بریدههایی از کتاب خواجوی کرمانی
۴٫۹
(۱۴)
بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر
اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست
Juror #8
ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم
چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست
Juror #8
در هوایت زورقی برخشک میرانم ولیک
جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست
Juror #8
از نکورویان هر آنچ آید نکو باشد ولی
یار زیبا گر وفاداری کند زیبا بود
Juror #8
ز جام بادهٔ عشقت خمار ممکن نیست
Juror #8
بتی کز عکس رخسارش چراغ جان شود روشن
چه دود دل که برخیزد چو او در خانه بنشیند
Juror #8
آزردن و بیزار شدن شرط خرد نیست
بیزار مشو چون ز تو آزار نداریم
Juror #8
باز آی که بی روی تو ای یار سمن بوی
برگ سمن و خاطر گلزار نداریم
Juror #8
در دل بجز آزار نداریم ولیکن
مرهم بجز از یار دلازار نداریم
Juror #8
از ما سخن یار چه پرسید که یکدم
بی یار نئیم و خبر از یار نداریم
Juror #8
گر بی بصران شیفتهٔ نقش و نگارند
ما فتنهٔ نوک قلم نقش نگاریم
Juror #8
چون نرگس مخمور تو مستان خرابیم
چون مردمک چشم تو در عین خماریم
Juror #8
ما مست می لعل روان پرور یاریم
سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم
برلعل لبش دست نداریم ولیکن
تا سر بود از دامن او دست نداریم
Juror #8
شیرین اگر بخرگه خسرو کند مقام
فرهاد در محبت شیرین بود مقیم
Juror #8
وصلم مده بیاد که اهل جحیم را
اندیشهٔ بهشت عذابی بود الیم
ما را امید رحمت و بیم عذاب نیست
کازاد گشتهایم ز بند امید و بیم
Juror #8
فتاده است دلم در میان خون چون واو
کشیده زلف ترا در کنار جان چون جیم
از آن مرا ز دهان تو هیچ قسمت نیست
که نیست نقطهٔ موهوم قابل تقسیم
Juror #8
هر چند که تاج سر سلطان سپهریم
خاک کف نعلین گدایان جهانیم
Juror #8
داود صفت کوه بصد نغمه بنالد
هر گه که زبور غم سودای تو خوانیم
خواجو چو کند شرح غم عشق تو املا
از چشم گهربار قلم خون بچکانیم
Juror #8
ما راهبر بادیهٔ عالم جانیم
Juror #8
بپوش چهره که مشاطگان نقش نگار
ز شرم روی تو دست از نگار میشویند
Juror #8
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
قیمت:
رایگان