آری در خانهٔ وجود هر یک از ما، دو من نمیگنجد و تنها آن دو منی می توانند در یک سرا بگنجند که هر دو منِ الهی باشند که در این صورت دیگر، دویی وجود ندارد چون آن دو من، در اصل یکی هستند و مشترکاند.
معجزه ی سپاسگزاری
مردی آن است که دیگران را خوش کند. چه مردی باشد که خویشتن خوش باشد؟..." (همان: ۱۴۳)
زینب
به راستی کدام یک از ماست که با خویشتن حقیقی خود، آشنا شود و زبان به کام نگیرد؟
زینب
تا از آنچه داری و دوست میداری نگذری و نبخشی به نیکویی نمیرسی
زینب
هر که او را خُلق و خوی فراخ دیدی و سخن گشاده و فراخ حوصله، که دعای خیر همه عالم کند که از سخن او تو را گشادِ دل حاصل شود و این عالم و تنگی او، بر تو فراموش میشود... (او فرشته است و بهشتی)" (همان: ۷۱۳).
زینب
"در خلق خدا هم قهر است هم لطف. همه لطف، هیچ مزه ندارد" (مقالات: ۲۴۲ و ۲۴۳
زینب
هرچند که زن را امر کنی که پنهان شو او را دغدغهٔ خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیش گردد. پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت میکنی و میپنداری که اصلاح میکنی! آن خود عین فساد است..." (فیه مافیه: ۷۷-۷۸).
زینب
یک دو گامی در تکلف ساز خَوش
عشق گیرد گوش تو آن گاه کَش
زینب
"هر فسادی که در عالم افتاد از این افتاد که یکی، یکی را معتقد شد به تقلید، یا منکر شد به تقلید" (مقالات: ۱۶۱).
زینب