بریدههایی از کتاب سیر عشق
۴٫۱
(۲۵۳)
ما خواستههایمان را از شریک زندگیمان طلب میکنیم و راجع به آنها بسیار غیرمنطقی میشویم، چون یقین داریم کسی که جنبههای مبهم شخصیت ما را درک میکند، کسی که حضورش بسیاری از گرفتاریهای ما را حل میکند، به نوعی باید این توانایی را هم داشته باشد که همهٔ مسائل زندگیمان را سامان دهد.
شکوفا
جهان به طرقی بیشمار دائماً ما را میآزارد، سرخورده میکند، ناکام میگذارد و میرنجاند. ما را معطل میکند، تلاشهای خلاقانهٔ ما را پس میزند، پیشرفتهای ما را نادیده میگیرد، به آدمهای بیخرد پاداش میدهد و بلندپروازیهای ما را در کرانههای بیرحم و جانفرسای خود تباه میکند و تقریباً هیچوقت راجع به هیچکدامشان اجازهٔ شِکوه کردن نداریم. بسیار دشوار است که دریابیم مقصر واقعی کیست؛ و بسیار خطرناک است که گلایه کنیم حتی وقتی به یقین میدانیم مقصر واقعی کیست (اگر گلایه کنیم، یا مورد انتقاد قرار میگیریم یا تمسخر میشویم).
شکوفا
متأسفانه، اقرار به اینکه از آشفتگیهای گذشته استفاده میکنیم تا برداشتی از آنچه اکنون به وقوع میپیوندد شکل دهیم، خفتبار و بسیار شرمآور به نظر میرسد
شکوفا
دقیقاً وقتی که شریک زندگیمان کم حرف میزند، میترسیم، شوکه میشویم و حالمان بد میشود و متوجه میشویم که باید کمکم مراقب باشیم، چراکه ممکن است نشانهٔ مسلم این باشد که به تدریج دروغ بشنویم یا از تصورات طرف مقابل حذف شویم و این حالات یا از سر مهربانی است یا اندکی ترسِ از دست دادن عشقمان. ممکن است به این معنی باشد که ما، ناخواسته، گوش خود را به روی اطلاعاتی که مطابق خواستههایمان نیست میبندیم، خواستههایی که بدین وسیله بیشتر در معرض خطر قرار خواهند گرفت.
شکوفا
افرادی که شنوندههای خوبی هستند نیز به اندازهٔ افرادی که خوب منظور خود را بیان میکنند، مهم و کمیاب هستند.
شکوفا
در عمق هر دلخوری، مخلوطی درهموبرهم از عصبانیت شدید و میلی به همان شدت برای حرف نزدن راجع به دلیل عصبانیت وجود دارد. کسی که قهر میکند هم سخت نیازمند درک شدن از سوی شخص دیگر است و هم کاملاً مصر است که هیچ کاری در راستای وقوع این درک انجام ندهد
شکوفا
ما در بیشتر موقعیتهای مهم زندگیمان با مسائل پیچیده کنار میآییم و در نتیجه، شرایط را برای از بین بردن پیچیدگیها و رفع صبورانهٔ آنها مهیا میکنیم. از جمله در: تجارت خارجی، مهاجرت، تومورشناسی... اما وقتی نوبت به زندگی خانوادگی میرسد، تصور ویرانگری از آسایش در سر میپرورانیم که در عوض باعث میشود از گفتوگوی طولانی به شدت بیزار شویم
شکوفا
ظاهراً کل جامعه مصمم است تجرد را تا حد ممکن رنجآور و یأسآور جلوه دهد: به محض اینکه دوران بیقیدوبندی مدرسه و دانشگاه تمام میشود، پیدا کردن همدم و صمیمیت به طرز دلسردکنندهای سخت میشود؛ زندگی اجتماعی، ظالمانه حول محور زوجها میچرخد؛ دیگر کسی نمیماند که به او زنگ بزنیم یا با هم بیرون برویم. پس چندان تعجبی ندارد اگر کسی را بیابیم که اندکی معقول باشد، دودستی به او بچسبیم.
شکوفا
مردمان عصر جدید ظاهراً از «دلایل منطقی» خسته شدهاند، آن واسطههای مفلوک، آن خواستههای حسابشده.
شکوفا
او یاد گرفته که باید با خانمها با احترام زیاد رفتار کرد، یاد گرفته که هر دو جنس را یکی بداند و باور داشته باشد که هیچیک از طرفین رابطه نباید بر دیگری اعمال قدرت کند.
شکوفا
در بحث رهایی جنسی، حقیقت این است که همیشه رازداری و مقداری خجالت راجع به همآغوشی وجود داشته است. هنوز نمیتوانیم به طور کلی بگوییم خواستهمان چیست و از چه کسی. شرم و سرکوب امیال چیزهایی نیستند که فقط اجدادمان به دلایلی مبهم و نالازم دودستی بهشان چسبیده باشند: مقدر شده که آنها در تمامی اعصار حضور داشته باشند. همین است که وقتی غریبهای از ما میخواهد حفاظ خود را کنار بزنیم و دقیقاً چیزی را طلب میکند که ما در خفا و با عذابوجدان آرزویش را داشتهایم، لحظات نابی (که در کل زندگی ممکن است بسیار کم پیش بیایند) برایمان رقم میخورد.
شکوفا
آدمهای ظاهراً محترم ممکن است خیالپردازیهایی بیپرده در ذهن خود بپرورانند، اما در ظاهر اینطور نشان دهند که فقط در فکر رفتار دوستانه هستند.
شکوفا
جذابیت جنسی ممکن است ابتدا تنها پدیدهای فیزیولوژیکی به نظر برسد که نتیجهٔ تهییج هورمونها و تحریک اعصاب محیطی است. اما در حقیقت، بیشتر از اینکه به حواس مرتبط باشد به باورها مرتبط است، بیشتر از همه، باور پذیرش و نویدِ بهسرآمدن تنهایی و شرم.
شکوفا
نقطهٔ آغاز داستانهای عاشقانه زمانی نیست که میترسیم مبادا طرفمان نخواهد دوباره ما را ببیند، بلکه وقتی است که او تصمیم میگیرد مدام با ملاقات با ما مخالفت نکند؛ وقتی نیست که از هر فرصتی برای فرار از دست ما استفاده کند، بلکه وقتی است که قولوقرارهایی ردوبدل شود که او با ما بماند و ما نیز با او بمانیم، تا ابد.
شکوفا
«شروع زندگیم اونقدری ایدهآل نبوده که من رو به آدمها امیدوار کنه.» (ربیع متوجه میشود که دندان نیش بالایی سمت چپ کرستن کج است.) «شاید به همین دلیله که "به خوبیوخوشی زندگی کردن" هیچوقت برای من چندان
مفهومی نداشته.»
شکوفا
آنچه ما به طور معمول عشق مینامیم در واقع تنها، آغاز عشق است.
شکوفا
آغاز تنها به عنوان یک مرحله در میان مراحل مختلف در نظر گرفته نمیشود؛ برای رمانتیکها آغاز همهٔ آن چیزی را که دربارهٔ عشق مهم است، در بر دار
شکوفا
باید بیاموزد که عشق تنها شوروشوق نیست، بلکه مهارت است.
شکوفا
ازدواج با خواستگاری یا حتی دیدار اولیه شروع نمیشود. آغاز آن برمیگردد به خیلی قبلتر، یعنی زمان رویش اندیشهٔ عشق در ذهن و اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم، زمان شکلگیری رؤیای داشتن معشوق.
شکوفا
کمی احساس تنهایی میکند وقتی متوجه میشود چقدر راحت میتوان محبوب کسی بود بدون اینکه آن شخص بداند کیستی.
Hoda
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۳۶,۰۰۰۷۰%
تومان