بریدههایی از کتاب من قاتل زنجیره ای نیستم
۳٫۹
(۵۶)
چرا نمیتونستم با بقیه فقط یه مکالمهٔ عادی داشته باشم و دربارهٔ چیزی که دوست داشتم، صحبت کنم؟ واقعاً اینقدر بههمریخته بودم؟
آره، بودم.
NeginJr
مردم تندتند راه میرن، کارهای کوچیکشون رو انجام میدن و خونوادههای کوچیکشون رو بزرگ میکنن و عواطف بیمعنیای رو بهسمت جهان فریاد میکشن، و تمام مدت، شما با سردرگمی فقط از یه گوشه تماشا میکنین.
NeginJr
این فکر که ممکنه جامعهستیز باشم، واسهم چیز جدیدی نبود. از خیلی وقت پیش میدونستم نمیتونم با مردم ارتباط برقرار کنم. من اونها رو درک نمیکردم و اونها هم من رو درک نمیکردن. به هر زبون احساسیای که حرف میزدن، از ظرفیت یادگیری من فراتر بود.
NeginJr
میدونم ما بینقص نیستیم؛ ولی... هنوز یه خونوادهایم و این تنها چیزیه که داریم.
zohreh
"آنگاه که ستارگان آسمان سرنیزههایشان را پرتاب کردند و آسمان را با اشک خود آب دادند، آیا با دیدن اثرش لبخند زد؟ آیا او که بره را ساخت، تو را ساخته است؟"
zohreh
"من هر روز جسد میبینم. بهنظرم این مشکلی نداره. مامان و مارگارت چندین سال اونجا کارکردن و قاتل زنجیرهای نیستن. حالا آدم زنده زیاد میبینم، آدم مرده هم زیاد میبینم؛ ولی هیچوقت واقعاً ندیدم یه آدم زنده تبدیل به یه مرده بشه. من... کنجکاوم."
Sparkle KL
اون یه خصوصیت اخلاقی داشت که من توی مدرسه از همه بیشتر دوست داشتم. اون دوست داشت حرف بزنه و خیلی براش اهمیت نداشت که من بهش توجه میکنم یا نه. این بخشی از نقشهم بود که نامرئی باقی بمونم: هرکدوم از ما بهتنهایی فقط یه بچهٔ عجیب بودیم؛ یکیمون با خودش حرف میزد و یکی دیگه با هیچکس حرف نمیزد. با هم دو تا بچهٔ عجیب بودیم که ظاهر یه مکالمه رو حفظ میکردیم. چیز زیادی نبود؛ ولی باعث میشد عادیتر بهنظر برسیم.
Sparkle KL
توی کلاس زیستشناسی، دربارهٔ تعریف زندگی صحبت کردیم: برای اینکه چیزی بهعنوان موجود زنده شناخته بشه، به خوردن، نفسکشیدن، تولیدمثل و رشد نیاز داره. سگها این کار رو میکنن، سنگها نمیکنن. درختها میکنن، پلاستیکها نمیکنن. آتیش، طبق این تعریف، با تحرک بالایی زندهس: همهچی رو از چوب گرفته تا گوشت، میخوره، اضافیش رو بهشکل خاکستر دفع میکنه، درست مثل انسان هوا رو تنفس میکنه، اکسیژن رو میگیره و کربن پس میده. آتیش رشد میکنه و همونطور که گسترش پیدا میکنه، آتیشهایی رو تولید میکنه که خودشون رشد میکنن و آتیشهای جدیدی میسازن. آتیش، گازوئیل رو سرمیکشه و زغال نیمسوز میده بیرون، سر قلمرو میجنگه، عاشق میشه و ابراز نفرت میکنه. بعضی وقتها که مردم رو تماشا میکنم که با خستگی زندگی روزمرهشون رو میگذرونن، فکر میکنم آتیش از ما زندهتر و روشنتر و داغتره و از خودش و جایی که میخواد بره، مطمئنتره. آتیش تسلیم نمیشه، آتیش تحمل نمیکنه، آتیش "کنار نمیآد".
آتیش انجام میده.
آتیش هست.
فاطمه.م
تو من رو بهتر از هرکس توی این دنیا میشناسی؛ چون من تو رو بهتر از هرکس توی این دنیا میشناسم. من چیزهایی رو میبینم که هیچکس دیگه نمیبینه.
zeinab.ghl
هرکی یه نقطهضعفی داره، حتی شیاطین.
zeinab.ghl
هیچی بعد از اینکه برف میآد، دیگه کثیف نیست، حداقل شما نمیتونین کثیفیش رو ببینین.
zeinab.ghl
دوروبر مردهشورها پر از مرگه. ما هر دقیقه و هر روز اونرو نفس میکشیم. این همه ارتباط ممکنه باعث بشه حرمتش واسهت بشکنه.
zeinab.ghl
همدلی چیزیه که به مردم اجازه میده احساسات رو تفسیر کنن، همونطوری که گوش صدا رو تفسیر میکنه. بدون اون شما از نظر احساسی کر میشین. "
zeinab.ghl
قاتلهای زنجیرهای معمولاً ـعملاً همیشهــ بردهٔ اضطرار خودشونان. اونها میکشن، چون مجبورن و نمیتونن جلوی خودشون رو بگیرن. من نمیخوام به اون نقطه برسم.
zeinab.ghl
خانوم اندرسون مرده بود.
کتاب باز
دکتر نبلین گفت: "سه رفتاری که بین نودوپنجدرصدِ قاتلهای زنجیرهای مشترکه: شبادراری، ایجاد حریق و خشونت علیه حیوانات. قبول دارم، تو هر سه تاش رو داشتی."
Kas
وحشت واقعی از هیولاهای گنده برنمیآد؛ بلکه از مردمِ کوچیک بهظاهر بیگناه برمیآد، مردمی مثل آقای کراولی، مردمی مثل من.
شما هیچوقت متوجه ما نمیشین.
کاربر ۶۵۱۷۲۳۳
من باید یک جفت پنجهٔ خشن میبودم که کف دریاهای ساکت را میپیمودم.
little moon
آتیش یه چیز کوتاهمدت و موقته، دقیقاً تعریف بیثباتیه. یه دفعه میآد، وقتی حرارت و سوخت به هم میرسن و جرقه میزنن، با یه غرش زنده میشه و درحالیکه هرچیزی که دوروبرشه سیاه میشه و پیچ میخوره، با عطش میرقصه. وقتی دیگه چیزی نمیمونه که جذب کنه، ناپدید میشه. پشت سرش هیچی بهجز خاکستر و سوخت استفادهنشدهش باقی نمیذاره.
faezehswifti
دو تا اشتباه بودیم که ترکیبمون درست بود.
faezehswifti
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان