بریدههایی از کتاب نیما یوشیج
۴٫۴
(۳۰۰)
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
pejman
سخت حیران می شوم در کار خود
که نمی دانم ره و رفتار خود
خیره خیره گاه گریان می شوم
بی سبب گاهی گریزان می شوم
زشت آمد در نظرها کار من
خلق نفرت دارد از گفتار من
دور گشتند از من آن یاران همه
چه شدند ایشان ، چه شد آن همهم
همتاب
دیدم از افسوس و ناله نیست سود
درد را باید یکی چاره نمود
ehsan
آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده.
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون
می کند زین آب، بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدم ها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد.
آی آدم ها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
R.s
جز من شوریده را که چاره نیست
بایدم تا زنده ام در درد زیست
عاشقم من ، عاشقم من ، عاشقم
عاشقی را لازم اید درد و غم
S.s
بس که دیدم جور از یاران خود
وز سراسر مردم دوران خود
من شدم : رنگ پریده ، خون سرد
پس نشاید دوستی با خلق کرد
Roya🌱
گفتمش : ای نازنین یار نکو
همرها ،تو چه کسی ؟ آخر بگو
کیستی ؟ چه نام داری ؟ گفت : عشق
*Narges*
عجز بشر است این فجایع
یا آنکه حقیقت جهان است ؟
Mohammadreza
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
باران
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.
محدثه
راست گویند این که : من دیوانه ام
در پی اوهام یا افسانه ام
زان که بر ضد جهان گویم سخن
یا جهان دیوانه باشد یا که من
بلکه از دیوانگان هم بدترم
زان که مردم دیگر و من دیگرم
maadikhah
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند.
Ali
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
nika
دیدی آخر عشق با جانم چه کرد ؟
♡
من که هیچ از خوی او نشناختم
از چه آخر جانب او تاختم ؟
کاربر ۷۶۲۶۹۰۹
سوختم من ، سوختم من ، سوختم
کاش راه او نمی آموختم
پاستیل،،
ای دریغا از من و از روز من
که به غفلت قسمتی بگذشاتم
خلق را حق جوی می پنداشتمن
بتول نعامی
هیچ کس جز من نباشد یار من
یار نیکوطینت غمخوار من
shadi
هیچ کس جز من نباشد یار من
یار نیکوطینت غمخوار من
SarMiro
نوگل من ! گلی ، گرچه پنهان
در بن شاخه ی خارزاری
عاشق تو ، تو را بازیابد
سازد از عشق تو بی قراری
هر پرنده ، تو را آشنا نیست
بلبل بینوا زی تو اید
عاشق مبتلا زی تو اید
طینت تو همه ماجرایی ست
طالب ماجرا زی تو اید
تو ، تسلیده ، عاشقانی
جو مارچ
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
قیمت:
رایگان