بریده‌هایی از کتاب قدرت عادت: چرایی کارهایی که انجام می دهیم، در زندگی و کسب و کار

عادت‌ها هیچ‌گاه واقعاً ناپدید نمی‌شوند. آن‌ها در ساختارهای مغز ما رمزگذاری می‌شوند و این مزیتی بزرگ برای ماست، چون خیلی بد است که بعد از هر تعطیلات مجبور باشیم دوباره رانندگی یاد بگیریم. مسئله این است که مغز شما نمی‌تواند فرق بین عادت خوب و عادت بد را تشخیص بدهد و بنابراین اگر عادت بدی داشته باشید، این عادت همیشه برای سرنخ‌ها و پاداش‌های مناسب در کمین خواهد بود

چرخهٔ عادت این‌قدر مهم است، این است که این چرخه حقیقتی اساسی را آشکار می‌کند: هنگامی که عادتی بروز می‌کند، مغز مشارکت کامل در تصمیم‌گیری را متوقف می‌کند و از کار و فعالیت شدید دست می‌کشد یا اینکه روی وظایفی دیگر تمرکز کند. بنابراین، این الگو به‌طور خودکار آشکار می‌شود، مگر اینکه شما عمداً با عادت مبارزه کنید، یا مگر اینکه روتین‌هایی جدید پیدا کنید.

«قهرمان‌ها کارهای خارق‌العاده نمی‌کنند. آن‌ها کارهای معمولی انجام می‌دهند، ولی بدون اینکه فکر کنند آن کارها را انجام می‌دهند، آن‌قدر سریع که تیم دیگر نمی‌تواند واکنشی نشان بدهد. آن‌ها عادت‌هایی را که یاد گرفته‌اند اجرا می‌کنند.»

۹. نورولوژی ارادهٔ آزاد: آیا ما مسئول عادت‌های خود هستیم؟

دانشمندان می‌گویند عادت‌ها به این دلیل به وجود می‌آیند که مغز مرتب به دنبال راه‌هایی است تا سعی و تلاش را کم و در انرژی مصرفی صرفه‌جویی کند. اگر تمام کارها به خود مغز واگذار شوند، مغز سعی می‌کند تقریباً هر کار روتین و معمولی را به شکل یک عادت درآورد، چون عادت‌ها به ذهن ما اجازه می‌دهند اغلب اوقات تجزیه‌وتحلیل‌ها را کاهش دهد.

قانون این است: اگر شما از همان سرنخ استفاده کنید و همان پاداش را فراهم کنید، می‌توانید روتین را تغییر دهید و عادت را عوض کنید. اگر سرنخ و پاداش همان موارد قبلی بمانند، تقریباً هر رفتاری را می‌توان عوض کرد. این قانون طلایی، درمان‌های افراد الکلی، چاقی، اختلالات وسواسی افراطی، و صدها رفتار مخرب دیگر را تحت‌تأثیر قرار داده است، و فهم آن می‌تواند به هر فردی کمک کند تا عادت‌هایش را عوض کند

«قهرمان‌ها کارهای خارق‌العاده نمی‌کنند. آن‌ها کارهای معمولی انجام می‌دهند، ولی بدون اینکه فکر کنند آن کارها را انجام می‌دهند، آن‌قدر سریع که تیم دیگر نمی‌تواند واکنشی نشان بدهد. آن‌ها عادت‌هایی را که یاد گرفته‌اند اجرا می‌کنند.»

قبل از ورود به ارتش، بهترین گزینهٔ کاری او تعمیر خطوط تلفن، یا احتمالاً مؤسس یک شرکت متا آمفتامین بوده است، مسیری که بعضی از هم‌کلاسی‌های دبیرستانی‌اش با موفقیت کمتری رفته بودند. اکنون او بر گروهی متشکل از ۸۰۰ سرباز در یکی از پیچیده‌ترین سازمان‌های جنگی روی زمین نظارت می‌کرد. «دارم به شما می‌گویم، اگر فرد کودنی مثل من بتواند این چیز را یاد بگیرد، همه می‌توانند. من این نکته را مرتب به سربازانم می‌گویم؛ اگر عادت‌های درستی را شکل بدهید، هیچ کاری وجود ندارد که نتوانید انجامش دهید.»

دانشمندان می‌گویند عادت‌ها به این دلیل به وجود می‌آیند که مغز مرتب به دنبال راه‌هایی است تا سعی و تلاش را کم و در انرژی مصرفی صرفه‌جویی کند. اگر تمام کارها به خود مغز واگذار شوند، مغز سعی می‌کند تقریباً هر کار روتین و معمولی را به شکل یک عادت درآورد، چون عادت‌ها به ذهن ما اجازه می‌دهند اغلب اوقات تجزیه‌وتحلیل‌ها را کاهش دهد. این غریزهٔ صرفه‌جویی یک مزیت بزرگ است.

«دو ماهی جوان با هم در حال شنا بودند که بر حسب اتفاق به ماهی مسن‌تری که در جهت دیگر شنا می‌کرد برخوردند. ماهی مسن‌تر به سوی آن‌ها سر تکان داد و گفت صبح به‌خیر پسرها، آب چطور است؟ دو ماهی قدری دیگر شنا کردند و در نهایت یکی از آن‌ها به دیگری نگاه کرد و گفت آب دیگر چه کوفتی است؟»

تقریباً همیشه این عادات محصول بی‌فکری رهبرانی‌اند که از اندیشیدن درمورد فرهنگ طفره می‌روند و اجازه می‌دهند فرهنگ بدون هدایت به وجود بیاید و توسعه یابد. هیچ سازمانی بدون عادت‌های سازمانی وجود ندارد. در بعضی سازمان‌ها این عادات از روی عمد طرح‌ریزی شده‌اند و در برخی دیگر بدون دوراندیشی به وجود آمده‌اند، در نتیجه معمولاً حاصل رقابت یا ترس‌اند.

او بعدها در نوشته‌ای مشهور نوشت اراده به باور، مهم‌ترین عنصر در ایجاد اراده به تغییر است.

برای اصلاح یک عادت، ابتدا باید تصمیم بگیرید که آن را تغییر دهید. باید آگاهانه کار دشوار تشخیص سرنخ‌ها و پاداش‌هایی که روتین‌های عادات را ایجاد می‌کنند بپذیرید و جایگزین‌های آن‌ها را بیابید. باید بدانید که کنترل عادت به دست شماست و از خودآگاهی کافی برای استفاده از این قدرت کنترل بهره‌مند باشید

ارسطو در کتاب اخلاقیات نیکوماخوسی نوشت: «بعضی متفکران باور دارند که خوب بودن بعضی مردم از طبیعت آن‌هاست، سایرین می‌گویند که از عادت است و بعضی دیگر می‌گویند ناشی از راهنمایی است.»

می‌دانیم که نمی‌توان از شر عادت خلاص شد؛ در عوض بایستی آن را تغییر داد. و می‌دانیم که وقتی از قانون طلایی عادت استفاده شود، عادت‌ها از هرچیز دیگری انعطاف‌پذیرترند: اگر ما همان سرنخ و همان پاداش را نگه داریم، یک روتین جدید می‌تواند جایگزین شود.

هاپکینز دندان‌های زیبا نمی‌فروخت؛ او یک حس خوشایند می‌فروخت. زمانی که افراد به آن سوزش خوشایند تمایل داشتند -و آن را معادل تمیزی می‌دانستند- مسواک زدن یک عادت شد.

ممکن است ما تجاربی که عادت‌های ما را به وجود می‌آورند را به خاطر نیاوریم، ولی زمانی که آنها در مغزمان ذخیره می‌شوند، اغلب بدون اینکه خودمان بفهمیم بر نحوه عملکرد ما تاثیر می‌گذارند.

«ویلیام جیمز» در سال ۱۸۹۲ نوشت: «کل زندگی ما، مجموعه‌ای از عادت‌هاست.»

اصلاحات تنها زمانی ممکن است که یک احساس بحران پدید آید

یک مقاله منتشر شده توسط محققی از دانشگاه دوک در سال ۲۰۰۶ نشان داد که بیش از ۴۰ درصد کارهایی که افراد در طی یک روز انجام دادند، در واقع تصمیم نبوده‌اند، بلکه عادت بوده‌اند.