بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیدل دهلوی | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیدل دهلوی

بریده‌هایی از کتاب بیدل دهلوی

نویسنده:بیدل دهلوی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۶۳ رأی
۴٫۱
(۶۳)
احتیاطت گر نباشد خضر راه عافیت هر قدم آبت به زیرکاه خواهی یافتن
Juror #8
عمرها شد خاک‌ کوه و دشت بر سر می‌دوی پیش پا نادیدن این مقدار گمره می‌کند
Juror #8
بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند در قفس حبابها، باد وطن نمی‌کند
Juror #8
بسکه هوای غربتم چون نفس است دلنشین جوهر من در آینه فکر وطن نمی‌کند
Juror #8
از حیرت دل بند نقاب توگشودیم آیینه‌گری کارکمی نیست در اینجا بیدل من و بیکاری و معشوق تراشی جز شوق برهمن‌، صنمی نیست در اینجا
Juror #8
از جوش غبار من و ما عرصهٔ امکان بحری‌ست‌ که چیده‌ست ‌کران تا به ‌کران بحث
Juror #8
با هستی‌ام وداع تو و من چه می‌کند با فرصت نیامده رفتن چه می‌کند بخت سیه زچشم‌کسان جوهرم نهفت شبهای تار ذره به روزن چه می‌کند
Juror #8
حالت از کف می‌رود در فکر مستقبل مرو این خیال دورگرد آخر تو را، او می‌کند
Juror #8
در تماشایت چو مژگان با پریشانی خوشیم
Juror #8
هرشیشه دل حریف تک‌وتاز عشق نیست
Juror #8
آوارهٔ خیالات دل بر چه بندد آخر گر عشق‌بی‌نیازست‌در حسن بی‌وفایی‌ست
Juror #8
تلاش‌ کعبه و دیرت نمی‌رود بیدل بهشت ‌و دوزخ‌خویشی خیال هرجایی ‌ست
Juror #8
سعد و نحس‌دهربیدل‌کی دهد تشویش ما همچو طفلان ‌کار ما با شنبه و آدینه نیست
Juror #8
نُه فلک از شور بی‌مغزی پر است این مکان جز گنبد خشخاش نیست
Juror #8
درهای فرد‌وس وا بود امروز از بی‌دماغی گفتیم فردا
رِ
طنین پشه‌ای‌ گر بشنوم الهام می‌گیرم
میلاد پرنیانی
محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل چون چشم خوبان خفته‌ام ناز غزالان در بغل
Juror #8
بلندی آنقدر بالیده است از خیمهٔ لیلی که نتواندکشیدن نالهٔ مجنون طنابش را
Juror #8
نیاز و نازکمال و نقصان ز یکدگر ظاهر و نمایان ذکور شد از اناث عریان اناث شد از ذکور پیدا
Juror #8
در آمد و رفت محوگشتیم و پی به جایی نبردکوشش رهی‌که‌کردیم چون نفس طی نشد به چندین عبورپیدا
Juror #8

حجم

۱٫۳ مگابایت

حجم

۱٫۳ مگابایت

قیمت:
رایگان