بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواجوی کرمانی | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواجوی کرمانی

بریده‌هایی از کتاب خواجوی کرمانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
گرنه در هر جوهری از عشق بودی شمه‌ئی کی کشش بودی به آهن سنگ مغناطیس را
@shaparak
چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل چه غم ز مدت هجران بیکران ما را
@shaparak
دلهای شیخ و شاب بخون در فکنده‌ئی جانهای خاص و عام بر آتش نهاده‌ئی از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست گوئی که عود خام بر آتش نهاده‌ئی آبی بر آتشم زن از آن آتش مذاب کاب و گلم تمام بر آتش نهاده‌ئی
Juror #8
دوش می‌گفتم حدیث تیره شب با طره‌هات گفت خواجو باز با ما ترهات آورده‌ئی
Juror #8
روشنست این کانکه از سودای او در آتشیم شمع عشقش را کم افتد همچو ما پروانه‌ئی
Juror #8
ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست
Juror #8
عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست
Juror #8
هر کرا خاطر بزلف ماهرویان می‌کشد عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست
Juror #8
خواجو کنار دجلهٔ بغداد جنتست لیکن میان خطهٔ تبریز خوشترست
Juror #8
عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند ذرهٔ سرگشته کو در مهرورزی ماهرست
Juror #8
فرهاد را ز شکر شیرین حکایتی از خسروی ملکت پرویز خوشترست
Juror #8
تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب می نبود آنگه که بودم می پرست
Juror #8
همه را کار شرابست و مرا کار خراب همه را باده بدستست و مرا باد بدست
Juror #8
تا صبا قلب سر زلف تو در چین بشکست هر زمان بر من دلخسته شکستی دگرست
Juror #8
تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب می نبود آنگه که بودم می پرست
Juror #8
همه را کار شرابست و مرا کار خراب همه را باده بدستست و مرا باد بدست
Juror #8
ای لبت میگون و جانم می پرست ما خراب افتاده و چشم تو مست
Juror #8
عجب نباشد اگر آب رخ بباد رود مرا که باد بدستست و دل برفت از دست
Juror #8
مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست
Juror #8
در باغ بتم باید کز پرده برون آید ور نی به چه کار آید گل بی رخ گلروئی
Juror #8

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان