بریدههایی از کتاب بیدل دهلوی
۴٫۱
(۶۳)
احتیاطت گر نباشد خضر راه عافیت
هر قدم آبت به زیرکاه خواهی یافتن
Juror #8
عمرها شد خاک کوه و دشت بر سر میدوی
پیش پا نادیدن این مقدار گمره میکند
Juror #8
بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
در قفس حبابها، باد وطن نمیکند
Juror #8
بسکه هوای غربتم چون نفس است دلنشین
جوهر من در آینه فکر وطن نمیکند
Juror #8
از حیرت دل بند نقاب توگشودیم
آیینهگری کارکمی نیست در اینجا
بیدل من و بیکاری و معشوق تراشی
جز شوق برهمن، صنمی نیست در اینجا
Juror #8
از جوش غبار من و ما عرصهٔ امکان
بحریست که چیدهست کران تا به کران بحث
Juror #8
با هستیام وداع تو و من چه میکند
با فرصت نیامده رفتن چه میکند
بخت سیه زچشمکسان جوهرم نهفت
شبهای تار ذره به روزن چه میکند
Juror #8
حالت از کف میرود در فکر مستقبل مرو
این خیال دورگرد آخر تو را، او میکند
Juror #8
در تماشایت چو مژگان با پریشانی خوشیم
Juror #8
هرشیشه دل حریف تکوتاز عشق نیست
Juror #8
آوارهٔ خیالات دل بر چه بندد آخر
گر عشقبینیازستدر حسن بیوفاییست
Juror #8
تلاش کعبه و دیرت نمیرود بیدل
بهشت و دوزخخویشی خیال هرجایی ست
Juror #8
سعد و نحسدهربیدلکی دهد تشویش ما
همچو طفلان کار ما با شنبه و آدینه نیست
Juror #8
نُه فلک از شور بیمغزی پر است
این مکان جز گنبد خشخاش نیست
Juror #8
درهای فردوس وا بود امروز
از بیدماغی گفتیم فردا
رِ
طنین پشهای گر بشنوم الهام میگیرم
میلاد پرنیانی
محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل
چون چشم خوبان خفتهام ناز غزالان در بغل
Juror #8
بلندی آنقدر بالیده است از خیمهٔ لیلی
که نتواندکشیدن نالهٔ مجنون طنابش را
Juror #8
نیاز و نازکمال و نقصان ز یکدگر ظاهر و نمایان
ذکور شد از اناث عریان اناث شد از ذکور پیدا
Juror #8
در آمد و رفت محوگشتیم و پی به جایی نبردکوشش
رهیکهکردیم چون نفس طی نشد به چندین عبورپیدا
Juror #8
حجم
۱٫۳ مگابایت
حجم
۱٫۳ مگابایت
قیمت:
رایگان