بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نئو گلستان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نئو گلستان

بریده‌هایی از کتاب نئو گلستان

انتشارات:نشر چرخ
امتیاز:
۴.۲از ۵۴ رأی
۴٫۲
(۵۴)
توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
ahmad
سرخی سیلی‌ات به صورت من برطرف می‌شود به ساعاتی با تو می‌ماند آن‌چه بر من رفت تا چشی تلخی مکافاتی
ahmad
«مردم نه از بخت خویش که از جهد خویش می‌خورند.»
ahmad
طبل تهی را بانگ رساتر است.
ahmad
ای در شباب عیش به اعلی رسانده پیر بر من مخوان هر آن‌چه نکردی تو خود ز پیش
ahmad
از عاقلی سؤال بکردم ز بهر چیست کِافلاس ما و مال توانگر بُود مدام گفتا که فاقه از پی درویش می‌دود وز بعد مال مال بیاید علی‌الدوام
رنگین کمان
«ای فرزند، دخلْ آب روان است و عیشْ آسیای گردان. یعنی خرج فراوان کردن مسلّم کسی را باشد که دخل معین دارد.»
رنگین کمان
من سر بر آستان دارم و تو سر بر آسمان. تو گردن افراشتی و ما خود را به ببویی زدیم. هر کار که گفتند، خودشیرینی کردی و گفتی از من برمی‌آید و ما خود را به پپگی زدیم و چلفتگی پیشه کردیم که کرم همیشه به گیلاسِ شیرین می‌زند
fahime
حکایت ۲۲ از معاشرتِ کسان دل‌خسته بودم و از دوری دوستان دل‌شکسته که از شهر برون شدم. شنیدم در خرابه‌ای لعبتی با شوخ‌پسری همی‌گفت: «تو من را به چه خاطر خواهی؟ به خاطر زلف و رخ و عارض و آغوش؟» پسر گفت: «نه، محض سجایای اخلاقی و تفکرات ژرف عرفانی‌ات و تألیفاتی چون فیه ما فیه و فرانسوی در سفر و مقالاتی که به فصل‌نامهٔ سمرقند اندر نشر دادی و کراماتی از قبیل راه رفتن بر آب و طی‌الطریق و تلاش‌هایی که در زمینهٔ بهبود حقوق بشر در میانمار و شرق دور داشتی و نقش ارزنده‌ات در از بین بردن گروه‌های تجارت کودکان در افریقا و کشف واکسن مالاریا و نقش مؤثرت در احیای جنگل‌های آمازون و موفقیت در کاهش دمای هوای کرهٔ زمین و ممانعت از آب شدن یخ‌های قطبین و به پاس‌داشت کرامت انسانی و حقوق شهروندی می‌خواهمت.» بسی پرسش که در بطنش جواب است که شرحش بیش از این دور از صواب است
sadra shamaii
کسی کو کم خورَد یا کم بخواهد ته صف جای او باشد همیشه خوراک کم اگر شرط بزرگی‌ست همیشه خر بُود سلطان بیشه
مهشید
از دوست‌نمای آفرین‌گوی پرهیز کن ای برادر من قربان زبان تند خصمی کو آینه شد برابر من
saaadi_h
عابد گوشه‌نشین را تو به مالی ننواز در ره جنّتِ او مال بُود دست‌انداز
saaadi_h
به دست خود نشاندی تخم تبعیض بچین محنت که آن را میوه این است
saaadi_h
مرسدس بنز با ژیان گفتا سرعتم هر که دید او تب کرد پس به‌سرعت برفت و آخر کار این به ره ماند و آن یکی چپ کرد
saaadi_h
ز دست دیده و دل بود فریاد ولیکن اصل‌کاری رفت از یاد زبان در مُلک ما دژبان جان است زبان بود آن‌چه سرها داد بر باد
saaadi_h
ظاهرش بین که راهب بوداست جیبش اما سه ضلع برموداست
neda
هر گنه کردم به عمرم از اساس دیدنت بر من شد آن‌ها را تقاص
کاربر ۱۴۴۳۷۰۱
یکی دیگر داشت برای نامزدش آخرین نامه را می‌نوشت و می‌کوشید با زاویه‌ای گریه کند که قطرات اشک بر نامه بیفتد تا تأثیر بیشتری بر مخاطب گذارد.
کاربر ۱۴۴۳۷۰۱
درویشی به مناجات درمی‌گفت: «یا رب بر بدان رحمت آر که اُل‌رِدی بر نیکان رحمت کرده‌ای و بداقبالان را نظر کن که خوش‌اقبالان فقط مانده مرا بخورند. هر چه خواهند کنند و باز از آسمان برای‌شان می‌بارد که گر رحمتت به مثال ابر بارنده باشد، خوش‌اقبالان بندرانزلی و درویشان کویر لوت‌اند.»
fahime
«مملکت خودم است، اختیارش را دارم. می‌خواهید بخواهید نمی‌خواهید بخواهید.»
farnaz Pursmaily

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان