بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۲)
۴٫۷
(۹۳۴)
شخصی به نزد آیتالله شاه آبادی، استاد حضرت امام آمد و گفت: من از نماز خواندن لذت نمیبرم. به برخی گناهان هم علاقه دارم! آیا ذکری هست که ...
آیت الله شاه آبادی بلافاصله گفت: شما موسیقی حرام گوش میکنی؟
طرف یکباره جا خورد و حرف ایشان را تأیید کرد. آیتالله شاه آبادی بلافاصله میگوید: ذکر لازم نیست. موسیقی حرام را ترک کنید. صدای حرام انسان را به گناهان علاقمند و در نتیجه از نماز دور و بیعلاقه کرده و راه حضور شیطان را فراهم میکند
leila koorechin
«قدرتمندترین افراد، کسی است که قدرت «مالکیت بر خود» را داشته باشد؛ اگرچه در این دنیا مالک هیچ چیزی نباشد.
بالعکس اگر کسی مالک همه دنیا باشد، ولی از مالکیت بر خویشتن محروم باشد، چنین شخصی را باید ناتوانترین اشخاص محسوب کرد.»
momesh
صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم میکند. اگر حریمها رعایت شود، نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد.»
مهسا عباسنژاد
وقتی بعثیها با برانکارد برای بردن مجروحینشان وارد میدان نبرد شدند، بچهها با اینکه میتوانستند به راحتی آنها را مورد هدف قرار دهند و از پا در آورند، امّا در اوج مردانگی، به آنها امان دادند تا مجروحین خود را به عقب منتقل کنند
Leila.porian
شهادت، آنچنان را آنچنانتر میکند!
Saeid
شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا میبخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده.
گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
seyedeh Hananeh
شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا میبخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده.
گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
seyedeh Hananeh
یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم. شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در محاصره هستیم اذان میگویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن!
این سؤال در ذهن بسیاری از افراد بود. اما شاید جرئت نمیکردند بیان کنند. همه منتظر جواب شدند.
ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت. تمام افراد جواب خودشان را گرفتند.
ابراهیم گفت: «مگه تو کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند!؟»
بعد مکثی کرد و گفت: «ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم.»
ابراهیم ن
ویژگی بعدی ابراهیم که در برخورد با افراد مختلف در نظر میگرفت، «مثبت اندیشی» است. در روایات آمده است که بالاترین درجه ایمان، این است که خودت را از تمام مردم پایینتر ببینی. همچنین در برخورد با هرکسی به نکات مثبت آن شخص توجه کنی. ابراهیم مصداق این حدیث بود.
اگر با شخصی دوست میشد و دیگران اعتراض میکردند، نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح میکرد و نقاط ضعف را مطرح نمیکرد.
ندیدم که ابراهیم به کسی امر و نهی کند. او بدون اینکه حرفی بزند و در عمل، کاری میکرد که طرف مقابل، اشتباهاتش را ترک کند.
ابراهیم ن
میگفت: «این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین. بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره. بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره.»
وقتی ازدواج کردم، غیر مستقیم مرا نصیحت میکرد. مثل انسانهای دنیا دیده میگفت: «توی زندگی، اگر برخی مسائل پیش آمد که برایت تلخ بود، توی خودت بریز و اجازه نده که این مسائل، باعث کدورت و دلگیری شود. از خدا بخواه، خدا به بهترین حالت، مشکلات را برطرف میکند.»
ulsar
خدا شاهد است رفتار ابراهیم آنقدر در مقابل من متواضعانه بود که خجالت میکشیدم.
هر وقت وارد میشدم بلند میگفت: «سلامتی سادات صلوات» بعد هم تا من وارد گود نمیشدم، خودش وارد نمیشد.
مرشد زورخانه هم بلند میگفت: برای جد سادات صلوات و بعد ورزش را شروع میکردیم.
برخوردهای ابراهیم باعث شد که به سید بودنم افتخار کنم. اخلاق و رفتار او در من و در بسیاری از ورزشکاران تأثیر داشت. همه دوستش داشتند. همه جا صحبت از روحیهٔ پهلوانی ابراهیم بود.
ulsar
در پنجرهٔ خانهٔ ما حال و هوائیست
چون رهگذر کوچهٔ ما مرد خدائیست
افتاده و پربار، چنان سرو خرامان
در هر قدمش عشق به پرواز و کمالیست
او هادی عشق است و بسی پاکو منزه
گویی که حدیثی و کلامی ز خدائیست
آیات خدا چون فِکند نور به دلها
این آیه چنان نور به مصباح هدائیست
ulsar
بعدها در جایی خواندم: شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا میبخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده.
گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
کاربر ۲۳۶۹۸۹۵
گفتم: ابرام جون، تو هم بیکاریها، ولن کن بابا...
ابراهیم ادامه داد: «آدم هرکاری از دستش بر مییاد باید برای بندگان خدا انجام بده. من الان با همین صاحبکارش صحبت کردم. سعی کردم با اخلاق خوش با او برخورد کنم. الحمدلله خدا کمک کرد و مشکل این آقا حل شد.»
و امام کاظم (ع) چه زیبا فرمودند: همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمیشود.
ulsar
تابستان سال ۱۳۶۱ بود و ابراهیم در تهران حضور داشت.
مرتضی ش.
یادم هست ابراهیم با یک دست تیراندازی میکرد. یعنی قنداق اسلحه را روی کتف خودش نمیگذاشت. اینقدر قوی و مسلط بود که اینگونه شلیک میکرد.
مرتضی ش.
بزرگان علم تربیت میگویند: اگر میخواهی یک جوان را درست تربیت کنی و در مسیر مورد نظر خودت قرار دهی، اول از همه باید قلب او را فتح کنی. باید کاری کنی که جوان، تو را به عنوان یک الگو قبول کند.
مرتضی ش.
مولای جوانمردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم میدانست. چگونه میشود از علی (ع) دم زد و مرام او را نداشت.»
امیرحسین
یادم هست آخرین بار نیز که عازم جبهه بود او را دیدم. با حالت خاصی به من گفت: من دارم میرم، کاری نداری؟ مطمئن بود که دیدار آخر است. آنجا هم حرف از روزهای خوش والیبال شد. ابراهیم مکثی کرد وگفت: «من اونطرف توپ و تور رو آماده میکنم تا شما هم بیایید.» این را گفت و رفت...
مرتضی ش.
اگر میخواهید الگویتان حضرت زهرا (س) باشد، باید کاری کنید که ایشان از شما راضی باشند.»
کاربر ۲۱۵۸۸۰۹
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان