف دستی یا زیرجامه، حک نام خود روی قاب‌هایی که روی میزشان قرار گرفته است، عضویت در این حزب به جای آن حزب، وابسته شدن به انجمن فلان به جای انجمن بهمان، همگی کوشش‌هایی است برای نشان دادن تفاوت‌های فردی.
Juror #8
مردم، لااقل در کشورهای دموکراسی غربی، می‌خواهند خیلی بیشتر از آنچه مجبورند با دیگران همرنگ شوند. بیشتر مردم از این احتیاج به همرنگ بودن، که در ایشان وجود دارد، حتی آگاه نیستند. آنان در این پندار به سر می‌برند که طبق عقاید و تمایلات خود رفتار می‌کنند. گمان می‌برند که با دیگران فرق دارند و بر اثر تفکر شخصی به عقایدی رسیده‌اند که مختص به خودشان است؛ در صورتی که عقاید آنها واقعاً همان است که اکثریت از آن پیروی می‌کنند.
Juror #8
انسان تنها زمانی شدت ترس از ناجور بودن، ترس از چند قدم از دیگران عقب ماندن، را در می‌یابد که عمق این تمنای بشری را برای جدا نبودن درک کند.
Juror #8
در دموکراسی امکان عدم‌توافق با جامعه وجود دارد و درحقیقت عده‌ی کثیری هم از آن استفاده می‌کنند، درحالی‌که در کشوری که دولت بر همه‌ی شئون زندگی حکمروایی دارد، تنها عده‌ی معدودی مردمان استثنایی، که بعد در ردیف قهرمانان و شهدا درمی‌آیند، به نافرمانی می‌پردازند. ولی به‌رغم این اختلاف، جوامع دموکرات از همرنگی شگفت‌انگیزی برخوردارند. دلیل آن در این حقیقت نهفته است که به‌ناچار باید تکاپوی آدمی برای حصول پیوند و اتحاد پاسخی داشته باشد، و اگر هیچ راه بهتری موجود نباشد، پس پیوند حاصل از همرنگی با گروه فائق می‌شود.
Juror #8
درحالی‌که شخص سعی می‌کند با پناه بردن به می‌گساری و مواد مخدر از جدایی خود بگریزد، می‌بیند که پس از زایل شدن خاصیت می ‌یا ماده‌ی مخدر احساس جداییش بیشتر شده است، در نتیجه با ولع و شدت روز افزونی به طرف آنها سوق داده می‌شود. عیاشی‌های جنسی نیز کم یا بیش از همین گونه‌اند. این اعمال نیز تا اندازه‌ای از اشکال عادی و طبیعی غلبه بر جدایی، و جوابی ناقص به مسئله تنهایی بشر است.
Juror #8
عمیق‌ترین احتیاج بشر نیاز اوست به غلبه بر جدایی و رهایی از این زندان تنهایی. شکست مطلق در رسیدن به این غایت، کار آدمی را به دیوانگی می‌کشاند، زیرا غلبه بر هراس ناشی از جدایی مطلق تنها به‌وسیله‌ی آن‌چنان کناره‌گیری قاطعی از دنیای خارج میسر است که احساس جدایی را نابود کند زیرا که در این صورت دنیای خارج، که ما خود را از آن جدا حس می‌کنیم، خود ناپدید شده است.
Juror #8
وقتی که مرد و زن به خود و به یکدیگر آگاهی پیدا می‌کنند، درحقیقت از جدایی خویش، از تفاوت خود با جنس دیگر نیز آگاه می‌شوند. و در همان حال که جدایی خود را تشخیص می‌دهند، نسبت به هم بیگانه می‌شوند، زیرا هنوز نیاموخته‌اند که همدیگر را دوست بدارند. ( به همین دلیل است که آدمی سعی می‌کند، به جای دفاع از حوّا، با سرزنش کردن او از خود دفاع کند) آگاهی از این جدایی بشری، بدون آگاهی از اتحاد دوباره به‌وسیله‌ی عشق سرچشمه‌ی شرم، و در عین حال سرچشمه‌ی گناه و اضطراب است.
Juror #8
آگاهی از خود به عنوان ماهیتی مستقل، آگاهی از کوتاهی عمر خود و از این حقیقت که بدون اراده‌ی خود به دنیا آمده و به خلاف اراده‌ی خود نیز باید بمیرد. آگاهی به این که قبل از عزیزانش خواهد مرد، یا آنان پیش از او خواهند مرد. و آگاهی از تنهایی و جدایی، و آگاهی از بیچارگی خود در مقابل طبیعت و اجتماع. تمام این‌ها هستی پیوند نایافته و پاره پاره او را به زندانی تحمل ناپذیر مبدل می‌کنند. اگر بشر قادر نبود خود را از این زندان برهاند و به سوی خارج دست بگشاید و به نوعی با انسان‌ها متحد سازد، مسلماً دیوانه می‌شد. درک این جدایی باعث بروز اضطراب می‌شود، درحقیقت این سرچشمه‌ی تمام اضطراب‌هاست.
Juror #8
اگر ما بخواهیم یاد بگیریم که چگونه می‌توان عشق ورزید، باید همان راهی را انتخاب کنیم که برای آموختن هر هنر دیگر چون موسیقی، نقاشی، نجاری، یا هنر طبابت، یا مهندسی، بدان نیازمندیم.
Juror #8

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۲۰%
تومان