بریدههایی از کتاب اعتراف
۴٫۰
(۱۲۷)
در حوزه علوم انتزاعی به خودم میگفتم: «زندگی و تکامل تمام بشریت بر پایه اصول معنوی و آرمانهایی است که آن را هدایت میکنند. این آرمانها در مذهب، دانش، هنر، و شیوه مملکتداری بروز مییابند. آنها پیوسته والاتر و والاتر میشوند و نوع بشر به سوی خیری والا پیش میرود. من بخشی از نوع بشر هستم و به همین دلیل رسالتم در این نهفته است که به شناخت و تحقق آرمانهای نوع بشر کمک کنم.» در روزگار جهالتم به همین قانع بودم؛ ولی به محض آنکه مسئله زندگی در درونم برانگیخته شد، تمام این نظریه در یک چشمبههمزدن فرو ریخت.
maryhzd
زندگی در اروپا و نزدیک شدن به اروپاییهای پیشرو و پرمعلومات، مرا بیش از پیش در آن ایمان به «تکامل بهطورکلی»، که مطابق آن میزیستم، راسخ کرد، زیرا همین ایمان را نزد آنان نیز یافتم. این ایمان در من همان شکل رایجی را به خودش گرفت که در اکثر افراد تحصیلکرده زمانه ما وجود دارد. این ایمان را میتوان با واژه «پیشرفت» بیان کرد. در آن زمان به نظرم میرسید که این واژه بیانگر معنایی است. هنوز درک نکرده بودم که من، همانند هر انسان زنده دیگر، زیر بار عذاب ناشی از پرسش «چگونه زیستن»، با پاسخ «زیستن همگام با پیشرفت» درست حرف همان آدمهایی را میزنم که سوار بر قایقی در تلاطم باد و امواج گرفتار شدهاند و به جای پاسخ دادن به یگانه پرسش اصلی، یعنی «به کجا چنگ بزنیم؟» میگویند: «داریم به جایی کشیده میشویم.»
maryhzd
هنگامی که س. نیایشش را به پایان برد و دراز کشید که بخوابد، برادرش گفت: «هنوز این کار را میکنی؟» و دیگر هیچ حرفی میان آن دو ردوبدل نشد. و س. از آن روز از نیایش و رفتن به کلیسا دست کشید. اکنون سی سال است که دعا نمیخواند، در عشای ربانی شرکت نمیکند و به کلیسا نمیرود. و این نه بدان علت بود که از عقیده برادرش آگاه شد و به او پیوست، و نه بدان علت که در روح و درون خودش تصمیمی گرفت، بلکه فقط بدان علت بود که حرف برادر همانند تلنگری بود که به دیواری آماده فروریختن خورده باشد؛ این حرف فقط اشارهای بود به اینکه در آنجا که او فکر میکرد ایمانی هست، از مدتها پیش جز فضایی خالی و تهی چیزی نیست، و کلماتی که تکرار میکرد و صلیبهایی که در جریان نیایش میکشید و تعظیمهایی که به جا میآورد، اعمالی مطلقا فاقد معنا هستند. او با وقوف یافتن به این بیمعنایی دیگر نمیتوانست به آنها ادامه دهد.
maryhzd
انتشار کتابهایی فلسفی که نه فقط با صدای عقل، بلکه با شور زندگی، با ما درباره مسائلمان سخن میگویند، آن هم نه با اعلام حکم قطعی در هر مورد، که قطعا در توان هیچکس نیست، بلکه با نور تاباندن بر زوایای تاریک و پیچیدگیهای مسائل زندگی و دعوت از خود ما برای تفکر بیشتر و یافتن راهحلهای مخصوص به خودمان، یعنی فکر کردن به «هنر زندگی» با مدد گرفتن از «تجربه» دیگران.
maryhzd
چنین عقبنشینیهایی این انتقاد را متوجه مقامات روحانی خواهد کرد که آنان از دین پیشینیان پا پس کشیدهاند و منجر به تفرقه خواهد شد، درحالیکه رسالت مقامات روحانی آن است که کیش ارتدوکس یونانیـ روسی را که از پیشینیان به ارث گرفتهاند، در خلوص کامل حفظ کنند.
toka
اگر دو گزاره یکدیگر را نفی میکنند، پس در هیچ یک از آنها آن حقیقت یگانهای که لازمه ایمان است، موجود نیست
toka
مقامات روحانی همه مذاهب مختلف، یعنی بهترین نمایندگان هر مذهب، چیزی به من نگفتند جز آنکه آنان در حقیقت هستند و دیگران در گمراهی
toka
نمیتوان خود را فریب داد. همه چیز باطل است. خوشبخت آنکه زاده نشده است، مرگ بهتر از زندگی است؛ باید از زندگی رها شد.
toka
هنر زینت زندگی است و وسوسهگر خوبی برای آن.
AS4438
اینکه چه کذبهایی در این آموزهها یافتم و چه حقایقی، و اینکه به چه نتایجی رسیدم، بخشهای بعدی اثری را تشکیل خواهد داد که اگر ارزشش را داشته باشد و به درد کسی بخورد، حتما زمانی در جایی منتشر خواهد شد.
ben behbudi
حجم
۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
حجم
۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان