چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی
صورت نتوان بستن نقشی بدلارائی
Juror #8
تشنگان وادی عشقت ز چشم
بر سر آبند و از دل بر سراب
Juror #8
چون بیاد نرگس مستت روم در زیر خاک
روز محشر سر بر آرم از لحد مست و خراب
هر چه نتوان یافت در ظلمت ز آب زندگی
من همان در تیره شب مییابم از جام شراب
Juror #8
زلف تو بر رخت شام است برسحر
عشق تو در دلم گنج است در خراب
Juror #8
ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب
ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب
Juror #8
تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی
مست وآشفته برآرید ببازار مرا
چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی
دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا
Juror #8
آئینهٔ سکندر و آب حیات خضر
نور جبین و لعل شکر خای مصطفی
نرجس محمدی
ایکه از ذکر بمذکور نمیپردازی
حاصل از ذکر زبان چیست چو دل ذاکر نیست
کاربر ۳۱۹۵۷۹۸
به گدائی به سر کوی شما آمدهایم
دردمندیم و بامید دوا آمدهایم
نظر مهر ز ما باز مگیرید چو صبح
که درین ره ز سر صدق و صفا آمدهایم
دیگران گر ز برای زر و سیم آمدهاند
ما برین در بتمنای شما آمدهایم
گر برانید چو بلبل ز گلستان ما را
از چه نالیم چو بی برگ و نوا آمدهایم
کاربر ۳۱۹۵۷۹۸