بریدههایی از کتاب سرخ سفید
۴٫۱
(۶۸)
نویسنده تنهاترین تکهٔ تاریخ است... آن هم نویسندهای در معرضِ انقلاب... در معرضِ حوادثی خارج از تخمین و تخیلش... همین باعث میشود نویسندهها از سیاست بترسند...
شراره
و جهان برای آدمی که درآنی احساس کند هیچِ مطلق است تنگتر از رحمِ معیوبِ زنی است با لگنِ خاصرهٔ تنگ...
Sadat7677
و جهان برای آدمی که درآنی احساس کند هیچِ مطلق است تنگتر از رحمِ معیوبِ زنی است با لگنِ خاصرهٔ تنگ...
Sadat7677
کارِ بزرگِ ذهن فراموش کردن است نه به یاد آوردن...
Mary gholami
آرزوهای هر آدمی را میشود در یک شبِ برفی بیشتر حدس زد... صورتهایی که به شیشههای بخارگرفتهٔ اتوبوسها، تاکسیها و ماشینهای شخصی چسبیدهاند، چیزی را در انتهای چشمها نمایش میدهند که متفاوت است از هر تصویری... امنیتِ داخلِ فضایی مسقف بودن و دور بودن از برفی که میشود تماشایش کرد چنان قدرتی به انسان میدهد که انگار میتواند کلِ طبیعت را فتح کند...
سمانه
و جهان برای آدمی که درآنی احساس کند هیچِ مطلق است تنگتر از رحمِ معیوبِ زنی است
سمانه
موسا خیابانی این را نمیفهمد که تقی تربیتِ طبقاتی به تخمش هم نیست
k1
پانزده حریف که چیزی نیست... ضربههایت را وقتی بزن که حریف در حالِ نفس گرفتن است... وقتی که داری ضربه میزنی باید مطمئن باشی ذهنش را هم خُرد کردهای وگرنه وِلمعطلی... در ضمن، تخم دوزرده هم نکردهای با این تمرین کردنت...
k1
صمدزالوچی جمعهها نیمهوقت کار میکند و توی اتاقش بر متکا دراز میکشد و رؤیا میپردازد... رؤیاهای آدمها در اصل تفاوت چندانی باهم ندارد... هر رؤیایی از یک حسِ برتریطلبی ساخته شده، از یک تنهایی بزرگمنشانه در تقابل با جهانِ پیرامون... و برای صمد هم این رؤیا چیزی بیشتر از این نیست... ثروت، آرامش، عمرِ طولانی و در نهایت مُردنی بیدرد و باشکوه... مسیرِ رؤیای شخصی مسیری است مستقیم... زمان را جا میگذارد یا در آینده میگردد و تکهای شیرین پیدا میکند برای حظ بردن... یا میرود در یک گذشتهٔ دستکاریشده که درش هم آفتاب زیباتر است، هم مادر خوشبوتر و هم بوی سیگارِ اورکتِ پدر سرمستکننده...
Sajede Aghababaei
هر آدمی پُر از رازهای عجیب است... اما سوزشِ نیشِ خاطرات خیلی زود بیاثر میشود اگر بتوانی از کار بیندازیاش و این کارِ هر کسی نیست... هر چند صمدزالوچی این را خوب بلد است و رازش را با خود به گور میبرد... و به کار کردن با حیواناتِ بیآزار خداوند ادامه میدهد...
Sajede Aghababaei
تکضربهای که کارِ کونگفوکارِ تغییرِ رشتهداده را جلوِ چشمانِ داییِ خوشحالش تمام میکند... ژاپن بر چین پیروز میشود... نانکینگ سقوط میکند... ارتشِ چین خلعسلاح و تسلیم میشود... بروس لی از کاراتهکاهایی که در حدِ بضاعت احمق نشانشان میدهند، شکست میخورد... معبدِ شائولین را ساموراییها فتح میکنند و پرچمِ ژاپن بر سردرِ شهرِ ممنوعه بالا میرود... البته قضیه اینقدر هم حاد نیست و در نهایت ظرفِ دو ثانیه بازنده خودش را جمعوجور میکند و برمیگردد سمتِ دیگرِ تاتامی...
Sajede Aghababaei
. در فضای کارگاه خاطراتی از مقابلِ چشمش میگذرند که با جانش گره خوردهاند... کریم مستوفی مردد است... و تردید خورهٔ بیپدرومادری است که وقتی به جان آدمی میافتد تا منتهاالیهِ امیدش را میخورد و جلو میرود...
Sajede Aghababaei
اما فقر یک تکرارِ همیشگی تاریخ است... فقر علیهِ جوانی... علیهِ خوشی، رؤیا و حتا مُردن... پدرش همیشه میگفت آدم فقیر مُردنشم با جون کندنه... رستم نمیخواهد با جان کندن بمیرد... زمانی که خبرِ پیروزی انقلاب را شنید احساس کرد وقتش رسیده تا او هم کاری برای نجاتِ خود از این فقر بکند... تاریخ پُر است از تقلای آدمها برای کندن از فقر... برای رسیدن به آرامشی که احتمالاً با داشتنِ دارایی به دست میآید و در این شب برفی دیماه سالِ ۱۳۵۸، رستم دستهایش را زیرِ سرش گذاشته، پتو را تا چانه بالا کشیده و حس میکند زمزمهای میشنود...
Sajede Aghababaei
آرزوهای هر آدمی را میشود در یک شبِ برفی بیشتر حدس زد... صورتهایی که به شیشههای بخارگرفتهٔ اتوبوسها، تاکسیها و ماشینهای شخصی چسبیدهاند، چیزی را در انتهای چشمها نمایش میدهند که متفاوت است از هر تصویری... امنیتِ داخلِ فضایی مسقف بودن و دور بودن از برفی که میشود تماشایش کرد چنان قدرتی به انسان میدهد که انگار میتواند کلِ طبیعت را فتح کند
Sajede Aghababaei
حجم
۳۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۶ صفحه
حجم
۳۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان