بریدههایی از کتاب چهل قانون عشق (ملت عشق)
۳٫۷
(۲۰۶)
عشق تنها یک حس خوشایند نیست که همچون بادی سر برآورد و برود.
"Shfar"
نمیدانم به خاطر باد خنک عصر گاهی بود یا بال زدن یک فرشته. اما هر چه بود هوای دلانگیزی بود.
حکیمی
هر زمانی که فرد نیت کند نفسش را از عیوب و نواقص بزداید، آن زمان است که سفری درونی را آغاز کرده.
حکیمی
انسانها همدیگر را درک نمیکنند. برای همین، همیشه نسبت به هم دچار سوء تفاهم میشوند.
حکیمی
هر گناهی جزایی دارد، شرابخوار را شلاق میزنند. زنا کار را سنگسار میکنند. کلاهبرداری کردن، مال یتیمی را خوردن، دزدی کردن، چشمچرانی کردن، خلاصه هر گناهی مجازاتی دارد، اما هیچ کس به تاوان و مجازات غیبت اهمیت نمیدهد. حرف ناحق، تهمت زدن و متهم کردن دیگران گناه بزرگی است. مگر مردم اینها را نمیدانند؟
shokoufeh
مردم این جا به غریبه اعتماد نمیکنند به درویش میگویند: «گم شو، از این جا برو، هیچ کس تو رانمی شناسد.»
درویش با خونسردی جواب میدهد: «خودم که خودم را میشناسم. مطمئن باشید اگر شما مرا میشناختید و من خودم را نمی شناختم، خیلی بدتر میشد.»
چه اهمیتی دارد مردم قونیه مرا نشناسند. من که خودم را میشناسم. هرکس نفسش را بشناسد، خداوند را هم شناخته است.
shokoufeh
در جستجوی زندگیای هستم که ارزش زیستن داشته باشد، همینطور دانشی که ارزش دانستن داشته باشد.
حکیمی
«از حلال و حرام حرف میزنی، بعضی از آدمها از ترس جهنم و شوق بهشت ایمان میآورند، که اگر نیاورند بهتر است. چه کسی را گول میزنند؟ حتی حساب نمازهایی که میخوانند، دارند. ما مدام نماز میخوانیم و پیوسته در آرامشیم. زهد و عبادت ظاهری آنها به چه کاری میآید؟ اگر با من بود، یک سطل آب برمیداشتم و آتش جهنم را خاموش میکردم و بهشت را به آتش میکشیدم تا فقط عشق باقی بماند.»
shokoufeh
دوست داشتن زیباییها و کنار زدن زشتیها کار آسانی است. مهم آن است که بتوانیم خوب و بد را باهم دوست داشته باشیم، بیآنکه فرقی میانشان نهیم. ارج نهادن نیکوکاری که کاری ندارد.
shokoufeh
آدمها دوست دارند، آنچه را که درک نمیکنند نپذیرند.
mmd :)
در این دنیا تنها چیزی که مرا ناراحت میکند آدمهایی هستند که احساس بزرگی میکنند. مگر در این دنیا هر کس مسوول گناه خویش نیست؟ پس به آنها چه ربطی دارد؟ از دست این جور آدمها آنقدر ضربه خوردهام که حتی فکر کردن به آنها موی تنم را سیخ میکند.
shokoufeh
برکه وقتی با سنگی روبرو شود، دیگر آن برکهٔ سابق نمیتواند باشد.
Saniya. sarzamine ketab
آینهات دانی چرا غَمّاز نیست؟
زانکه زنگار از رُخَش ممتاز نیست
مولانا
معجزه ی سپاسگزاری
نگران مکر و دسیسهٔ دشمن نباش. اگر کسی برای تو دامی گسترده باشد و بخواهد ضرری به تو برساند، خداوند هم بر سر راه آنها دام پهن میکند.
حکیمی
دویی را چون برون کردم، دو عالم را یکی دیدم
یکی بینم، یکی جویم، یکی دانم، یکی خوانم
حکیمی
«در این دنیا فقط یک شمس تبریزی پا گذاشته، اما نه فقط یک بار بلکه هزاران بار به دنیا میآیند. در هر دورهای شمس به این دنیا میآید، اما وقتی مولانایی نباشد که قدرش را بداند، چه فایدهای دارد. پس تو به دنبال مولاناها بگرد.»
حانیه
تمام حجابهای بینتان را بردار تا به خداوند با یک عشق صاف و بیریا متصل شوی. قوانینی داشته باش، اما از آنها برای طرد کردن و تحقیر دیگران استفاده نکن. از بتها دوری جوی، هیچوقت از باورهایت بت نساز. ایمان بزرگی داشته باش اما با ایمانت در پی بزرگی نباش.
حکیمی
خودش را شمس تبریزی معرفی کرد و گفت یک درویش سرگردان است که در کوه و دشت به دنبال خدا میگردد.
پرسیدم: «توانستی او را پیدا کنی؟»
سایه بر چهرهاش افتاد، سرش را تکان داد و گفت: «بله او همه جا همراه من بود»
حکیمی
-«هیچ کدام از ما از سرنوشتمان خبر نداریم. فکر کردن به آخر راه کار بیهودهای است. تو باید اول به فکر قدم اولی باشی که میخواهی برداری. بقیهاش خود به خود درست میشود.»
shokoufeh
قانون هشتم: هرگز ناامید مشو. اگر تمامی درها به رویت بسته شوند، او در نهایت، دری مخفی به رویت باز خواهد کرد. شکرگزار باش. شکرگزاری پس از رسیدن به خواستهات آسان است. صوفی کسی است که در همه حال شکر خدا گوید.
faezeh
حجم
۳۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۰ صفحه
حجم
۳۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۰ صفحه
قیمت:
۱۱۸,۰۰۰
۵۹,۰۰۰۵۰%
تومان