بریدههایی از کتاب خواجوی کرمانی
۴٫۹
(۱۴)
آنچنان بستهٔ زنجیر سر زلف تو گشتم
که همه خلق جهانم ز کمندت نجهانند
Juror #8
دل منه بر ملک جم خواجو که شادروان عمر
با فسونی یا رود بر باد یا افسانهئی
حیف باشد چون تو شهبازی که عالم صید تست
در چنین دامی شده نخجیر آب و دانهئی
Juror #8
خاطر مردم بلطف صید توان کرد
دل نبرد هر که دلنواز نباشد
Juror #8
چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز
زین پس من و خیالش و شبهای دیر باز
امروز در جهان به نیازست ناز ما
و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز
Juror #8
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرهوار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب
Juror #8
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتادهام از پای و ندارم سر خویش
دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا
Juror #8
رفتیم و روز وصلت روزی نبود ما را
یا رب شب جدائی کس را مباد روزی
کاربر ۳۱۹۵۷۹۸
رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
saeideh
خسروان در آرزوی شکرش فرهادوار
جان شیرین را فدای جان شیرین کردهاند
Juror #8
دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
Juror #8
ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی
رهروان راه عشقت هر دمی در عالمی
Juror #8
برفت آنکه بلای دلست و راحت جان
مگر خدای تعالی بلا بگرداند
Juror #8
نظر بظاهر شوریدگان مکن خواجو
که گنج معرفتند ار چه بیدل و دینند
Juror #8
کی شرح دهد خامه حدیث دل ریشم
زینگونه که خون میرود از تیغ زبانش
گو از سرمیدان بلا خیمه برون زن
عاشق که تحمل نبود تیغ و سنانش
Juror #8
قرار گیر زمانی که ملک روی زمین
به بیقراری دور زمان نمیارزد
Juror #8
بهار دهر بباد خزان نمیارزد
چراغ عمر بباد وزان نمیارزد
Juror #8
مرا در حلقهٔ رندان درآرید
که میپرهیزم از پرهیزگاران
Juror #8
ای نسیم سحری بوی بهارم برسان
شکری از لب شیرین نگارم برسان
حلقهٔ زلف دلارام من از هم بگشای
شمسهئی زان گره غالیه بارم برسان
Juror #8
گر صید بتان شد دل من عیب مگیرید
آهو چه کند در نظر شیر شکاران
در بحر غم از سیل سرشکم نبود غم
کانرا که بود خرقه چه اندیشه ز باران
Juror #8
هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران
Juror #8
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
قیمت:
رایگان