بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواجوی کرمانی | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواجوی کرمانی

بریده‌هایی از کتاب خواجوی کرمانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست
Juror #8
ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست
Juror #8
در هوایت زورقی برخشک می‌رانم ولیک جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست
Juror #8
از نکورویان هر آنچ آید نکو باشد ولی یار زیبا گر وفاداری کند زیبا بود
Juror #8
ز جام بادهٔ عشقت خمار ممکن نیست
Juror #8
بتی کز عکس رخسارش چراغ جان شود روشن چه دود دل که برخیزد چو او در خانه بنشیند
Juror #8
آزردن و بیزار شدن شرط خرد نیست بیزار مشو چون ز تو آزار نداریم
Juror #8
باز آی که بی روی تو ای یار سمن بوی برگ سمن و خاطر گلزار نداریم
Juror #8
در دل بجز آزار نداریم ولیکن مرهم بجز از یار دلازار نداریم
Juror #8
از ما سخن یار چه پرسید که یکدم بی یار نئیم و خبر از یار نداریم
Juror #8
گر بی بصران شیفتهٔ نقش و نگارند ما فتنهٔ نوک قلم نقش نگاریم
Juror #8
چون نرگس مخمور تو مستان خرابیم چون مردمک چشم تو در عین خماریم
Juror #8
ما مست می لعل روان پرور یاریم سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم برلعل لبش دست نداریم ولیکن تا سر بود از دامن او دست نداریم
Juror #8
شیرین اگر بخرگه خسرو کند مقام فرهاد در محبت شیرین بود مقیم
Juror #8
وصلم مده بیاد که اهل جحیم را اندیشهٔ بهشت عذابی بود الیم ما را امید رحمت و بیم عذاب نیست کازاد گشته‌ایم ز بند امید و بیم
Juror #8
فتاده است دلم در میان خون چون واو کشیده زلف ترا در کنار جان چون جیم از آن مرا ز دهان تو هیچ قسمت نیست که نیست نقطهٔ موهوم قابل تقسیم
Juror #8
هر چند که تاج سر سلطان سپهریم خاک کف نعلین گدایان جهانیم
Juror #8
داود صفت کوه بصد نغمه بنالد هر گه که زبور غم سودای تو خوانیم خواجو چو کند شرح غم عشق تو املا از چشم گهربار قلم خون بچکانیم
Juror #8
ما راهبر بادیهٔ عالم جانیم
Juror #8
بپوش چهره که مشاطگان نقش نگار ز شرم روی تو دست از نگار می‌شویند
Juror #8

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان